پاسخ به سوالات
قسمت چهاردهم
فرامرز ملاحسین تهرانی
سوال اول از خانم زهرا...
کمکم کنید فامیل بدی دارم از روح علیه من کمک می گیرن کارامو خراب می کنن می خواستم به من بگویید چطور خودم رو برای ارواح ناشناس کنم تا نتوانند علیه من اقدام کنند.
پاسخ: من جن گیر و نه مامور مقابله با ارواح شرور هستم. خواهش من از دوستان و علاقمندان این است که اگر سوالی درباره علوم روحی دارند اقدام به ارسال پیام کنند و گرنه من نه غیب گو هستم و نه دارای اوراد و طلسم جادوی سیاه. پرداختن به این مسایل سطحی و برخاسته از ذهن درگیر با اوهام و خیالات و یا نیروهای منفی ذهنی، باعث وقوع چالش های ناگوار و غیرقابل پیش بینی در حیات معنوی انسان می شود.
ادامه مطلب ...
خاطرات مدیوم ها / قسمت هشتم
مادرانه
فرامرز ملاحسین تهرانی
نامه زیر از یک خانمی با نام مستعار م.ضیایی به دستم رسید که با کمی ویرایش تقدیم شما می کنم.
...
سلام بر شما و همه خوانندگانی که قرار است این مطلب را مطالعه کنند. من زنی چهل وپنج ساله هستم که شش سال قبل فرزند عزیزم آرش را از دست دادم. من صاحب دو فرزند بودم که آرش پسر بزرگم بود و خواهرش مینا که پنج سال از آرش کوچکتر بود دومین فرزند من است. من هیجده ساله بودم که آرش را به دنیا آوردم به همین خاطر وقتی آرش بزرگ شد به علت تفاوت سنی کم و همینطور قد و قامت و ورزیدگی آرش، مردم اصلا فکر نمی کردند که ما دو نفر، مادر و فرزند باشیم. پسر عزیزم به علت سلامت نفس و ورزش منظم، از هر حیث کامل و بی نقص بود. زیبایی چهره و حسن خٌلق وی زبانزد دوست و آشنا بود.
ادامه مطلب ...خاطرات مدیومها / قسمت ششم
درباره کتاب خاطرات یک روح از
لحظه قبض جان تا...
فرامرز ملاحسین تهرانی
دو سال پیش نزدیک سحر خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم که در دشت سرسبزی که از یک سو به سلسله کوههای بلند منتهی می شد و از سوی دیگر تا چشم کار می کرد دشت و زمین همواری بود که هیچ انتها و پایانی نداشت، خود را در آن محیط رویایی یکه و تنها دیدم. طبق تجارب قبلی، دانستم که دارم خواب می بینم، پس ابتدا نگاهی به دوروبرم انداختم و از رایحه معطر گلهای صحرایی و پاکی که در فضا موج می زد، نفس عمیقی کشیدم. سبکبال و رها به سوی دامنه کوه پرواز کردم و در کمرکش کوهساران خانه کوچک و زیبایی را در زمینی مسطح مشاهده کردم. آن خانه تنها خانه آن سرزمین پهناور با کوهستانهایش بود. در ابتدای محوطه بیرونی خانه مزاری ساده با سنگی از جنس مرمر وجود داشت که نام و مشخصات و زمان وفات صاحب قبر بر روی آن حک شده بود، وقتی نام صاحب قبر را خواندم دیدم این شخص دردنیا اصلا معروف و شناخته شده نیست و پیش خودم حدس زدم که صاحب این قبر باید شخص مهمی در دستگاه الهی و عوالم روحی باشد.فاتحه ای برایش خواندم و نگاهی به خانه انداختم تا ببینم نشانه هایی از حضور کسی یا کسانی در آن می بینم یا نه. اما به قدری محیط ساکت و آرام بود که صدای نفس های خودم را و حتی محیط پیرامون تختخوابم را در دنیا می شنیدم. باز هم نگاهی به قبر انداختم و از صاحب قبر خواستم تا مرا راهنمایی کند. ناگهان در خانه باز شد و مردی بلندقامت با پیراهنی سفید و ردایی قهوه ای از آن خارج گردید. ایشان ریش کوتاهی بر صورت و چهره ای باوقار و جدی داشتند. به او سلام کردم و ایشان مرا دعوت به خانه اش کرد.
ادامه مطلب ...پاسخ به سئوالات/12
قسمت دوازدهم
فرامرز ملاحسین تهرانی
سوال اول: از خانم زهرا نوری
در رابطه با جلسات احضار ارواح جناب رهبر زاده سوال داشتم به چه طریقی می شود این هماهنگی را ایجاد کرد ممنون میشم سوال منو جواب بدین.
پاسخ: ایشان اصلا چه در گذشته و چه در زمان حال کلاسهای تماس یا احضار ارواح نداشتند. بلکه در همان سال ها کلاسهای علوم روحی را دایر کرده بودند که به صورت تئوریک به مباحث این علم برای شاگردانشان میپرداختند. اما در حال حاضر هم به علت بالا رفتن سن شان، دیگر کلاسهای علوم روحی هم ندارند و درواقع بازنشسته شده اند و شاید کلاسهای آموزشی خصوصی برای اطباء جهت آموزش انرژی درمانی داشته باشند. اما شما می توانید برای تشکیل چنین جلساتی توسط شاگردان ایشان، با مراجعه به صفحه اول مثنوی ارواح از شرایط و الزامات تشکیل چنین جلساتی آگاه شوید.
ادامه مطلب ...ارتباط با ضمیر ناخودآگاه
دکتر محمدجواد حریری
خاطرات مدیوم ها / قسمت چهارم
بر مزار خودم
فرامرز ملاحسین طهرانی
مثل خیلی از انسانهای دیگر که ممکن است عاداتی بد و ناپسند داشته باشند، من نیز یک عادت بد داشتم و آن این بود که روزی یک نخ سیگار می کشیدم. البته همانطور که گفتم فقط همین یک نخ را می کشیدم و هیچگاه این یک نخ به دو نخ سیگار نمی رسید، مگر در شرایط استثنایی که به ندرت اتفاق می افتاد کشیدن سیگار به دو نخ برسد. به همین خاطر از این عادت ناپسند خودم زیاد رضایت نداشتم و کشیدن همین یک نخ سیگار در روز را هم جزء عادات و رفتارهای بد خود و تسلیم شدن به خواست های نفسانی به حساب می آوردم.
ادامه مطلب ...بنام خدا
پاسخ به سوالات
قسمت یازدهم
فرامرز ملاحسین تهرانی
سوال اول: ازخانم فرزانه
با تشکر از شما که به خوبی جواب سوالات ما را میدهید. استاد من صداهای را که قبلا به شما گفته بودم، در محیطهای ساکت بوده یا نیمه شب بوده به هر حال چه کتابهایی برای تقویت قدرتهای مدیومی بهمون پیشنهاد میفرمایید.
پاسخ: تمام کتابهای استاد رهبرزاده و کتاب این حقیر بنام شناخت روح و تقویت قدرتهای مدیومی مناسب هستند. اما کتابهای استاد رهبرزاده را از دست ندهید. برای خرید و دانلود این کتابها به سایت copykon.ir مراجعه فرمایید و با سرچ اسم استاد کتابهای ایشان را ببینید.
ادامه مطلب ...بخشی دیگر از کتاب الکترونیکی «خاطرات یک روح از لحظه قبض جان تا رسیدن به منزلگاه ابدی»
در محضر حکیم عمر خیام نیشابوری
فرامرز ملاحسین تهرانی
وقت ملاقات شد، خنده کنان می روم
تن به چه کار آیدم، با دل و جان می روم
می روم و می روم، بی سروپا می روم
در حرم قدسی اش، رقص کنان می روم
قامت خشکیده ام در خس و خاشاک و خاک
بار دگر سبز شد، سرو چمان می روم
ریشه ام از فقر سوخت، بال و پرم باز شد
گوهر خود یافتم، همچو شهان می روم
ناله ام از خاکدان رفت به گوش فلک
از بغل خاکیان، نعره زنان می روم
نیست کسی یاورم، جز دل خوش باورم
بار زمین می نهم، جامه دران می روم
در دل دشت و کویر، در هوس گُلشنم
فصل بهارم شده، غنچه کنان می روم
رحمتِ «ناجی» روان گشته ز هفت آسمان
در یکی از شبهای گرم تیرماه، حال خوشی به من دست داد. تصمیم گرفتم یک پیاده روی شبانه در خیابانهای نزدیک خانه ام داشته باشم. ساعت 10 شب بود و من قدم زنان راهی بیرون از منزل شدم. کوچه ها تقریبا خلوت شده بود و زن و مرد و کوچک و بزرگ همگی در خانه هایشان بودند. خانه هایی که هر کدام حکایتگر سرگذشتی از ارواحی بود که در کالبد جسمانی و بنابر ضرورت و جبر آفرینش چند صباحی به شکل قراردادی با نسبت خانوادگی در زیر یک سقف مشغول ادامه حیات تکاملی خویش بودند.
ادامه مطلب ...بنام خدا
خاطرات مدیومها/ قسمت چهارم
بی صورتی
من از صورت خود گذشتم خدا
که از هرچه غیر از تو گردم جدا
غمی من ندارم به دل از بلا
به بی صورتی درد من شد دوا
این خاطره ازطرف خانمی با نام مستعار مرجان برایم ارسال شده بود که با کمی ویرایش به حضورتان تقدیم می کنم.
حدود دوازده سال پیش با مردی که دارای موقعیت مالی خوب و وجاهت مورد قبول برای یک دختر دم بختی چون من که همیشه آرزو داشتم با مردی که چنین شرایطی را داشته باشد یعنی هم ظاهر و تیپ عالی و هم دستش به دهانش برسد، پیوند زناشویی بستم. البته من نیز اگر تعریف از خودم نباشد ، دختری زیبارو و دارای خانواده ای با تمکن مالی مناسب بودم و همه این شرایط باعث شد تا چنین جوانی هم مرا بعنوان یک همسر ایده آل پذیرا باشد. اگر چه معیارهای من برای انتخاب همسر، معیارهایی ظاهری و مادی بود، و همسرم نیز مردی بود که شاید به خاطر ظاهر و قیافه ام مجذوب من شده بود، اما از همان ابتدای زندگی متوجه شدم که ایشان مردی خانواده دوست است، و مرا واقعا دوست دارد و همواره احترام مرا در خانه و بیرون از خانه و در نزد اقوام و دوستانم حفظ می کرد و من هم متقابلا علاوه بر علاقه قلبی که به او داشتم، نسبت به حفظ آداب خانه و همسرداری در دلم وی را تحسین می کردم.
ادامه مطلب ...
بخشی از کتاب الکترونیکی «خاطرات یک روح از لحظه قبض جان تا رسیدن به منزلگاه ابدی»
وقت ملاقات شد
فرامرز ملاحسین طهرانی
از روح حامی ام خواستم توضیح بیشتری درباره جهانی که در آن سکنی دارند بدهند. ایشان پاسخ دادند که؛ «همانگونه که خودت دیدی، من به عنوان یک روح آزاد و ساکن در یکی از بهترین طبقات بهشت، زندگی سعادتمندانهای را سپری میکنم. در آن جهان روحی که من ساکنم، قوانین الهی به بهترین وجه اجرا شده وهیچ نقصان و کمبودی در سازمان اداری آن طبقه عظیم الهی مشاهده نمیگردد. ما حقیقتا مردمانی سعادتمند هستیم و حضورمان در نزد افرادی که ساکن طبقات تحتاتی و فیزیکی هستند، فقط به خاطر راهنمایی درجهت کمک به آنها در مسیر زندگی سخت و دشوارشان در این مرحله از حیات تکامل روحی است. ما در جهانهای نورانی خودمان هیچ نیازی به دلیل و برهان برای اثبات وجود خداوند قادر متعال نداریم. زیرا همه چیز از شوکت و عظمت پروردگار برای ما واضح و مبرهن است. هیچ ناخالصی و عوامل ناراحتکننده و بیماریزا در سرزمینهای پاک بهشتی وجود ندارد. حتی خاک زیر پایمان هم مبرا از میکروب و ذرات آلوده است و همانگونه که خود مشاهده نمودی، خاک بهشت از ذرات ریز درخشندهای تشکیل یافته که مثل زمرد میدرخشد و از بس صیقلی و شفاف هستند، نور محیط را در خود منشور کرده و مجددا به فضای محیط بازمیگردانند که این باعث نورانیت صدچندان فضای بهشت میشود. حقیقت ذات مردمان بهشت برای یکدیگر مکشوف است و هیچ فکر و اندیشه باطلی در اذهان بهشتیان نقش نمیبندد. زیرا به مجرد شکلگیری اندیشهای ناصواب، سایرین قادر به درک و فهم آن گردیده و بنابراین مردمان بهشت در هر حال و لحظهای در حال مراقبه و تهذیب نفس بوده و به همین خاطر هرچه از زمان حضور ارواح در بهشت میگذرد، آنها به واسطه این مراقبه و تهذیب نفس، به جلای روح و روان بیشتر نائل میآیند.
خلاصه هرچه هست در اوج کمال و سلامت و عظمت و شکوه است و بهشتی که همگان از آن به نیکی یاد میکنند و در کتابهای مقدس شرح آن آمده است، تنها بخش کوچکی از محاسنی است که برای آن برشمردهاند.
ادامه مطلب ...