بنام خدا
اختیار ارواح
فرامرز ملاحسین تهرانی
روح انسان پس از پایان زندگی مادی بلافاصله توسط ماموران الهی از جسم وی جدا می شود. در لحظه ای که از قبل معین گشته است، ارتباط روح با جسم به طور کامل قطع گشته و هیچ نیروی درونی و خارجی قادر به بازگرداندن روح به جسم فیزیکی نخواهد بود. روح بلافاصله بعد از آگاهی ازوضعیت جدید خود، درابتدا نسبت به آن واکنش نشان می دهد. البته واکنش های ارواح نسبت به یکدیگر متفاوت می باشد و این بستگی به تعلیمات دنیایی روح و میزان تکامل و وارستگی وی دارد.
بدیهی است که اگر قبل از وقوع مرگ، انسان خود را برای لحظه سفر و انتقال به جهان های روحی آماده نکرده باشد دچار سرگشتگی و حیرانی و حیرت خواهد شد و برعکس کسانی که از قبل از وقوع مرگ با کسب آگاهی های لازم به استقبال مرگ می روند، خیلی راحت تر با آن کنار می آیند.
پس از وقوع مرگ، روح انسان به بررسی وضعیت غیرطبیعی ای که برای وی رخ داده می پردازد و در این هنگامه است که ارواح و رسولان مرگ در توضیح و تحلیل شرایط جدیدی که روح تازه درگذشته با آن مواجه گشته، به یاری وی می شتابند. دربین رسولان مرگ، ارواح چند تن از نزدیکان و بستگان متوفی نیز حضور دارند تا روح تازه درگذشته با شناخت آنها و شنیدن صحبت هایشان بیشتر به وضعیت جدیدش واقف گشته و به آن ایمان و باور بیاورد. اما مقصد بعدی روح بعد از مرگ جایی است که از قبل برایش مهیا و آماده شده است. درواقع هرکس نسبت به اعمال و کردار و نوع زندگی که در دنیا داشته، ابزار و مصالح و توشه راه خویش را از قبل فراهم آورده است. اما در انتقال ارواح به جهان و منزلی که به او تعلق دارد، رسولان مرگ هیچ عجله و شتابی به خرج نمی دهند و روح تازه درگذشته را در رفتن به منزلگاه ابدی اش تا زمانی معین مخیر و آزاد می گذارند. معمولا ارواحی که تعلقات و دلبستگی های دنیایی اشان زیاد است تا مدتها در همان محیطی که در زمان زنده بودن به سر می بردند و زندگی می کردند باقی خواهند ماند. اما پس از گذشت سالها و حتی قرنها و پس از تحمل مدتهای مدید چشم انتظاری برای بازگشت به دنیا و بعد از اینکه بالاخره متوجه می شوند تمام سعی و تلاش آنها بیهوده بوده است، راضی میشوند که به طبقه روحی مخصوص خویش سفر نمایند و دست از دنیا بکشند.
هرچقدر زمان ماندگاری ارواح ناآگاه و دنیاپرست در دنیا بیشتر شود، ادامه تکامل روحی اشان به تاخیر افتاده و این بلاتکلیفی برای این دسته از ارواح به نوعی زجر و شکنجه تبدیل خواهد شد.
مثالی دراین مورد برای شما می زنم. جوانی که به سن سربازی رسیده، برای آنکه همچنان در ناز ونعمت محیط خانه به سر ببرد، از رفتن به سربازی خودداری می کند، این جوان از ترس آنکه مبادا به دست ماموران بیفتد همواره درحوالی محیط خانه ای که به آن دلبستگی دارد، به سر برده و حق هیچ انتخابی از جمله انتخاب شغل، همسر، گرفتن گواهینامه، پاسپورت و شرکت در فعالیتهای گوناگون اجتماعی را ندارد، زیرا وی سرباز فراری به حساب می آید. اما این وضعیت تا سالهای طولانی نمی تواند ادامه داشته باشد زیرا این جوان با عدم معرفی خود به یگان مربوطه و عدم سپری کردن دوران سربازی عملا به شکل یک انگل اجتماع باید عمر بگذراند. در این وضعیت است که آن جوان با آگاهی از چنین شرایطی مجاب می شود دیگر دست از خانه و دلبستگی های آن بشوید و برای پیشرفت در زندگی و تکامل روحی و جسمی خویش لباس مقدس سربازی را به تن کند.
ارواح نیکوکار و مومن با آگاهی از تحولی که در زندگی پس از مرگ برای آنان روی خواهد داد، تا زمانی که در این دنیا هستند، به تسویه حسابهای مالی و اخلاقی و روانی و عاطفی با خانواده و اقوام و دوستان و همنوعان اقدام کرده تا با خیالی راحت به زندگانی جاودانه خویش در جهانهای روحی بپردازند. این دسته از انسانهای وارسته هیچ مهلتی از رسولان مرگ نمی خواهند زیرا تا زمانی که در قید حیات بودند، به کلیه کارهای خویش سروسامان داده اند و توشه و وسایل سفر به جهان غیب را از قبل آماده نموده اند. آنها در صعود به جهان و طبقه روحی مربوط به خود، حتی برای یک نگاه کوچک هم سر به عقب برنمی گردانند و تمام تعلقات دنیایی و عزیزترین کس خویش را که همسر و فرزندان و اقوام و دوستانش می باشد را به خداوند بزرگ سپرده و به دنیای نورانی و شگفت انگیز غیب رهسپار می گردند.