بنام خدا
عقل برتر
فرامرز تهرانی
انسان و همه موجوداتی که دارای روح هستند، دارای اندامی برای رویت و مشاهده دنیای بیرونی هستند. انسان به عنوان کامل ترین مخلوق خداوند نیز از همین اندام به نام چشم بهره مند می باشد. فرق بین انسان و حیوانات در این است که انسان قادر به تجزیه و تحلیل دقیق تر مشاهدات خود با برخورداری از عقل تکامل یافته تر از موجودات دیگر می باشد. پس آن چیزی که باعث می شود انسان به عنوان اشرف مخلوقات درک کامل تر و بهتری نسبت به خویشتن و جهانی که در آن زندگی می کند داشته باشد عقل برتر وی نسبت به سایر موجودات می باشد نه فقط داشتن اندامی به نام چشم. چراکه اگر غیر از این بود بسیاری از حیوانات از قوه بینایی خیلی قوی تر و تکامل یافته تر از انسان برخوردارند. با این همه میبینیم که در مشاهدات پدیده های فیزیکی و مادی این انسان است که توانسته جهان و سایر موجودات را با قدرت عقلانی خود به سیطره خویش درآورده و از مزایای آنها درجهت گذران یک زندگی بهتر و رفاه بیشتر بهره برداری نماید. آنچه که باعث عمق دید و مشاهدات انسان نسبت به سایر حیوانات گردیده است تمرکز و توجه و بهره مندی انسان از چشم درونی خویش برای مشاهدات جهانی نهانی و غیرملموس است که برای سایر موجودات قابل درک نیست. درواقع قوه اندیشه و تخیل انسان که بازیاب تفکر لطیف وی از دنیای غیب است وی را به ساخت نماها و جهانهایی غیرواقعی و ذهنی یاری رسانده و با این طرح و الگوی ذهنی است که انسان اقدام به بازسازی محیط فیزیکی و واقعی پیرامون خویش می نماید. درواقع برتری و تسلط روح بر ماده باعث خلق و ایجاد جهانی همانند آنچه که زمانی در قوه تخیل و ذهن وی بوده است می شود.
اگر می شد به گذشته های دور با حرکت و دور تند بازگشت این سیر تحول و پیشرفت محیطی را می شد به خوبی مشاهده کرد که از دنیایی خالی از هرگونه اندیشه و المان های ساختاری و از کویری خشک و برهوت تا به این مرحله از رشد و آگاهی که به صورتی ملموس در ساخته های دست بشری مبین قوه تفکر و نوع نگاه اندیشه ورزانه انسان به محیط و جهان بیرونی خویش است را مشاهده نمود. انسان هرچه به جلو می رود و در سیر تکاملی خویش و جامعه خویش گام برمی دارد با تطبیق بیشتر مشاهدات درونی و بیرونی خویش به حقایق ژرفتری از تسلط و قدرت عقل بر ماده پی برده و آن را در جهت خلق دنیایی با پدیده هایی منطبق با عقل و قوه تفکر خویش همگام می سازد.
دلبستگی ها و وابستگی ها
اینکه ما به چیزی دلبستگی یا وابستگی داشته باشیم، فی نفسه امر بدی نیست. زیرا انسان در طول زندگی با برخورداری از غرایز و احساسات درونی، نیاز مبرمی به یکسری ارتباطات عاطفی و روانی با اشیا، پدیده های پیرامونی و اشخاصی که با آنها زندگی کرده و یا حشر و نشر دارد پیدا می کند. اما آن وابستگی و دلبستگی که به افراط کشیده شده و مانع سیر تکاملی روح برای ادامه حیات معنوی وی شود، ناخشنود و نکوهیده است، زیرا این نوع دلدادگی ها باعث هرج مرج ذهنی و بی ثیاتی شخصیتی در برخورد با پدیده های حیات معنوی خواهد شد.
یگی از گله ها و شکایات اکثر اشخاصی که با اتفاقات ناگواری مثل ازدست دادن یکی از عزیزان و یا از دست دادن مال و منال و ثروت های مادی مواجه می شوند، این است که چرا باید خداوند ما را دچار این خسران و ضررها کند. این اشخاص نمی دانند و یا درک نمی کنند که علت تمام ناراحتی ها و ناملایمات روحی و روانی که بر اثر هر ضرر و خسرانی بر او حادث می شود، ریشه در خود وی دارد. اگر از ابتدا انسان میزان دلبستگی و علاقه عاطفی اش را به هر چیزی که به او تعلق دارد و یا حتی ندارد را در حد منطقی و معقول قرار دهد در صورت از دست دادن آنها دیگر دچار ناراحتی ها و تالمات روحی و عاطفی نخواهد شد و یا آنکه شدت آن به حدی نخواهد بود که وی را از پای بیاندازد.
یکی از ویژگی های انسانهای مومن واقعی دراین است که از همان ابتدای برخورداری از نعمتی که خداوند به آنها می دهد ازقبیل زن و فرزند و ثروت و موقعیت های ممتاز علمی و اجتماعی و غیره، حد و اندازه روحی و روانی خویش را در نزدیکی و برخورداری از این نعمت ها حفظ کرده و این همه امکانات و امتیازات را امانتی از سوی خداوند بزرگ می دانند که بالاخره روزی از آنها پس گرفته می شود و تمام اینها بهانه و وسیله ای است برای امتحان و آزمونی الهی که باعث تکامل روح و مقام معنوی در آنها می گردد.
نمونه بارز ومثالی که دراین ارتباط می توان زد، داستان ذبح حضرت اسماعیل به دست پدرش حضرت ابراهیم است. ابراهیم با همه علاقه ای که به یگانه فرزندش داشت به امر خداوند و با دست خودش فرزندش را به قربانگاه می برد. این سخت ترین و دشوارترین امتحانی است که ممکن است از یک انسان برای آزمایش میزان محبت و علاقه اش به معشوق رخ دهد و همگان مستحضرند که چه زیبا ابراهیم از این آزمون سخت و دشوار سربلند بیرون آمد. در طول تاریخ انسانهای زیادی وجود داشته و دارند که در راه نیل به خشنودی معبود و معشوق حقیقی خویش یعنی خداوند مهربان از همه چیز و حتی جان شیرین خود گذشته و شاهد پیروزی را در آغوش کشیده اند. نمونه ای دیگر از این دسته از انسانها حضرت یعقوب علیه السلام می باشد که خداوند در آزمونی سخت تمام دارایی و ثروت و شهرت و سلامتی و خاندان او را به مرور زمان از وی گرفت اما این پیامبر الهی در هر مرحله از این آزمونهای کمرشکن باز هم شکر خدا را می گفت. ما باید این موضوع را همواره مدنظر داشته باشیم که زندگی دنیایی بسیار کوتاه و گذراست و درواقع انسانهایی همچون پیامبران و یا انسانهای مومن بسیار باهوشتر از آن هستند که در مراحل سخت امتحانات الهی چشم به روی دنیای غیب و نعمتهای بهشتی که برای آنان تدارک دیده شده است ببندند و در مقابل سختی ها زبان به ناشکری بگشایند.
اگر مشکلات زندگی روزمره خود را با مصایب و مشکلاتی که گریبانگیر پیامبران واولیاالله بوده بسنجیم خواهیم دید که کاهی دربرابر کوه است. پس از همین اکنون بیاییم با سعه صدر و شکیبایی دربرابر مشکلات زندگی، کمتر زبان به گله و شکایت بگشاییم و از نعماتی که در زندگی داریم همواره شکرگزار خداوند بوده و حتی در رفع مشکلات دیگران نیز با تمام توان مان و با هر نوع امکانی که در دست داریم کوشا باشیم.
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ / مریم محبعلینژاد
بنام خدا
اختیار ارواح
فرامرز ملاحسین تهرانی
روح انسان پس از پایان زندگی مادی بلافاصله توسط ماموران الهی از جسم وی جدا می شود. در لحظه ای که از قبل معین گشته است، ارتباط روح با جسم به طور کامل قطع گشته و هیچ نیروی درونی و خارجی قادر به بازگرداندن روح به جسم فیزیکی نخواهد بود. روح بلافاصله بعد از آگاهی ازوضعیت جدید خود، درابتدا نسبت به آن واکنش نشان می دهد. البته واکنش های ارواح نسبت به یکدیگر متفاوت می باشد و این بستگی به تعلیمات دنیایی روح و میزان تکامل و وارستگی وی دارد.
بدیهی است که اگر قبل از وقوع مرگ، انسان خود را برای لحظه سفر و انتقال به جهان های روحی آماده نکرده باشد دچار سرگشتگی و حیرانی و حیرت خواهد شد و برعکس کسانی که از قبل از وقوع مرگ با کسب آگاهی های لازم به استقبال مرگ می روند، خیلی راحت تر با آن کنار می آیند.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
تکامل روحی
فرامرز ملاحسین تهرانی
حیات نباتی، شروع یک زندگی تازه پس از حیات جمادی است. آگاهی و عقل تعبیه شده در هر عنصری با نشانه هایی از وجود، در مسیر تکاملی خویش به آگاهی های جدیدی سوق داده می شود و بر همان مبنا به درجات بالاتری از رشد و شکوفایی عقلانی نایل خواهد آمد. اینک می توانید حدس بزنید چه دوران درازی باید طی گردد تا این عقل با کسب تجربیات بی شماری از مرگ ها و زندگی ها به شناخت و معرفتی والا دست یابد.
حیات گیاهی از جمله ابتدایی ترین مراحل روند شناخت و کسب معرفت از نشانه ها و المان هایی است که درنهایت منتهی به شناخت خالق و آفریدگار متعال منجر می شود. گرچه همه این ها و همه آن شناخت ها و معرفت ها بر اثر تاثیرگذاری محیط و عوامل حیات بخش و عقل آفرین به نبات داده می شود اما این فیض و بخشش ازسوی آفریدگار در جهت تکمیل قوه درک و عقل و راهنمایی هر مخلوقی که فعلا در مرحله ای نیست که خود قادر به شناخت و کسب معرفت از هدف خلقت باشد، ضروری و بایسته است.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
مرگ و تولد
منبع : کتاب کلیات علوم روحی
مرگ و تولد , هر دو به امر پروردگار صورت می گیرند و هر دو از غریزه های فطری نسل بشر می باشند, یعنی زمانی که فردی متولد می شود , یک حیات آغاز می شود و پس از اتمام زمان حیات مرگ فرا می رسد و زندگی دیگری شروع می شود و زندگانی های متفاوت تکامل روحی نیز , پس از مرگ , یکایک آنها , حیات اثیری بشر را تشکیل می دهد و این تولد ها و مرگ ها هستند که موجب بوجود آمدن کمالات انسانی در نسل بشر می گردند , در غیر اینصورت , اگر مرگی وجود نداشت , کمتر کسی می توانست در زندگانی , به تکامل و انسانیت اوُلی دست یابد.
مرگ یک موهبت الهی و مکمل حیات است و حیات بدون مرگ از نظر خلقت ارزشی ندارد و هیچگونه توهم و ترسی را در زمان فرا رسیدن مرگ , نباید بخود راه داد , چون زمان مرگ برای کسی که باید بمیرد و پس از آن به جهان ارواح سفر کند مشخص نیست و در زمان مرگ هم هیچگونه آگاهی و یا شناختی از حالت مرگ به وی دست نخواهد داد که وحشتی از آن داشته باشد , زیرا زمان مرگ یک لحظه است , یعنی تغییر زمان امواج مادی به اثیری , بسیار کوتاه و محدود است . ضمن اینکه بزرگترین و بهترین لذتهایی که فرد در عمر خود کدیده , با زمان خروج تن پوش از جسم , برابر نیست , ولی زمان مرگ هر فردی از نظر خلقت مشخص است و ثانیه ای نمی شود به آن افزود یا از آن کم کرد و ما چه از مرگ بترسیم یا آنرا پذیرا شویم , فرقی ندارد , زیرا اجل به موقع خود فرا می رسد.
بشر باید روزی به آن پایه از کمالات روحی برسد که اختلاف چندانی را بین حالت تولد و مرگ در زندگی خود به وجود نیاورد , یعنی این گریه و زاری و شیون کردن ها , از نظر خلقت به هیچ عنوان صحیح نبوده و حتی می توان آن را یک نوع ناسپاسی به خداوند متعال دانست , چون همانگونه که در زمان تولدِ نوزادی از خالق سپاسگذاری به عمل می آید , در زمان مرگ هم می بایست همان حالت را حفظ نمود و از این موهبت الهی , یعنی فرا رسیدن مرگ خوشحال بود . مرگ تنها به وجود آورنده یک نوع تحول و تکامل در زندگانی حیات های مادی نسل بشر است و باید آن را با آغوشی باز پذیرفت و به صورت عادی حدوث آن را برگذار نمود . پس شیون و زاری برای مرده مفهومی ندارد . چون مرگ یا تغییر امواج , هرگز انحصاری نبوده و شامل کلیه آفریده های خداوندی است و از سوی دیگر , باید به این مطلب کلی توجه داشته باشیم که اصولا چرا فردی متولد می شود , آیا این تولد برای زندگی ابدی است یا این که این نوزاد می بایست روزی فوت کند ؟ حال , زمانی که فردی متولد می شود و برای مردن خلق شده , به گمان من در همان زمان تولد باید برای او گریه و زاری کرد , چون ما می دانیم که نوزاد باید روزی بمیرد , لذا با توجه به چنین شناختی , از مرگ فردی نباید دیگران ناراحت شوند و برای او گریه و زاری نمایند یا به گریه و زاری های خود در زمان های خاص استمرار دهند.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
چگونه قدرت مدیومی خویش را افزایش دهیم - (17)
آگاهی روح
فرامرز ملاحسین تهرانی
امروز قصد دارم یکی دیگر از تکنیکهای افزایش قدرت مدیومی را برای شما مطرح نمایم. طبیعی است که هر چیزی که باعث عدم تمرکز ما به امور مربوط به موضوعی خاص گردد باعث دور افتادن ما از آن موضوع می شود. در طول روز درگیری با مشکلات و معضلات و رخدادهای زندگی ما را از تفکر درباب مسایل و امور معنوی دور می سازد و یا برعکس آن، وقوع اتفاقی خاص مثلا مرگ یکی از عزیزان و یا رخ دادن اتفاقی ناگوار در زندگی باعث بی توجهی ما به مسایل دنیوی شده و آنگاه به فکر خدا و دعا و امور معنوی می افتیم. ما باید همواره راه اعتدال را در پیش گیریم و خودمان را برای مقابله با هر رخ دادی آماده نگهداریم. یعنی نه آنقدر غرق در مسایل مادی و امور دنیوی شویم که به محض بروز یک اتفاق ناگوار در زندگی، عنان از کف بدهیم و نه آنقدر غرق در مسایل معنوی شویم که از زندگی دنیایی ای مان غافل شویم. یکی از راه های رسیدن به معنویت خالص و خداپسند، برگزیدن یک زندگی معتدل همراه با توجه به امور معنوی و توامان با آن رسیدگی به امور مادی و رفع حوایج دنیایی و بهره مندی از مواهب و زیبایی های آن است.
بنام خدا
قدرت فکر
دکتر اروینگ اولی
انیشتین همیشه می گفت ماده و انرژی دو روی یک سکه اند. ولف گنگ پالی، جسم و روح را دو سیما در یک پروسه می بیند. فروید متوجه می شود که قسمت عظیمی از این پروسه در خارج از دسترس ما قرار دارد که او آن را ضمیر ناخودآگاه می نامد و طرفداران این نظریه معتقدند ضمیر ناخودآگاه به کلیه چیزهایی که در جهان لایتناهی وجود دارد ولی در ضمیر آگاه ما جای ندارد اطلاق می شود. و این درست دربرگیرنده کلیه چیزهایی است که ما از آنها بی خبریم که به عقیده «فروید» و «جنگ»، ضمیر ناخودآگاه کنترل و هدایت کننده کامل مراحل زندگی هر انسان است و از آنجایی که ضمیر آگاه دخالتی در آن ندارد، کلیه اعمال حیاتی بدن به قول دانشمندان به عهده همین ضمیر ناخودآگاه می باشد.
ادامه مطلب ...
دینامیک اختری
نویسنده: رابرت بروس
حجم کتاب: 5/4 مگابایت
تعداد صفحه: 590
مرجع دانلود: آپلودبوی
چگونه سفر روح را آموختم
نویسنده: تری ویلسون
** تجربیات واقعی یکی از دانشجویان دانش باستانی سفر روح
به عزیزانی که تمایل به فراگیری سفر روح (برونفکنی روحی) دارند، پیشنهاد می شود این کتاب را مطالعه فرمایید.
مرجع دانلود: اینجا
متافیزیک (احضار روح، تله پاتی، خلسه و ...)
نویسنده: سیدمحمد میرکمالی
مرجع دانلود: آپلودبوی
خدا در فیزیک
نویسنده: مهدی گلشنی
مرجع دانلود: آپلودبودی
بنام خدا
سکوت
فرامرز ملاحسین تهرانی
سکوت یکی از مراحل عالی تمرکز است. عدم دخالت قوه تفکر و تحلیل و تفسیر موضوعاتی که اصلا قرار نیست در مدتی که روزه سکوت برقرار است بدان پرداخته شود، در دو شکل سکوت بیرونی و سکوت درونی عملی می گردد. یعنی علاو ه بر اینکه عامل به سکوت در طول مراحل تمرین از حرف زدن با دیگران امساک می ورزد، گفتگوی درونی خویش را نیز متوقف می سازد. گفته می شود که هر انسانی در طول ساعاتی که بیدار است 20 تا 30 درصد از گفتگوهایش به شکل دیالوگ با دیگران است و بقیه این مدت به گفتگوی درونی با خویش و یا اشخاصی که در ذهن و خیال آنها را پرورانده، مشغول است. پس اگر قرار باشد که انسان به منظور تمرین معنوی، سکوت اختیار کند می بایست علاوه بر رعایت سکوت در عالم واقع و مردم پیرامونش، به سکوت درونی نیز مبادرت ورزد.