مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

سفر روح

بنام خدا

سفر روح



فرامرز ملاحسین تهرانی

شب ها قبل از آنکه به رختخوابم بروم خیلی شوق دارم که بدانم پس از آنکه به خواب رفتم، به کدامیک از طبقات عالم رویا سفر خواهم کرد. به کجا خواهم رفت و از کدامیک از جهانهای روحی قرار است بازدید کنم. اما از سوی دیگر دلواپسم که نکند آنچه را که می بینم نتوانم بعد از برخاستن به یادآورم و همه را فراموش کنم.

همه ما بیشتر وقایعی که در رویاهایمان تجربه می کنیم را پس از بیداری فراموش کرده و یا فقط بخش کوچکی از آن را به یاد می آوریم. تمام سعی و تلاش یک پژوهنده و جستجوگر در وادی عالم روح، این است که ازطریق  رویاهایش به عالم غیب سفر کرده و از این رهگذر به تجربیات معنوی خویش بیافزاید.

روح ذاتا و به خودی خود، هیچ سنخیتی با جسم فیزیکی که در آن محبوس گشته است ندارد. بهتر است اینطور بگوییم که وسعت آگاهی و توانایی های روح بشر خیلی معظم تر و والاتر از آن است که حتی برای ثانیه ای در قغس تن  زندانی گردد، بنابراین روح و تن پوش در هر زمانی مترصد فرصت هستند تا از این قفس مادی بگریزند و خلاصی یابند. درواقع آنچه که روح را پایبند جسم نموده، تقدیر و حکمت الهی است که روح را به اجبار در مامن جسم نشانده و تا زمان انتقال به جهانی دیگر، روح موظف است به این تقدیر گردن نهد.

اما همانگونه که جسم برای ادامه حیات به خوراک و آب و هوا نیازمند است، روح نیز برای ادامه بقا محتاج کسب انرژی از عالم غیب است و این فرصت زمانی دست می دهد که روح در هنگامی که جسم در خواب و یا حالتی مثل خلسه و بی خبری است، از آن فاصله گرفته و موقتا از آن جدا گردد. درست مثل زمان مرگ با این تفاوت که پس از وقوع مرگ، روح برای همیشه ارتباطش را با جسم قطع می نماید، اما پس از خاتمه خواب و بیدار شدن، روح مجددا به جسم بازمی گردد. اینک کمی بیشتر به جزییات بپردازیم.

  

  تن پوش یا همان کالبد اثیری، رابط و واسطه بین جسم و روح می باشد. یعنی اینکه روح داخل تن پوش قرار دارد و تن پوش قالب اندام انسانی جای گرفته است. اگر تن پوش نبود، روح در جسم آرام و قرار نداشت. تن پوش کاملا شبیه جسم و قالب تن آدمی است و بعلت انعطاف فراوان سلولهای اثیری اش، شکل و شمایل جسم را به خود گرفته است. روح به تن پوش و جسم مادی حیات و قوام می بخشد و تن پوش به علت قابلیت انعطاف می تواند نامریی و هم در مواقعی مریی شود. جسم مادی ما پس از فعالیت های روزانه و صرف انرژی  برای جذب و هضم غذا و فعالیت های فیزیکی و مغزی بعلت خستگی دیگر قادر به ادامه حرکت و حیات نبوده و وقتی به خواب می رود فرصتی مناسب برای روح پیش می آید تا موقتا از جسم جدا گردد. ضمیر آگاه که نقش مهمی در تطبیق و فهم ارتباط و همنشینی روح با جسم دارد بعلت غفلت و بی خبری ناشی از به خواب رفتن، موقتا عادات ذهنی روزمره اش را به کناری گذارده و همین عامل باعث می شود ضمیر ناخودآگاه فرصت خودنمایی و پیشروی به سطوح فوقانی ذهن را پیدا کند و روح که شاهد و ناظر تمام این اتفاقات است همراه با تن پوش به طبقات و جهانهای گوناگون روحی سفر می نماید، اما بوسیله ریسمانهای نامریی ارتباطش را با جسمی که در خواب است همچنان حفظ نموده و به محض کوچکترین شوکی که باعث بیداری آن شود، به جسم بازمی گردد.

تجربه خروج روح از جسم بهترین دستاوردی است که ما می توانیم به هنگام خواب برای ارتقا و تکامل روح داشته باشیم به شرط آنکه با این باور و قصد در عالم رویا به سفر روح مبادرت ورزیم. آنچه که ذهن ما در طول بیداری بواسطه اعمال و اندیشه هایمان و بواسطه اتفاقاتی که برای مان رخ داده است، در خود نگاه داشته و ضبط کرده، سازنده عالمی است که در یکی از طبقات و عوالم ذهنی روح شکل گرفته است. آن چیزی را که ما آرزو می کنیم، قطعا در ذهن ما ساخته می شود و در رویاهایمان امکان تجربه آن نمود پیدا می کند. هرچه میزان ارتعاش فکری و تصویرسازی ما در بیداری کمتر باشد، سازه های ذهنی ما به همان میزان کمتر و از آن طرف فرصت پرداختن به اصل ماهیت و شکوه دنیای غیب برای ر وح بیشتر می شود. به زبان ساده تر هرچقدر در طول بیداری کمتر به امور دنیوی و درگیری با چالش های زندگی مشغول باشیم در عالم خواب، ذهنی رهاتر برای درک مفاهیم عالی و معنوی دنیای غیب خواهیم داشت. درواقع روح دو وظیفه در عالم خواب به دوش خویش احساس می کند. اول آنکه تجربیاتی که در طول بیداری داشته را بازبینی کرده و تا آنجاکه می تواند در توجیه اعمال خویش در نزد روح اعظم کاینات بکوشد، به همین خاطر می شود گفت که روح قبل از آن رستاخیز بزرگ که پس از مرگ به وقوع می پیوندد، هر شب به هنگامی که به خواب می رود، مورد بازخواست نسبت به کرده ها و اعمال خویش قرار می گیرد. بهتر است اینطور بگوییم که روح خویشتن را به داوری می نشیند و از آنجاکه تحت قوانین عالم غیب قرار می گیرد، حضور و وجود خداوند را در ذره ذره سلولهای عالمی که در آن حضور دارد، احساس نموده و دیگر چیزی برای پنهان نموده و حاشا کردن ندارد.

یادآوری کابوس ها و یا تصاویر دهشت ناک و آلام و رنج ها در زمان خواب، بازآفرینی، تجزیه و تحلیل انباشته های ذهنی است که در طول بیداری، ساختمان آن را در ذهن بنا نهاده ایم، لاجرم در عالم خواب روح برای پاک کردن و استهلاک این گناه می بایست با مصایب بسیار به ویرانی آن اقدام نماید تا انباشتی از حجم سازه های ذهنی مخرب نداشته باشد، زیرا سفر روح به اعماق ذهن و حضور در دادگاهی که خداوند  برای استهلاک گناهان وی برپا داشته، د یگر فرصتی به وی نمی دهد تا از ثمرات تعالیم معنوی عالم غیب برخوردار گردد. 

هرچه روح در استهلاک سازه های مخرب ذهنی خودساخته در عالم خواب زحمت می کشد، متاسفانه بعد از بیداری در یک دوره زمانی تا شامگاه مجددا به تجدید این بنا مبادرت می ورزد، سفیران روح همواره با القا تعلیمات معنوی و یادآوری مصایب و مشکلاتی که در عالم خواب برای روح (به منظور استهلاک سازه های ذهنی مخرب) بوجود می آید، درصددند تا انسان را به ترک گناه و تجربه اعمال صحیح و ثواب همراهی و یاری نمایند. سفر روح در عالم خواب، ادامه حیات زندگی و حیات وی برای تکامل و خودسازی است که فرصت آن در زمان بیداری از دست رفته است . مردمان آگاه به راز خلقت و آفرینش، باهوش تر از آن هستند که این فرصت را از دست بدهند و سفر معنوی توام با گشت و گذار روحانی به طبقات عالم روحی (بهشت) را بخاطر استهلاک گناهان روزمره از دست بدهند. آنان در همان زمان بیداری با قناعت و عدم اصراف در صرف انرژی های مخرب ذهنی و پاکسازی فضای درونی خویش، بهترین مکان ها و مصاحبت با بهترین ارواح را در زمان رویاهایشان از قبل رزرو می کنند تا به محض اینکه روحشان از قفس تن آزاد گشت، بی هیچ دغدغه و فوت وقت به منزل روحانی سفر نموده و با یاران و دوستان معنوی خود دیدار تازه نمایند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد