بنام خدا
اختیار ارواح
فرامرز ملاحسین تهرانی
روح انسان پس از پایان زندگی مادی بلافاصله توسط ماموران الهی از جسم وی جدا می شود. در لحظه ای که از قبل معین گشته است، ارتباط روح با جسم به طور کامل قطع گشته و هیچ نیروی درونی و خارجی قادر به بازگرداندن روح به جسم فیزیکی نخواهد بود. روح بلافاصله بعد از آگاهی ازوضعیت جدید خود، درابتدا نسبت به آن واکنش نشان می دهد. البته واکنش های ارواح نسبت به یکدیگر متفاوت می باشد و این بستگی به تعلیمات دنیایی روح و میزان تکامل و وارستگی وی دارد.
بدیهی است که اگر قبل از وقوع مرگ، انسان خود را برای لحظه سفر و انتقال به جهان های روحی آماده نکرده باشد دچار سرگشتگی و حیرانی و حیرت خواهد شد و برعکس کسانی که از قبل از وقوع مرگ با کسب آگاهی های لازم به استقبال مرگ می روند، خیلی راحت تر با آن کنار می آیند.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
قبض روح
فرامرز ملاحسین تهرانی
همه انسانها و به تبع آن همه موجودات ذی روح روزی می میرند. زیرا روح بمنظور تکامل و ارتقا به جهانهای بالاتر و رسیدن به طبقات روحی مخصوص خویش نیازمند طی مراحل و طریق به سوی جایگاه ابدی خویش است. هیچ موجودی از مخلوقات خداوند نیست که در هر یک از کرات مادی به طور جاودان ماندنی و پایدار باشد. بلکه پس از دورانی کوتاه و انجام رسالت و تکالیفی که برعهده دارد با وقوع مرگ به مرحله ای دیگر از حیات انتقال می یابد. ما انسانهای این کره مادی یعنی سیاره زمین نیز مشمول این قانون و قاعده الهی می باشیم و در وقت و ساعتی مقرر به امر پروردگار مهربان توسط ارواح و فرشتگانی که وظیفه قبض روح ما را برعهده دارند، به طبقه روحی خویش انتقال می یابیم. درواقع وقوع مرگ مترادف با فنا و نیستی نمی باشد بلکه ارتقا به جهانی برتر از این دنیای مادی است.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
سرانجام روح حیوانات پس از مرگ
فرامرز ملاحسین تهرانی
حیوانات نیز مانند سایر جاندارانی که نسبت به عوامل طبیعی و محیطی عکس العمل نشان می دهند روح دارند. آنها درواقع پس از انسانها که در عالیترین مراحل تکامل حیات به سر می برند، قرار داشته و دارای آگاهی بیشتری از تجربیات حیات و گذشته هایی که داشته اند نسبت به جانداران و موجودات صاحب روح پست تر از خود یعنی گیاهان و جمادات می باشند. در بین جانوران اما طبقه بندی تکامل روحی نیز وجود دارد. یعنی همه حیوانات دارای یک درجه از تکامل و پیشرفت در چرخه حیات نیستند بلکه برخی از آنان از لحاظ درک و آگاهی از پدیده های محیطی و طبیعی کامل تر بوده و احساس قوی تری دارند. یک موجود ریز تک سلولی و یا دارای سلولهای ساده در ابتدای حیات حیوانی هرگز با یک سگ و یا شتر و حیواناتی از این دست برابر نیست. اما تمام حیوانات حتی آنهایی که دارای احساس قوی تری نسبت به سایر هستند دارای چرخه حیات کمتری نسبت به انسان می باشد و در مرتبه ای پایین تر از وی قرار دارد. حیوانات درنتیجه پایان زندگی و تجربه مرگ به حیات والاتر و برتری که آنها را به نوعی کامل تر رهنمون می سازد، سوق داده می شوند. درواقع با وقوع مرگ، حیوانات در جهانهای روحی مربوط به خود برانگیخته می شوند و حتی برخی از آنها در همان طبقات روحی که ارواح انسانی در آن به سر می برند، به ادامه حیات پرداخته و برخی از آنان بنابه درخواست صاحب خویش که در دنیا با هم به سر می بردند، به نزد وی رفته و مجددا در معیت وی خواهد بود. به همین خاطر در جهانهای روحی، برخی از ارواح بهشتی را همراه با حیوانی می بینید که در دنیا با یکدیگر صمیمی بوده و به یکدیگر عادت داشته و زندگی می کردند.
و اما در رابطه با خلق و خوی حیوانات در جهانهای روحی باید گفت؛ از آنجا که بهشت مکانی شبیه زمین است و ارواح بهشتی بنا به عادتی که به محیط طبیعی آن داشتند طبعا خیلی مایل می باشند به هنگام تفریح و سرگرمی و تحقیق، همان امکانات و پدیده های دنیایی نیز در مکان جدید زندگی برایشان فراهم شده باشد، به وجود حیوانات، گیاهان، کوهها و دشت ها و ... برای ادامه یک تجربه تکاملی روحی دیگر نیاز دارند. به همین خاطر تمام حیواناتی که در دنیا با بشر محشور بوده در جهانهای روحی نیز حضور خواهند داشت فقط با این تفاوت که خلق و خوی وحشی گری از حیوانات خطرناک و غیراهلی گرفته شده و جانورانی نظیر شیر و گرگ و ببر و مار و سایر حیوانات وحشی رام و اهلی می شوند و هیچ خطری از جانب آنها به ارواح بهشتی وارد نمی آید. این حیوانات پس از مدتی برای طی کردن مراحل تکاملی و تبدیل به موجودی برتر و درنهایت انسان شدن به یکی از کرات مادی مثل زمین هبوط و در نطفه ای تازه شکل گرفته حلول کرده تا یکی دیگر از چرخه های تکاملی حیات را تجربه نمایند.
در نهایت پس از هزاران سال از تکامل روحی یک حیوان از موجودی تک سلولی به بالاترین درجه تکاملی حیوانی، مرحله تازه تجربه زندگی روح در یک کالبد انسانی برای آن حیوان شروع می شود. درواقع اولین زندگی انسانی برای والاترین روح حیوانی، تجربه ای توام با خامی و نزدیک به همان زندگی حیوانی خواهد بود. انسانهایی که تازه از مرحله حیوانی به این دوره از حیات پای گذاشته اند، تقریبا هیچ بهره ای از معرفت و شناخت هدف آفرینش و خالق یکتا ندارند و یک زندگی غریزی و حیوانی را برای خویش ترسیم نموده و برای رسیدن به مطامع و خواستهای نفسانی حتی مرتکب قتل نفس و انواع جنایات می شوند. یکی از علل جنگها و کشمکشهای منطقه ای و جهانی در تمامی ادوار تاریخ همین تصادم و تفاوت بینش و دیدگاههای انسانهایی است که در یک طبقه از تکامل روحی قرار ندارند و در جوامع انسانی، ارواحی از درجات اسفل حیوانی تا درجات والای و مقام خلیفه اللهی در یک جهان به سر برده و زندگی می کنند که به همین دلیل است که تاریخ در هیچ دوره ای روی آرامش و صلح واقعی را ندیده و نخواهد دید.
نقد و بررسی فیلم احضار روح ( The Conjuring )
نقد از: میثم کریمی
«احضار روح » براساس اتفاقات واقعی رخ داده در سال 1971 در یک خانه بزرگ ساخته شده است. آنچه که تا به امروز از این داستان شنیده شده به این شرح است: یک خانواده پر جمعیت به خانه ای جدید در منطقه رود آیلند نقل مکان می کنند اما مطابق معمول در این خانه یک سری روح وجود داشته که با انواع و اقسام روش ها اعم از بلند کردن اعضای خانواده ، تکان دادن صندلی، صحبت کردن با افراد و..باعث اذیت و آزار این خانواده می شده. متاسفانه تا به امروز هیچ مدرکی دال بر تائید ادعاهای خانواده پرون بدست نیامده و هرگز هم بدست نخواهد آمد چراکه علناً بررسی چنین موضوعی هرگز علمی نخواهد بود. یکی از رایج ترین سوالاتی که درباره ارواح و داستانهای تسخیر ساکنین منزل توسط این ارواح سرگردان پرسیده می شود این است که چرا تمام این داستانها مربوط به قرن ها پیش یا حداکثر دهه ی هفتاد میلادی هستند و با ظهور تکنولوژی های مختلف که می تواند به راحتی چنین لحظاتی را ثبت کند، آثاری از ارواح سرگردان و این قبیل داستان ها پیدا نشده؟ شاید این سوال بتواند به راحتی این موضوع را اثبات کند که داستانهای تسخیر منزل توسط ارواح سرگردان، افسانه های بی پایه ای بیش نبوده و هرگز مستندی از وجود این مقوله به دست نیامده است.
بنام خدا
تو نیکی می کن و در دجله انداز
اگر در این میان بدن را تجزیه کنیم به اتمها و در نهایت به الکترونها،پروتونها میرسیم خالق هستی ما را به صورت یک انتقال دهنده انرژی خلق کرده که محیط اطرافمان هم میتواند روی ما اثر گذار باشد، ما میتوانیم انرژی مثبت و یا انرژی منفی از خود صادر کنیم و در عین حال توسط انرژی های مثبت و منفی محیط اطرافمان متاثر شویم، اگر ما شروع به صادر کردن انرژی مثبت با نوسان بالا بکنیم این انرژی با انرژی بیرونی از همان نوع یعنی مثبت ترکیب شده و ما را در میدانی از انرژی مثبت نگهمیدارد و برعکس اگر ما انرژی منفی صادر کنیم با انرژی منفی بیرونی ترکیب شده و ما را در میدانی از انرژی منفی نگهمیدارد و حالت منفی را به ما برمیگرداند، به همین دلیل است که میگویند نتیجه هر عملی به خود انسان باز میگردد، بر اساس قوانین کارما فرایندهای انسانی مانند کردار، کلمه و یا فکر با توجه به کیفیت آن یک سرانجام مثبت و یا منفی دارد، کارما با قانون علیت سر و کار دارد ، هرعمل خاصی یک نتیجه ویژه ای مخصوص خود را دارد یک عمل مثبت یک نتیجه مثبت خواهد داشت که ممکن است ما نتیجه کارمان را را در این دنیا و شاید هم در دنیای بعدی ببینیم و در مقابل اعمال منفی دیر یا زود به
ادامه مطلب ...بنام خدا
عکسبرداری از ارواح
فرامرز ملاحسین تهرانی
برای عکسبرداری از ارواح نیاز به دوربین خاص و بسیار پیشرفته ای نیست، بلکه یک دوربین معمولی با مگاپیکسل 5 به بالا که در بیشتر موبایل ها نیز تعبیه شده است، برای این منظور کافی است. مکان عکسبرداری باید جایی باشد که درصد حضور روح در آن بالا بوده و بهترین زمان برای این کار به هنگام شب و یا بعد از غروب آفتاب است.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
تکامل روحی
فرامرز ملاحسین تهرانی
حیات نباتی، شروع یک زندگی تازه پس از حیات جمادی است. آگاهی و عقل تعبیه شده در هر عنصری با نشانه هایی از وجود، در مسیر تکاملی خویش به آگاهی های جدیدی سوق داده می شود و بر همان مبنا به درجات بالاتری از رشد و شکوفایی عقلانی نایل خواهد آمد. اینک می توانید حدس بزنید چه دوران درازی باید طی گردد تا این عقل با کسب تجربیات بی شماری از مرگ ها و زندگی ها به شناخت و معرفتی والا دست یابد.
حیات گیاهی از جمله ابتدایی ترین مراحل روند شناخت و کسب معرفت از نشانه ها و المان هایی است که درنهایت منتهی به شناخت خالق و آفریدگار متعال منجر می شود. گرچه همه این ها و همه آن شناخت ها و معرفت ها بر اثر تاثیرگذاری محیط و عوامل حیات بخش و عقل آفرین به نبات داده می شود اما این فیض و بخشش ازسوی آفریدگار در جهت تکمیل قوه درک و عقل و راهنمایی هر مخلوقی که فعلا در مرحله ای نیست که خود قادر به شناخت و کسب معرفت از هدف خلقت باشد، ضروری و بایسته است.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
جن چیست؟
برگرفته از: سایت بیتوته
جن واژهای عربی و به معنی «موجود پنهان و نادیدنی» است. در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده میشود. در عربی جمع واژه جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه. در فرهنگ فارسی دکتر محمد معین، به معنای «موجودی متوهم و غیر مرئی، پری» آمدهاست. به آنکه مورد اذیت و آزار جنّیان واقع شده جن زده یا مجنون گویند.
جن چیست؟
در یک دیدگاه وسیع به هر موجود ماوراءطبیعهای که از دیدگاه انسان مستور است، جن میگویند. مانند فرشتهها، شیطانها. اما اصطلاحاً و بنا بر باور برخی از مردم، جنها (اجانین) گروهی از موجودات زنده، دارای احساسات و تفکر و معمولاً نامرئی از جهان آفرینش هستند که هزاران سال پیش از خلقت بشر از آتش خلق شدهاند.
جن از دیدگاه مذهب اسلام
شکلی خیالی از مهر یا نگین سلیمان که در داستانها به وی نیرویی برای تسلط بر جنیان میبخشید.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
سفر روح
فرامرز ملاحسین تهرانی
شب ها قبل از آنکه به رختخوابم بروم خیلی شوق دارم که بدانم پس از آنکه به خواب رفتم، به کدامیک از طبقات عالم رویا سفر خواهم کرد. به کجا خواهم رفت و از کدامیک از جهانهای روحی قرار است بازدید کنم. اما از سوی دیگر دلواپسم که نکند آنچه را که می بینم نتوانم بعد از برخاستن به یادآورم و همه را فراموش کنم.
همه ما بیشتر وقایعی که در رویاهایمان تجربه می کنیم را پس از بیداری فراموش کرده و یا فقط بخش کوچکی از آن را به یاد می آوریم. تمام سعی و تلاش یک پژوهنده و جستجوگر در وادی عالم روح، این است که ازطریق رویاهایش به عالم غیب سفر کرده و از این رهگذر به تجربیات معنوی خویش بیافزاید.
روح ذاتا و به خودی خود، هیچ سنخیتی با جسم فیزیکی که در آن محبوس گشته است ندارد. بهتر است اینطور بگوییم که وسعت آگاهی و توانایی های روح بشر خیلی معظم تر و والاتر از آن است که حتی برای ثانیه ای در قغس تن زندانی گردد، بنابراین روح و تن پوش در هر زمانی مترصد فرصت هستند تا از این قفس مادی بگریزند و خلاصی یابند. درواقع آنچه که روح را پایبند جسم نموده، تقدیر و حکمت الهی است که روح را به اجبار در مامن جسم نشانده و تا زمان انتقال به جهانی دیگر، روح موظف است به این تقدیر گردن نهد.
اما همانگونه که جسم برای ادامه حیات به خوراک و آب و هوا نیازمند است، روح نیز برای ادامه بقا محتاج کسب انرژی از عالم غیب است و این فرصت زمانی دست می دهد که روح در هنگامی که جسم در خواب و یا حالتی مثل خلسه و بی خبری است، از آن فاصله گرفته و موقتا از آن جدا گردد. درست مثل زمان مرگ با این تفاوت که پس از وقوع مرگ، روح برای همیشه ارتباطش را با جسم قطع می نماید، اما پس از خاتمه خواب و بیدار شدن، روح مجددا به جسم بازمی گردد. اینک کمی بیشتر به جزییات بپردازیم.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
مرگ و تولد
منبع : کتاب کلیات علوم روحی
مرگ و تولد , هر دو به امر پروردگار صورت می گیرند و هر دو از غریزه های فطری نسل بشر می باشند, یعنی زمانی که فردی متولد می شود , یک حیات آغاز می شود و پس از اتمام زمان حیات مرگ فرا می رسد و زندگی دیگری شروع می شود و زندگانی های متفاوت تکامل روحی نیز , پس از مرگ , یکایک آنها , حیات اثیری بشر را تشکیل می دهد و این تولد ها و مرگ ها هستند که موجب بوجود آمدن کمالات انسانی در نسل بشر می گردند , در غیر اینصورت , اگر مرگی وجود نداشت , کمتر کسی می توانست در زندگانی , به تکامل و انسانیت اوُلی دست یابد.
مرگ یک موهبت الهی و مکمل حیات است و حیات بدون مرگ از نظر خلقت ارزشی ندارد و هیچگونه توهم و ترسی را در زمان فرا رسیدن مرگ , نباید بخود راه داد , چون زمان مرگ برای کسی که باید بمیرد و پس از آن به جهان ارواح سفر کند مشخص نیست و در زمان مرگ هم هیچگونه آگاهی و یا شناختی از حالت مرگ به وی دست نخواهد داد که وحشتی از آن داشته باشد , زیرا زمان مرگ یک لحظه است , یعنی تغییر زمان امواج مادی به اثیری , بسیار کوتاه و محدود است . ضمن اینکه بزرگترین و بهترین لذتهایی که فرد در عمر خود کدیده , با زمان خروج تن پوش از جسم , برابر نیست , ولی زمان مرگ هر فردی از نظر خلقت مشخص است و ثانیه ای نمی شود به آن افزود یا از آن کم کرد و ما چه از مرگ بترسیم یا آنرا پذیرا شویم , فرقی ندارد , زیرا اجل به موقع خود فرا می رسد.
بشر باید روزی به آن پایه از کمالات روحی برسد که اختلاف چندانی را بین حالت تولد و مرگ در زندگی خود به وجود نیاورد , یعنی این گریه و زاری و شیون کردن ها , از نظر خلقت به هیچ عنوان صحیح نبوده و حتی می توان آن را یک نوع ناسپاسی به خداوند متعال دانست , چون همانگونه که در زمان تولدِ نوزادی از خالق سپاسگذاری به عمل می آید , در زمان مرگ هم می بایست همان حالت را حفظ نمود و از این موهبت الهی , یعنی فرا رسیدن مرگ خوشحال بود . مرگ تنها به وجود آورنده یک نوع تحول و تکامل در زندگانی حیات های مادی نسل بشر است و باید آن را با آغوشی باز پذیرفت و به صورت عادی حدوث آن را برگذار نمود . پس شیون و زاری برای مرده مفهومی ندارد . چون مرگ یا تغییر امواج , هرگز انحصاری نبوده و شامل کلیه آفریده های خداوندی است و از سوی دیگر , باید به این مطلب کلی توجه داشته باشیم که اصولا چرا فردی متولد می شود , آیا این تولد برای زندگی ابدی است یا این که این نوزاد می بایست روزی فوت کند ؟ حال , زمانی که فردی متولد می شود و برای مردن خلق شده , به گمان من در همان زمان تولد باید برای او گریه و زاری کرد , چون ما می دانیم که نوزاد باید روزی بمیرد , لذا با توجه به چنین شناختی , از مرگ فردی نباید دیگران ناراحت شوند و برای او گریه و زاری نمایند یا به گریه و زاری های خود در زمان های خاص استمرار دهند.
ادامه مطلب ...