بنام خدا
گذشت عمر بر ارواح
فرامرز ملاحسین تهرانی
ارواح پیر نمی شوند بلکه تجربه کسب می کنند. هرچه بر سن ارواح در جهان هستی می گذرد، آنها کامل تر و با تجربه تر از قبل شده و رسیدن به سنین پیری فقط مختص به جسم مادی ایشان می باشد و روح که در مقاطعی از زندگی خویش بالاجبار با ماده و اجسام و کالبدهای مختلف به سر می برد با پیری و فرتوت شدن جسمشان هرگز پیر نمی شود.
روح یک عنصر لایزالی است که از ابتدای خلقت و هستی بوده و تا آخرین مراحل تبدیل و تبدل و درنهایت الحاق به روح اعظم کائنات در جهان هفتم روحی که منبع خالص انرژی پاک و اداره جهان هستی است، باقی خواهد ماند و به جاودانگی مطلق خواهد رسید.
روح تا زمانی که مجبور است در یکی از کالبدهای مادی قرار گیرد، مجبور است در زمان هایی غیر از خوابیدن خود را با قوانین عالم ماده منطبق نماید. یعنی ابزار و آلاتی که جسم خاکی برای فعالیت روح تدارک دیده است، بسیار ناقص و ضعیف می باشد به همین خاطر است که روح از تمامی توانایی ها و قدرتهای شگرف خود تا زمانی که در بند جسم مادی است، نمی تواند بهره مند گردد. به این علت است که ارواح به محض اینکه فرصتی پدید آید سعی در گشایش بندهای جسم و بدن مادی خویش کرده و به فضا و نشئه روحانی پرواز مینمایند که این مهم در هنگام خوابیدن، چرت زدن و زمان هایی که انسان اقدام به ریلکسیشن و ورزشهایی همچون یوگا میپردازد، رخ میدهد. اما بهترین زمان برای رهایی روح از جسم زمان خوابیدن است که روح به طور کامل از جسم فاصله گرفته و دیگر تابع قوانین عالم مادی نمی باشد. به همین خاطر است که انسان در عالم خواب ممکن است بسیاری از آداب و رسوم و نحله های بشری و فرهنگی خویش را نادیده گرفته و حتی برخلاف باورها و اعتقادات دنیایی اش رفتار نماید. (مانند ازدواج با محارم به عنوان یک روح مجرد در عالم رویا).
اما روح هرگز پیر نمی شود. روح به محض رسیدن به سن پختگی و آگاهی و دانایی با تسلط بر دامنه قدرتهای الهی خویش در روند گذشت عمر که باعث ضعف و سستی روح و تن پوش وی میگردد، واکنش نشان داده و آن را خنثی می نماید. یعنی هرچه جسم پیر و پیرتر می شود، روح همان سن و سال پختگی و قدرت خود را به عنوان یک انسان کامل حفظ می کند و اگر می بینید که انسان در زمان پیری دیگر قادر به بهره مندی از قدرتهای روحی و روانی خویش نمی باشد به این خاطر است که ابزار و اندامهای جسمانی مثل گوش و بینی و چشم و سایر اعضا و جوارح بدن به علت پیری و فرسودگی دیگر به کار روح جوان نمی آید و روح نیز تا زمانی که هنوز در جسم مادی قرار دارد، مجبور است به سختی با این اندام ها و جوارح روزگار بگذراند، تا زمانی که به واسطه مرگ از دست این جسم پیر و فرسوده خلاص شده و با ورودبه فضای روحانی دوباره به قدرتهای روحی و روانی خویش دست یابد.
ارواح تا مدتی پس از مرگ به علت وابستگی به جسم مادی و عدم باور مرگشان، خویشتن را به همان هیبت و هیکل قبل از مرگ مشاهده می کنند اما با گذشت زمان و رسیدن به آگاهی و باور مرگشان، سعی در پاک کردن خاطرات گذشته شان از اندام و جسم مادی خویش کرده و برای خود یک هیبت و اندام سالم و جوان در جهان ارواح بیافرینند.
ارواح دانا و آگاهی که در یکی از طبقات بهشتی جهان غیب به سر می برند، همگی شان جوان و سرحال و شاداب هستند زیرا آنها به این موضوع پی برده اند که روح آنها تابع شرایط قوانین الهی و قدرتهای نهفته و آشکار وابسته به روح اعظم کائنات می باشد و هرآنچه را که اراده فرمایند قادرند به منصه ظهور برسانند ازجمله جوانی و زیبایی و شادابی و قدرتهای مادی و معنوی را.
در این باره در آینده بیشتر خواهیم نوشت.
بنام خدا
مرگ و جهان ارواح
منبع: www.cloob.com
وضعیت اولیه انسان پس از وقوع مرگ:
مانند وضع او در همین جهان مادی است زیرا او هنوز از ظواهر دنیوی خود برخوردار است از این رو با این مطلب شناخت ندارد که ممکن است در وضعیتی مغایر با شرایط حیات مادی قرار گرفته باشد. در نتیجه از جویا شدن از مالکیت یک جسم و کالبد به هر معنی و مفهومی که در جهان ماده از آن برخوردار بوده
روح چه مراحلی را بعد از فنای جسم طی می کند:
میدانیم روح از عالم خاک به مرگ جسم از آن خارج شده وبدنیای روح منتقل میشود نیروی شعور انسان با از هم پاشیدگی اعضا ء بدن و مغز از کار می افتد ولی در مقابل احساس انسان بی اندازه قوی میشود و روح رنج و ناراحتی را بیش از عالم جسمانی احساس می کند در هنگام مرگ چنانکه گفتیم عقل وادراک از کار می افتد شخص متوجه نیست که چه بر او می گذرد و از اینکه روح از بدنش جدا می شود بی اطلاع می باشد ء حالات روحی انسان در لحظات مرگ و پس از مرگ شباهت زیادی به خواب و رؤیا دارد زیرا در هنگام خواب هم قوای عاقله موقتا از فعالیت می افتد و آنچه را انسان در خواب میبیند حقیقت پنداشته و خیال می کند واقعیت دارد.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
عکاسی از ارواح
بنام خدا
چیستی جن و روح
منبع: .islamquest.net
اطلاعات ما از جن بسیار ناچیز است اما از روایات می توان استفاده کرد که جنیان همانند انسان ها تکلیف و مسئولیت داشته و دارای عقاید مختلفی هستند، بعضی مطیع و بعضی دیگر سرکش اند. اگر چه جن از نظر قدرت فکرى ضعیف است اما داراى قدرت قابل ملاحظه ای است که مىتواند با سرعت زیاد کارهاى خارق العاده انجام دهد.
همچنین حقیقت و نحوه فعالیت روح یکی از پیچیده ترین مسائلی است که تا کنون دانش بشری قادر به درک آن نبوده است. طبق آیات و روایات روح بر خلاف جسم و بدن، موجودی است مجرد و از خواص ماده به دور است .به همین دلیل می تواند پس از مرگ از مسائل دنیا آگاهی پیدا کند.
گرچه فی الجمله مورد پذیرش است که جن از توانایی آزار انسان برخوردار است اما باید توجه داشت که اولا: آن ها در نوع خود شرور و صالح دارند لذا این تصویری که در بین عوام است و جن را موجودی صرفا موذی و پرآزار، کینه توز و بد رفتار فرض می کنند، خرافات است و با عقل و منطق سازگار نیست. و ثانیا برای انسان این امکان وجود دارد که از آزار آنان در امان بماند.
همچنین نظریه اذیت و آزار ارواح خبیثه و سرگردان و دخالت آنها در تدبیر امور عالم، فرضیه ای پوچ و تو خالی و عاری از ادله عقلی، تجربی و نقلی است.
بنام خدا
ارواح سرگردان
فرامرز ملاحسین تهرانی
منظور از ارواح سرگردان ارواحی هستند که هنوز مرگ خویش را باور نداشته و سعی دارند خود را درمیان زندگان، زنده نشان دهند. این دسته از ارواح در اوایل مرگشان شاید بخاطر عدم آگاهی از اتفاقی که برایشان رخ داده حق داشته باشند چنین سرگردان و پریشان باشند اما با گذشت زمان و آگاهی از حقیقت و واقعی بودن مرگشان اگر باز هم به سرگردانی و بطالت بگذرانند دیگر جزو ارواح لجوج و بی ایمان تلقی می گردند.
بنام خدا
مسأله خلقت آدم(ع)، فریب او از ابلیس، درخت ممنوع، گناه آدم و سرانجام هبوط او از بهشت، دستمایه اصلی مسأله «فداء» است. گویی آدم و مسیح دو بازیگر اصلی نظام خلقتاند: یکی ا زخاک و دیگر از افلاک. هر دو فرزند خدا هستند، اما یکی فرزندی اسیر و اسیر کننده ذریه خویش و دیگری فرزندی حبیب و ناجی آن ذریه2. یکی منادی مرگ و دیگری منادی اسیر حیات؛ اما روح مسیح ناظر بر آدم است، چرا که روح او ازلی است و خلقتش مقدم بر خلقت آدم.
روزگاری دراز است که این ذریه به انتظار نشستنِ آن روح در کالبد آدم، آسمان را مینگرد تا از آن پس جسم آدم با روح نجاتبخش مسیح به حیات خویش ادامه دهد و انسان خسته از اسارت و تلخکام و شرمسار از گناه پدر خویش، برای بقیت تاریخ سربلند کند. اما این همه، تاوانی بس بزرگ میطلبد و آن «فداء مسیح» است.
با مرگ عیسی همه شاخ و برگ حیاتسوز گناه آدم به خاکستر بدل میشود و با نفحه حیاتبخش رستاخیز او، حیات دیگر برپا میگردد.
این مقال کوششی اجمالی و تطبیقی درجهت برجسته کردن وجوه وفاق و افتراق دو اندیشه دینی اسلام و مسیحیت در باب مسایلی چون خلقت آدم، درخت ممنوع، فریب آدم، گناه و هبوط او، و نیز مسأله فداء است.
نگاهی به متون آن دو دین و نیز پنجره شارحان توشه راهمان خواهد بود. اما از میان شارحان کتاب مقدس اگوستین قدیس را برگزیده است و نظر از شارحان دیگر برگرفته، به دیگر پژوهشها سپردهایم.
بنام خدا
روح از دیدگاه انسانهای اولیه
منبع: .semankafinet.ir
روح از دیدگاه انسان های اولیه
1- انسان از همان مراحل بدویت متوجه شد که گردا شده و نگهدارنده ی بدن چیزی است غیر مادی و از همان جا بود که برای آن تعبیرات و تشبیهاتی آورد.
2- به این کشف قانع نشد و به هر نسبت که در فکرش پیشرفت حاصل آمد و فهمیده تر و متفکرتر شد به یک مسئله دیگر اندیشید و آن اینکه گرداننده بدن هر اسمی که داشته باشد و هر مشخصاتی که دارا باشد، ابدی است و این فکر به طور خیلی ساده در ذهنش حلول کرد و بیدار شد. اما طول این مسأله فکر انسان به خاطر خوابها و رویاهایی بود که می دید و در بیداری آنها را نمی دید و این امر آدمی را به اندیشه فرو می برد که علت و منشأ چنین امری را دریابد. گاهی به خاطرش می رسید که این خواب و عوالم آن، مربوط به روح است که در جسدش دمیده و مستقل از بدن است. بر اثر این طرز فکر، بین جدا شدن روح از جسم در دو حالت مقارنه و پیوستگی می دید، ژیکی خواب و دیگری مرگ. به عبارت دیگر بر او ثابت می شد که روح بدن مرده را ترک می کند. همان طور که از بدن شخص در حالت خواب به بدن بازمی گردد. ولی پس از مرگ بازگشتی نیست. از همین جا انسان ابتدایی با عقل و خردی که خداوند به او داده بود، کم کم به یک مسأله پی برد و آن عبارت بود از: بقای روح؛ با پی بردن انسان به بقای روح متوجه شدند که بین روح و جسم هر کسی حتی پس از مرگ او رابطه ای است و ارواح در همان حفره ای که اموات به خاک سپرده شدند در کنار اجساد به سر می برند و حتی عقیده پیدا کردند که گاهی روح هر کسی به محل هایی مانند خانه او رفت و آمد می کند و از این رو بستگان هر کس بعد از مرگ او وظیفه داشتند در خانه را تا مدتی بعد از مردنش بار بگذارند که مانع ورود روح به خانه اش نشوند. بدین طریق بود که انسان های اولیه نه تنها برار هر موجود زنده ای روح می شناختند و کارشان به عبادت روح رسیده بود، بلکه کم کم معتقد شدند که در دنیا هر چیزی که حرکت می کند و جنبشی دارد، دارای روح است و نیز عامل حرکت اشیاء بیجان روح می باشد. مثلا می گفتند درخت ها بعد از خشک شدن، باز سبز می شوند و این دلیل برداشتن روح است. حتی حرکاتی که ب برگها و شاخه ها به هر علتی وارد می شود. اگرچه از راه باد می باشد باز علتش روح است. رودخانه ها که بین صخره ها به حرکت می آیند.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
گیجی مرگ
فرامرز ملاحسین تهرانی
مرگ واقعه ای است مبارک و فرخنده که همه انسانها و حتی موجودات ذی روح آن را بالاخره تجربه خواهند کرد. درست مانند تولد که همگی ما روزی به دنیا آمده ایم و اصلا آن را به یاد نداریم، مرگ نیز برای تک تک ما انسانها رخ خواهد داد و این امری است حتمی که همه ما آن را به خوبی می دانیم. با اینکه همگی ما صددرصد به این موضوع مطمئن هستیم که روزی خواهیم مرد و رخت سفر به جهانی دیگر خواهیم بست اما اکثریت مردمان حاضر نیستند در طول 24 ساعت زندگی عادی اشان و درگیر بودن با مسائل گوناگون زندگی لحظه ای بنشینند و با خود خلوت کرده و نسبت به این موضوع مهم یعنی سفر مرگ قدری تامل و تفکر نمایند. به محض اینکه فکر مرگ به ذهن خطور می کند، سریعا این فکر را از ذهن خویش پاک می کنیم و خود را سرگرم موضوعات دیگر زندگی می کنیم تا مبادا لحظه ای از خوشی های زودگذر دنیایی غافل بمانیم.