مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

نظریه ای درباره روح

بنام خدا
نظریه ای درباره روح

نظریه ای درباره روح

سید احسان راستگو سوق


روح چیزی است شبیه جسم اما نه از نوع جسم که اثرات بارهای منفی و مثبت انرژی در آن سبب اثراتی در جسم می شود که ما آن را فکر و تعقل و می نامیم این مقاله به بررسی این مساله و مطلب مهمی درباره تٔثیرات دیگران بر یکدیگر می پردازد.

روح از جمله اسرار بشری است که هنوز تا هنوز با وجود پیشرفت فوق الاده ی علم، چیز زیادی از آن نمی دانیم. عده ای روح را انرژی پایان ناپذیری می دانند که در حال حاضر جسم وابسطه به آن است و بدون آن معنی و مفهومی ندارد. اما انرژی پایان پذیر است بر این اساس روح نمی تواند انرژی باشد چرا که در این صورت روح فناپذیر می شود. در این مقاله، هر چند که بنده هم عاجز از چیستی روح هستم، اما نکته ای را درباره ی روح بیان می کنم که نشان می دهد روح قالبی مثل جسم است و نه از نوع جسم، که می تواند انرژی را دریافت، بروز و تجزیه و تحلیل کند و در جسم اثر گذاری نماید.

برای فهمیدن مطلب، مثالی را بیان می کنم که اصل نظریه  همجوشی روح است :

تا حالا با این مسأله مواجه شدید که با شخصی گفتگو کنید و از گفتگوی او انرژی بگیرید؟

تا حالا شده که با شخصی مواجه بشوید که در شما شور و شعف زیادی فوران کند؟

تا حالا با شخصی روبه رو شدید که احساس کنید علم شما خود به خود افزوده شده است؟

  ادامه مطلب ...

روح از دیدگاه انسانهای اولیه

بنام خدا

روح از دیدگاه انسانهای اولیه


نتیجه تصویری برای روح

منبع: .semankafinet.ir


 روح از دیدگاه انسان های اولیه

1-    انسان از همان مراحل بدویت متوجه شد که گردا شده و نگهدارنده ی بدن چیزی است غیر مادی و از همان جا بود که برای آن تعبیرات و تشبیهاتی آورد.

2-    به این کشف قانع نشد و به هر نسبت که در فکرش پیشرفت حاصل آمد و فهمیده تر و متفکرتر شد به یک مسئله دیگر اندیشید و آن اینکه گرداننده بدن هر اسمی که داشته باشد و هر مشخصاتی که دارا باشد، ابدی است و این فکر به طور خیلی ساده در ذهنش حلول کرد و بیدار شد. اما طول این مسأله فکر انسان به خاطر خوابها و رویاهایی بود که می دید و در بیداری آنها را نمی دید و این امر آدمی را به اندیشه فرو می برد که علت و منشأ چنین امری را دریابد. گاهی به خاطرش می رسید که این خواب و عوالم آن، مربوط به روح است که در جسدش دمیده و مستقل از بدن است. بر اثر این طرز فکر، بین جدا شدن روح از جسم در دو حالت مقارنه و پیوستگی می دید، ژیکی خواب و دیگری مرگ. به عبارت دیگر بر او ثابت می شد که روح بدن مرده را ترک می کند. همان طور که از بدن شخص در حالت خواب به بدن بازمی گردد. ولی پس از مرگ بازگشتی نیست. از همین جا انسان ابتدایی با عقل و خردی که خداوند به او داده بود، کم کم به یک مسأله پی برد و آن عبارت بود از: بقای روح؛ با پی بردن انسان به بقای روح متوجه شدند که بین روح و جسم هر کسی حتی پس از مرگ او رابطه ای است و ارواح در همان حفره ای که اموات به خاک سپرده شدند در کنار اجساد به سر می برند و حتی عقیده پیدا کردند که گاهی روح هر کسی به محل هایی مانند خانه او رفت و آمد می کند و از این رو بستگان هر کس بعد از مرگ او وظیفه داشتند در خانه را تا مدتی بعد از مردنش بار بگذارند که مانع ورود روح به خانه اش نشوند. بدین طریق بود که انسان های اولیه نه تنها برار هر موجود زنده ای روح می شناختند و کارشان به عبادت روح رسیده بود، بلکه کم کم معتقد شدند که در دنیا هر چیزی که حرکت می کند و جنبشی دارد، دارای روح است و نیز عامل حرکت اشیاء بیجان روح می باشد. مثلا می گفتند درخت ها بعد از خشک شدن، باز سبز می شوند و این دلیل برداشتن روح است. حتی حرکاتی که ب برگها و شاخه ها به هر علتی وارد می شود. اگرچه از راه باد می باشد باز علتش روح است. رودخانه ها که بین صخره ها به حرکت می آیند.

 

ادامه مطلب ...