ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
خاطرات مدیوم ها / قسمت هشتم
مادرانه
فرامرز ملاحسین تهرانی
نامه زیر از یک خانمی با نام مستعار م.ضیایی به دستم رسید که با کمی ویرایش تقدیم شما می کنم.
...
سلام بر شما و همه خوانندگانی که قرار است این مطلب را مطالعه کنند. من زنی چهل وپنج ساله هستم که شش سال قبل فرزند عزیزم آرش را از دست دادم. من صاحب دو فرزند بودم که آرش پسر بزرگم بود و خواهرش مینا که پنج سال از آرش کوچکتر بود دومین فرزند من است. من هیجده ساله بودم که آرش را به دنیا آوردم به همین خاطر وقتی آرش بزرگ شد به علت تفاوت سنی کم و همینطور قد و قامت و ورزیدگی آرش، مردم اصلا فکر نمی کردند که ما دو نفر، مادر و فرزند باشیم. پسر عزیزم به علت سلامت نفس و ورزش منظم، از هر حیث کامل و بی نقص بود. زیبایی چهره و حسن خٌلق وی زبانزد دوست و آشنا بود.
ادامه مطلب ...