بنام خدا
گیجی مرگ
فرامرز ملاحسین تهرانی
مرگ واقعه ای است مبارک و فرخنده که همه انسانها و حتی موجودات ذی روح آن را بالاخره تجربه خواهند کرد. درست مانند تولد که همگی ما روزی به دنیا آمده ایم و اصلا آن را به یاد نداریم، مرگ نیز برای تک تک ما انسانها رخ خواهد داد و این امری است حتمی که همه ما آن را به خوبی می دانیم. با اینکه همگی ما صددرصد به این موضوع مطمئن هستیم که روزی خواهیم مرد و رخت سفر به جهانی دیگر خواهیم بست اما اکثریت مردمان حاضر نیستند در طول 24 ساعت زندگی عادی اشان و درگیر بودن با مسائل گوناگون زندگی لحظه ای بنشینند و با خود خلوت کرده و نسبت به این موضوع مهم یعنی سفر مرگ قدری تامل و تفکر نمایند. به محض اینکه فکر مرگ به ذهن خطور می کند، سریعا این فکر را از ذهن خویش پاک می کنیم و خود را سرگرم موضوعات دیگر زندگی می کنیم تا مبادا لحظه ای از خوشی های زودگذر دنیایی غافل بمانیم.
انسانهایی از این دسته که مدام سعی در فرار از حقیقت مرگ دارند بعد از وقوع مرگ دچار گیجی و سردرگمی می گردند، زیرا آنها به هیچ عنوان خود را برای این اتفاق آماده نکرده و خود را در زمان حیات دنیایی به خواب زده بودند. در مثالی این مهم را بهتر توضیح می دهم. حکایت آدمهایی که از حقیقت و واقعیت مرگ گریزانند، مثل آنانی است که قرار است طبق وعده ای که از قبل به آنها داده شده است به شهر و یا کشوری دورافتاده سفر نمایند، مثلا شخصی در اداره ای مشغول کار است، رئیس آن شخص به او می گوید شما سال آینده به ماموریت مادام العمر خارج از کشور خواهید رفت (مثلا به نروژ یا آلمان) پس سال بعد هر لحظه باید آماده این سفر باشی. خب آن کارمند اگر فرد آینده نگری باشد، درباره این موضوع اول از همه می نشیند فکر می کند و سپس به اطلاع خانواده و نزدیکانش می رساند که سفری در پیش دارد و سپس به این فکر می افتد که تا قبل از سفر تکلیف دارایی ها و اموالش را مشخص نماید و در این مدت به تک تک فامیل و دوستان و همسایگانش این موضوع را اطلاع داده و از آنها خداحافظی می نماید، خلاصه تا قبل از سفر تمام کارهایی را که باید انجام بدهد را به سرانجام می رساند و توشه ای قوی و غنی از خویش برای سفر و زندگی در کشور بیگانه فراهم می آورد تا در محیط جدیدی که وارد می شود به سلامت و راحتی به ادامه کار و زندگی بپردازد. طبیعی است که اگر تمام این کارهایی که گفته شده توسط این شخص انجام نشود، او به محض شروع سفر دچار تشویش و نگرانی و سردرگمی می گردد زیرا نمی داند وقتی به آن کشور غریب رسید، چگونه از خویش مراقبت نماید. مرگ نیز برای همگی ما نوعی سفر و سکنی گزیدن در کشور و جهانی است که حتما می بایست همگی ما از قبل خود را آماده کرده باشیم.
خداوند متعال در کتب آسمانی بارها و بارها انسان را از قریب الوقوع بودن سفر مرگ آگاه ساخته و حتی مشخصاتی از محیط و انسانهایی که در آن جهان نورانی زندگی می کنند را به ما توضیح داده است. آنچه که از کتب آسمانی می خوانیم این است که جهان های روحی که همه انسانها روزی به آنجا بازخواهند گشت، جهانی به مراتب لطیف تر و گواراتر از زمین می باشد که تمامی نعمات الهی به نحو احسن و خیلی بهتر از این دنیای مادی به وفور یافت می شود. اما جهان های پست روحی نیز وجوددارد که ارواح گنهکاران به آنجا منتقل می گردد. در جهانهای روحی زبان مشترکی میان ارواح رایج می باشد که زبان عشق است و تمامی انسانها پس از مرگ و به مجرد رسیدن به طبقات روحی مخصوص خویش با ارواحی که در آن طبقات محشور می گردد، دارای زبان مشترکی خواهند بود که دیگر نیازی به تعدد زبان ها و گویش و لهجه هایی که در مناطق جغرافیایی کره زمین قابل فهم بوده است، ندارند. روح افراد مادیگرا به مجرد خروج از جسم (واقعه مرگ) با زبان قابل فهم و درک و اندیشه ای سیال و برخوردار از سرعت بالای انتقال آگاهی برخوردار می گردند اما به واسطه عدم پذیرش واقعه مرگ و سرریز شدن زندگی دنیایی اشان، دچار گیجی و سردرگمی میگردند و به خاطر تقلای زیاد برای عدم ترک جسم، دچار خستگی مفرط شده و درصورت تمایل به خوابی طولانی و یا به اصطلاح به کمای روحی می روند. این خواب آلودگی و گیجی درنزد ارواح متفاوت است، اما مدت آن را می توان از یک لحظه تا سالهای متمادی درنظر گرفت. هرچه انسان کامل تر و مومن تر به خداوند و جهان غیب و زندگی پس از مرگ باشد، لحظات گیجی و کمای روحی اش کمتر و کمتر می شود. اما بدا به حال ارواحی که زندگی اشان چیزی به جز مادیگرایی و غرق شدن در لذات زودگذر آن نبوده است. این دسته از ارواح بدون هیچگونه آمادگی قبلی ناگهان دستور ترک دنیایی به آنها داده می شود که همه چیزشان بوده است، تمام آن دلبستگی ها و تعلقات و ثروتها و داشته هایشان درحالی که هنوز روی زمین و در دستشان است، ناگهان از آنها گرفته می شود بدون آنکه آنها اختیار و اراده ای برای اهدای حتی ذره ای از آن را به دیگران داشته باشند. ارواحی از این دست با وقوع مرگ بسیار سعی و تقلا می کنند که روحشان از جسمشان خارج نگردد. این دسته از ارواح در برابر فرشتگان مرگ و رسولان الهی مقاومتی بی حاصل نموده و در نهایت به التماس و تضرع می افتند. در اثر این کش و قوس های ملال آور و خسته کننده، روح دچار یاس و سرخوردگی و خستگی بسیار زیادشده و درنهایت دچار ترسی غیرمنطقی از واقعه مبارک مرگ می گردد. مرگی که برای اولیاالله و انسانهای مومن بهترین لحظه و فرخنده ترین اتفاق است، برای انسانهای مادیگرا چنان عذاب آور و غیرقابل درک می شود، که آنها را برای مدتی بیهوش و بی حواس می سازد و درنهایت این دسته از ارواح تا بیایند متوجه موضوع شوند و به واقعیت رخ داده در مرحله ای دیگر از زندگی اشان پی ببرند، به خوابی عمیق و کمای روحی دچار می گردند، تا زمانی که بیدار شده و توسط ارشادات ارواح راهنما و رسولان الهی طبقه مخصوص روحی خویش رهنمون گردد. بعضی اوقات کما و خواب ارواح پس از مرگ بقدری طولانی می گردند که وقتی آنها بیدار می شوند دیگر چیزی از جسم مادی اشان در قبر باقی نمانده و تمامی جسدشان پوسیده و متلاشی شده است. حتی برخی از ارواحی که به کمای روحی دچار میگردند بسیار پس از روح فرزندانشان که بعد از آنها جهان را ترک کرده اند، وارد جهان های روحی می شوند، و تمام مدتی را که بچه های آنها زندگی کرده و سپس به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند، او در خواب و گیجی بوده است. بهرحال پدیده ها و رخدادهایی از این دست در نوع مرگ افراد فراوان است که ذکر آنها خارج از حوصله مقالات کوتاه است که انشاالله در آینده بیشتر به آن خواهیم پرداخت.