بخشی از کتاب الکترونیکی «خاطرات یک روح از لحظه قبض جان تا رسیدن به منزلگاه ابدی»
وقت ملاقات شد
فرامرز ملاحسین طهرانی
از روح حامی ام خواستم توضیح بیشتری درباره جهانی که در آن سکنی دارند بدهند. ایشان پاسخ دادند که؛ «همانگونه که خودت دیدی، من به عنوان یک روح آزاد و ساکن در یکی از بهترین طبقات بهشت، زندگی سعادتمندانهای را سپری میکنم. در آن جهان روحی که من ساکنم، قوانین الهی به بهترین وجه اجرا شده وهیچ نقصان و کمبودی در سازمان اداری آن طبقه عظیم الهی مشاهده نمیگردد. ما حقیقتا مردمانی سعادتمند هستیم و حضورمان در نزد افرادی که ساکن طبقات تحتاتی و فیزیکی هستند، فقط به خاطر راهنمایی درجهت کمک به آنها در مسیر زندگی سخت و دشوارشان در این مرحله از حیات تکامل روحی است. ما در جهانهای نورانی خودمان هیچ نیازی به دلیل و برهان برای اثبات وجود خداوند قادر متعال نداریم. زیرا همه چیز از شوکت و عظمت پروردگار برای ما واضح و مبرهن است. هیچ ناخالصی و عوامل ناراحتکننده و بیماریزا در سرزمینهای پاک بهشتی وجود ندارد. حتی خاک زیر پایمان هم مبرا از میکروب و ذرات آلوده است و همانگونه که خود مشاهده نمودی، خاک بهشت از ذرات ریز درخشندهای تشکیل یافته که مثل زمرد میدرخشد و از بس صیقلی و شفاف هستند، نور محیط را در خود منشور کرده و مجددا به فضای محیط بازمیگردانند که این باعث نورانیت صدچندان فضای بهشت میشود. حقیقت ذات مردمان بهشت برای یکدیگر مکشوف است و هیچ فکر و اندیشه باطلی در اذهان بهشتیان نقش نمیبندد. زیرا به مجرد شکلگیری اندیشهای ناصواب، سایرین قادر به درک و فهم آن گردیده و بنابراین مردمان بهشت در هر حال و لحظهای در حال مراقبه و تهذیب نفس بوده و به همین خاطر هرچه از زمان حضور ارواح در بهشت میگذرد، آنها به واسطه این مراقبه و تهذیب نفس، به جلای روح و روان بیشتر نائل میآیند.
خلاصه هرچه هست در اوج کمال و سلامت و عظمت و شکوه است و بهشتی که همگان از آن به نیکی یاد میکنند و در کتابهای مقدس شرح آن آمده است، تنها بخش کوچکی از محاسنی است که برای آن برشمردهاند.
از ایشان درباره ادیان سوال کردم که ایشان چنین پاسخ دادند: «ادیان الهی ریشه ای مشترک دارند و پیامبران همگی از یک نور واحدند. دستورات ایشان که برگرفته از تعالیم الهی است مستقیما ازسوی پروردگار متعال برایشان دیکته گشته و ایشان مامورابلاغ آن دستورات به مردم زمانه خویش بوده اند. درواقع هر نبی و رسولی فرستاده ای ازسوی خداوند برای قوم و مردمان زمان خویش بوده است و تا زمانی که پیامبر بعد از وی مبعوث نگشته، دستورات آن پیامبر درمیان مردمان فصل الخطاب و نافذ بوده و درواقع ادیان جهت ارایه راهکارهایی برای بهتر زیستن و حیات انسانهای زمانه خویش تحت قوانین الهی وضع گشته اند و طبیعی است آن تعالیم و آموزه ها منطبق با فهم و دانش و درنهایت تکامل معنوی مردمان زمان بوده و نه بیشتر. و خداوند نیز توقعی بیشتراز توانایی ادای تکلیفی که برعهده یک فرد مومن به تعالیم پیامبر زمانش می باشد را ندارد. هر شخصی بنابر توانایی ها و فهم و ادراکش از آموزه های الهی در ادای تکلیف و رسالتی که در زندگی دنیایی خویش دارد، موظف است که به بهترین وجه این رسالت و تکلیف را به فرجامی نیکو برساند.»
از ایشان پرسیدم که مراتب همه ادیانی که بر روی کره زمین ما می شناسیم، یکی است. یعنی اینکه هیچکدام از آنها نسبت به دیگری برتری ندارد؟
ایشان در جواب فرمودند: «البته ریشه و خاستگاه همگی ادیان مشترک و واحد است. تمامی ادیان ازسوی پروردگار متعال وضع گشته و همگی کلام خداوند مهربان هستند. اما ادیان نسبت به زمان ظهورشان نه آنکه بگوییم کامل تر شده اند، زیرا تمامی ادیان کاملند اما بهتر است بگویم که منطبق با نیازها و فطرت تکامل گرای بشر، با محتوای جدید و تازه تری عرضه گشته اند. من نه از این بابت که در زمان حیاتم بر سیاره زمین یک مسلمان بودم، و نه از روی تعصب، بلکه بنابر حقیقت و واقعیتی محتوم اعلام می کنم که برای سیاره زمین، دین و آیینی مانند اسلام کامل و جامع وجود ندارد و قرارهم نیست که پس از این دین آسمانی، دین و آیینی دیگر ازسوی خداوند برای مردمان سیاره زمین وضع گردد. اما خب، ارواحی که بر روی سیاره زمین بعنوان میهمان چندصباحی مجبورند در کالبد فیزیکی به حیات معنوی و تکامل روحی خویش نائل آیند، آزاد و مختارند تا نسبت به فهم پدیده های الهی در ذات خویش و همینطور در جهانی که در آن زیست می کنند، هرطورکه میخواهند بیندیشند و به شناختی منطبق با قوانین جاری حیات در حوزه نظری و فلسفی با هر دین و آیینی که دارند و برای خود انتخاب می کنند، جهان بینی خویش را بنیان نهند. درواقع آن چیزی که برای خداوند ارزش دارد، توجه انسان به عنوان یک روح مختار و آزاد که در حال گذراندن مراحل سخت آزمونهای الهی است، به آن تکلیفی و رسالتی است که می بایست درجهت ارتقا معنوی، وی را به سرمنزل مقصود و خانه ابدی خویش به سلامت برساند.»
سوال بعدی من درباره لغزشهای فکری و عقیدتی بود که حتی انسانهای وارسته و اهل فضل در طول تاریخ بدان دچار گشته اند و عده زیادی از آنها باز هم به مسیر اصلی و صحیح بازگشته اند. آیا چگونه است که این همه تزلزل و عدم ثبات در بینش و طرز فکر افراد نسبت به فلسفه آفرینش و نظام بی نقص آن وجود دارد؟ درحالیکه برخی از این افراد خود دارای الهاماتی در خلق شگفتی های روح در حیطه هنر بوده اند؟
ایشان در پاسخ فرمودند: «من می دانم که منظور تو یکی از شاعران متفکر ایرانی است. از آنجا که من نمی توانم وکیل و پاسخگوی وی و دیگران باشم، اگر مایل باشی در سفری که بزودی با هم خواهیم داشت به نزد این متفکر بزرگ و شاعر گرانقدر مشرف خواهیم شد تا از زبان خودش به روند استحاله فکری وی و نوساناتی که در برهه هایی از زندگی در بینش و جهان بینی الهی اش داشته است، بیشتر واقف گردیم. البته طبیعتا نباید به تو قولی در این زمینه بدهم، زیرا این روح بزرگوار، می بایست نسبت به ملاقات با ما رضایت داشته باشند. اما منتظر بمان تا بزودی خبرش را به تو بدهم.»
.
.
.
چند روزی گذشت، و من مشتاقانه منتظر بودم تا روح حامی ام، خبر خوش این ملاقات را به من بدهد، تا آنکه در هفتمین روز از سوی ایشان باخبر گشتم که حکیم عمر خیام نیشابوری(ره) فیلسوف، ریاضیدان، ستاره شناس و رباعی سرای نامدار همه اعصار، ما را به حضور پذیرفته است و اینچنین بود که من به یکی از بزرگترین آرزوهای زمان حیاتم دست پیدا کردم.
وقت ملاقات
وقت ملاقات شد، خنده کنان می روم
تن به چه کار آیدم، با دل و جان می روم
می روم و می روم، بی سروپا می روم
در حرم قدسی اش، رقص کنان می روم
قامت خشکیده ام در خس و خاشاک و خاک
بار دگر سبز شد، سرو چمان می روم
ریشه ام از فقر سوخت، بال و پرم باز شد
گوهر خود یافتم، همچو شهان می روم
ناله ام از خاکدان رفت به گوش فلک
از بغل خاکیان، نعره زنان می روم
نیست کسی یاورم، جز دل خوش باورم
بار زمین می نهم، جامه دران می روم
در دل دشت و کویر، در هوس گلشنم
فصل بهارم شده، غنچه کنان می روم
رحمت «ناجی» روان گشته ز هفت آسمان