مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

عکاسی از ارواح

بنام خدا 


عکاسی  از ارواح


در دهه های نخستین اختراع دوربین عکاسی و پیدایش فن عکاسی از ارواح درباره این پدیده جدید یکی از جنجالی‌ترین روش های عکاسی در تاریخ این هنر را رقم زد.
به گزارش فرادید، عکاسی از ارواح در دهه 1860 برای چندین سال ذهن مردم امریکا را به خود مشغول کرد. در آتلیه‌های عکاسی ارواح در حالی که ظاهرا فقط یک دوربین و عکاس حضور داشتند عکس هایی گرفته می شد که همه را به حیرت وا می‌داشت؛ حضور یک روح سرگردان کنار سوژه عکس.
 آن روزها اگرچه محققان و عکاسان بسیاری نسبت به این پدیده با دیده تردید نگاه می کردند و معتقد بودند این عکاس است که با خلق تصاویر مجعول بیننده را فریب می‌دهد اما با گذشت دهه ها هنوز جذابیت و دلمشغولی های عکاسی از ارواح در نزد علاقمندان به علوم روحی پابرجاست.
از «ویلیام موملر» به عنوان اولین عکاسی نام می برند که احتمالا به شکل تصادفی اولین عکس ارواح را ظاهر کرد. او که پیشتر به عنوان یک قلم‌زن و حکاک در جواهری کار می کرد در اوقات فراغت به آتلیه‌ای به نام واشنگتن می رفت تا عکاسی کند؛ جایی که او ادعا کرد اولین عکس از یک روح را گرفته است.
به ادعای او روح دخترعمه‌اش که 12 سال قبل از دنیا رفته بود در لحظه ظهور یک عکس در آن ظاهر شده است. او حتی مدعی شد وقتی جلوی دوربین نشسته دستش شروع به لرزیدن کرده است. ادعای موملر به سرعت او را به شهرت رساند و مشتریان آتلیه‌اش را چندین برابر کرد.
 
ادامه مطلب ...

ارواح سرگردان

بنام خدا

ارواح سرگردان

فرامرز ملاحسین تهرانی


منظور از ارواح سرگردان ارواحی هستند که هنوز مرگ خویش را باور نداشته و سعی دارند خود را درمیان زندگان،  زنده نشان دهند. این دسته از ارواح در اوایل مرگشان شاید بخاطر عدم آگاهی از اتفاقی که برایشان رخ داده حق داشته باشند چنین سرگردان و پریشان باشند اما با گذشت زمان و آگاهی از حقیقت و واقعی بودن مرگشان اگر باز هم به سرگردانی و بطالت بگذرانند دیگر جزو ارواح لجوج و بی ایمان تلقی می گردند. 


ادامه مطلب ...

هبوط در قرآن و انجیل

بنام خدا


هبوط در قرآن و انجیل


اعظم پویا
از دریچه انجیل

مسأله خلقت آدم(ع)، فریب او از ابلیس، درخت ممنوع،‌ گناه آدم و سرانجام هبوط او از بهشت، دستمایه اصلی مسأله «فداء» است. گویی آدم و مسیح دو بازیگر اصلی نظام خلقت‌اند: یکی ا زخاک و دیگر از افلاک. هر دو فرزند خدا هستند، اما یکی فرزندی اسیر و اسیر کننده ذریه خویش و دیگری فرزندی حبیب و ناجی آن ذریه2. یکی منادی مرگ و دیگری منادی اسیر حیات؛ اما روح مسیح ناظر بر آدم است، چرا که روح او ازلی است و خلقتش مقدم بر خلقت آدم.
روزگاری دراز است که این ذریه به انتظار نشستنِ آن روح در کالبد آدم، آسمان را می‌نگرد تا از آن پس جسم آدم با روح نجات‌بخش مسیح به حیات خویش ادامه دهد و انسان خسته از اسارت و تلخکام و شرمسار از گناه پدر خویش، برای بقیت تاریخ سربلند کند. اما این همه، تاوانی بس بزرگ می‌طلبد و آن «فداء مسیح» است. 
با مرگ عیسی همه شاخ و برگ حیات‌سوز گناه آدم به خاکستر بدل می‌شود و با نفحه حیات‌بخش رستاخیز او، حیات دیگر برپا می‌گردد.
این مقال کوششی اجمالی و تطبیقی درجهت برجسته کردن وجوه وفاق و افتراق دو اندیشه دینی اسلام و مسیحیت در باب مسایلی چون خلقت آدم، درخت ممنوع، فریب آدم،‌ گناه و هبوط او،‌ و نیز مسأله فداء است.
نگاهی به متون آن دو دین و نیز پنجره شارحان توشه را‌همان خواهد بود. اما از میان شارحان کتاب مقدس اگوستین قدیس را برگزیده است و نظر از شارحان دیگر برگرفته، به دیگر پژوهش‌ها سپرده‌ایم.

 
ادامه مطلب ...

روح از دیدگاه انسانهای اولیه

بنام خدا

روح از دیدگاه انسانهای اولیه


نتیجه تصویری برای روح

منبع: .semankafinet.ir


 روح از دیدگاه انسان های اولیه

1-    انسان از همان مراحل بدویت متوجه شد که گردا شده و نگهدارنده ی بدن چیزی است غیر مادی و از همان جا بود که برای آن تعبیرات و تشبیهاتی آورد.

2-    به این کشف قانع نشد و به هر نسبت که در فکرش پیشرفت حاصل آمد و فهمیده تر و متفکرتر شد به یک مسئله دیگر اندیشید و آن اینکه گرداننده بدن هر اسمی که داشته باشد و هر مشخصاتی که دارا باشد، ابدی است و این فکر به طور خیلی ساده در ذهنش حلول کرد و بیدار شد. اما طول این مسأله فکر انسان به خاطر خوابها و رویاهایی بود که می دید و در بیداری آنها را نمی دید و این امر آدمی را به اندیشه فرو می برد که علت و منشأ چنین امری را دریابد. گاهی به خاطرش می رسید که این خواب و عوالم آن، مربوط به روح است که در جسدش دمیده و مستقل از بدن است. بر اثر این طرز فکر، بین جدا شدن روح از جسم در دو حالت مقارنه و پیوستگی می دید، ژیکی خواب و دیگری مرگ. به عبارت دیگر بر او ثابت می شد که روح بدن مرده را ترک می کند. همان طور که از بدن شخص در حالت خواب به بدن بازمی گردد. ولی پس از مرگ بازگشتی نیست. از همین جا انسان ابتدایی با عقل و خردی که خداوند به او داده بود، کم کم به یک مسأله پی برد و آن عبارت بود از: بقای روح؛ با پی بردن انسان به بقای روح متوجه شدند که بین روح و جسم هر کسی حتی پس از مرگ او رابطه ای است و ارواح در همان حفره ای که اموات به خاک سپرده شدند در کنار اجساد به سر می برند و حتی عقیده پیدا کردند که گاهی روح هر کسی به محل هایی مانند خانه او رفت و آمد می کند و از این رو بستگان هر کس بعد از مرگ او وظیفه داشتند در خانه را تا مدتی بعد از مردنش بار بگذارند که مانع ورود روح به خانه اش نشوند. بدین طریق بود که انسان های اولیه نه تنها برار هر موجود زنده ای روح می شناختند و کارشان به عبادت روح رسیده بود، بلکه کم کم معتقد شدند که در دنیا هر چیزی که حرکت می کند و جنبشی دارد، دارای روح است و نیز عامل حرکت اشیاء بیجان روح می باشد. مثلا می گفتند درخت ها بعد از خشک شدن، باز سبز می شوند و این دلیل برداشتن روح است. حتی حرکاتی که ب برگها و شاخه ها به هر علتی وارد می شود. اگرچه از راه باد می باشد باز علتش روح است. رودخانه ها که بین صخره ها به حرکت می آیند.

 

ادامه مطلب ...

شفای بیماری

بنام خدا


شفای بیماری


فرامرز ملاحسین تهرانی


بیماری و گرفتاریهای جسمی و روحی از جمله آزمایشات و امتحانات الهی برای پالایش روح و پاک شدن از گناهانی است که احیانا در گذشته ای دور و یا نزدیک شخص به آنها مبادرت ورزیده است. ایام بیماری زمانی است مناسب و ایده آل برای اینکه شخص بیمار با خویش و خدای خویش خلوت گزیده  و به دور از هیاهوهای زندگی پرتنش دنیایی و دوستان و اطرافیانی که در هنگام سلامتی و برخورداری انسان از نعمات به گرد وی می چرخند، به تفکر و تعمق در علت و چیستی و سبب گرفتاری هایی که بدان دچار گشته است، بنشیند. به غیر از ایام بیماری و گرفتاریهایی از این دست که انسان مجبور به گوشه نشینی و عزلت و دوری گزیدن از اجتماعات، میگردد، در هیچ زمانی غیر از این زمان، فرصت مناسبی برای یادآوری آنچه که در گذشته، انسان در انجام اعمال و گفتار و اندیشه های خویش چگونه بوده است، دست نمی د هد. 

 

ادامه مطلب ...

گیجی مرگ

بنام خدا

گیجی مرگ


نتیجه تصویری برای برزخ


فرامرز ملاحسین تهرانی


مرگ واقعه ای است مبارک و فرخنده که همه انسانها و حتی موجودات ذی روح آن را بالاخره تجربه خواهند کرد. درست مانند تولد که همگی ما روزی به دنیا آمده ایم و اصلا آن را به یاد نداریم، مرگ نیز برای تک تک ما انسانها رخ خواهد داد و این امری است حتمی که همه ما آن را به خوبی می دانیم. با اینکه همگی ما صددرصد به این موضوع مطمئن هستیم که روزی خواهیم مرد و رخت سفر به جهانی دیگر خواهیم بست اما اکثریت مردمان حاضر نیستند در طول 24 ساعت زندگی عادی اشان و درگیر بودن با مسائل گوناگون زندگی لحظه ای بنشینند و با خود خلوت کرده و نسبت به این موضوع مهم یعنی سفر مرگ قدری تامل و تفکر نمایند. به محض اینکه فکر مرگ به ذهن خطور می کند، سریعا این فکر را از ذهن خویش پاک می کنیم و خود را سرگرم موضوعات دیگر زندگی می کنیم تا مبادا لحظه ای از خوشی های زودگذر دنیایی غافل بمانیم. 

  ادامه مطلب ...

اختلالات روانی و درمان آن

بنام خدا

اختلالات روانی و درمان آن


نتیجه تصویری برای بیماری روانی

فرامرز ملاحسین تهرانی

به تازگی به یکی از بیمارستانهای تهران بخش بیماران اعصاب و روان رفته بودم. در این بخش که مخصوص نوجوانان دختر و پسر بود، بیمارانی را دیدم که هر کدامشان به نوعی بیماری و ناراحتی اعصاب و روان دچار بوده و حالات و رفتارهای تقریبا غیرعادی از آنها مشاهده می شد، که مصرف داروهای خواب آور و داروهای مختص اعصاب و روان هم آنها را تاحدودی خموده و بی قرار می ساخت. برخی از آنها مثلا زیاد حرف می زدند و یا اصلا حرف نمی زدند، برخی خیلی عادی بودند  اما وقتی به حرفهایشان گوش می دادی، متوجه می شدی که حرفهایشان خارج از عرف و خارج از تناسب سن و سال آنهاست. برخی زیاد سوال می کردند و برخی هم بی قرار برای مرخص شدن بودند و والدینشان را پیوسته تهدید به اعتصاب  غذا و دارو می کردند. 

 

ادامه مطلب ...

تاثیر امواج در زندگی

بنام خدا

تاثیر امواج محیط در زندگی

استاد حسن رهبرزاده

 

تاثیرامواج محیط در زندگی

در خلقت امواج بسیاری وجود دارند که عمده ترین آنها امواج الهی و محیط می باشند که از جهان هفتم روحی تمام خلقت و کائنات منجمله زمین اعم از جماد و نبات و حیوان و نسل بشر و…نفوذ دائم دارند وسرعت این امواج طوری است که در چند دامنه موجی از جهان هفتم به کره زمین می رسند و پس از تاثیر گذاری برخی از امواج دیگر را بهمراه خود به کائنات بر می گردانند . فرضا افرادی که در زندگی به یاد خدا می افتند خواست و افکار آنان بر این امواج سوار شده و با سرعت غیر قابل تصوری فاصله ماده تا خلقت را می پیمایند و حتی گاهی پاسخ آن از همین طریق بسرعت دریافت میگردند و در زمان بسیار کوتاهی به افراد می رسد دامنه این امواج از نظر علم روحی بلند ترین و قویترین امواج محیط در خلقت ما افراد زمینی می باشد و علاوه بر امواج فوق در پیرامون افراد امواج و نیروهای دیگر نیز وجود دارند که تاثیرات بسیارعمده ای در زندگانی آنها از خود بجای می گذارند که گروهی از آنها از درون و گروهی هم از خارج بر افراد اثر می گذارند که موجب شناخت و تغییر حالتهای روحی و جسمی و روانی در اشخاص متفاوت می گردند ضمن اینکه کمتر کسی از وجود آنها آگاهی کامل دارد.
امروزه از نظر علمی به اثبات رسیده است که امواج بسیاری از جمله امواج زیر با فرکانسهای مختلف از درون افراد تشکیل می گردند که آنها با وسیله ساده فیزیکی قابل شناخت ثبت و درک می باشند برای مثال عمده ترین امواج مغزی عبارتند از:
امواج دلتا : دامنه این امواج بین نیم تا سه و نیم سیکل در ثانیه است.
امواج تتا : این امواج دامنهای بین چهار تا هفت سیکل در ثانیه دارند که این دو موج فوق در زمان بیداری و کار و ... از مغز خارج می شوند.
امواج آلفا : فرکانس این امواج بین هشت تا سیزده سیکل در ثانیه است که اغلب در زمان خوابهای طبیعی یا خوابهای روحی و هیپنوتیکی از مغز خارج می گردند.
امواج بتا : فرکانس این امواج بین چهارده تا سی سیکل در ثانیه است و در زمان تمرکز افراد این امواج بوجود میایند.
برخی با تسلط به این امواج قادرند حتی در اشیا حرکاتی به وجود آورند امواج بالا مربوط به فرکانس های مغزی ای می باشند که با الکترو آنسفالو گراف قابل تشخیص هستند ولی امروزه علاوه بر امواج فوق بسیاری امواج دیگر را که از قسمتهای مختلف بدن نسل بشر و حتی حیوانات خارج می گردند از نظر علمی به ثبت رسانیده اند مانند امواج قلبی و نبض و...
هریک از امواج بدن دارای نظم و ریتم و موزیک خاص مربوط به خود می باشند و زمانی که این امواج به گونه ای تحت تاثیر امواج هم فرکانس خود قرار میگیرند آنگاه شخص احساس آرامش و سلامت و کمبود فشارهای مختلف محیطی را می نماید چون حتی سرعت و حرکت خون نیز تحت تاثیر آن امواج روان و آرام تر می شود و اکثر مردم در این شرایط احساس رخوت و شعف می نمایند کما اینکه تاثیر و جود آنگونه ریتم ها در همگان بطور یکنواخت و به یک شکل و به یک اندازه نیست فرضا در زمان جوانی موزیک های تند و با صدای بلند اثر مطلوبی در حالت روحی و اعصاب گردش خون دارند ولی در سنین میان سالی و پیری موسیقی های آرام همان عمل را انجام میدهند و بطوریکه اکثر افراد مسن حتی تحمل صدای موزیک بلند را ندارند.
این امواجی که بوجود می آیند اثر آنها تا مدتها در اطراف شخص باقی می ماند و از بین نمی روند تا در اثر مرور زمان دامنه و سرعت آنها تغییر یابند و بطور آزاد در خلقت رها گردند.
چنانچه افراد بتوانند بر برخی از این امواج محیط تسلط یابند با بکارگیری آنها میتوانند تاثیرات بسیاری مثبت و سازنده ای را در حالتهای مختلف خویش و حتی دیگران بوجود آورند چون زمانی که شخص افکاری را در مخیله خود می پروراند ضمن حرکت آنها به بیرون از جسم مادی آن امواج تاثیرات سازنده 
یا مخربی را بعدها در زندگی بوجود می آورند که اغلب تاثیرات این نوع امواج به زندگی همان شخص در دراز مدت اثر خیر یا شری خواهد گذارد و گاهی هم همین امواج زندگی شخص را دگرگون می نماید و حالت و فرکانس این امواج به گونه ای است که هرگز در امواج دیگری تداخل نمی کنند و زمانی خود نمایی خواهند کرد که قدرت و مقدار آنها به حد نصاب معینی رسیده باشند که امواج عقلی یکی از آنها است.
یعنی در اصل می توان چنین گفت که امواج عمل افراد در زمان حیات دارای نوعی قدرت و ریتم خاص یا نوساناتی منظم و مخصوص به خود او می باشد که به شکل یک قانون عمل و عکس العمل که مربوط به زندگانی های گذشته افراد است عمل می کند که نتیجتا موجب بوجود آوردن حالتهای خاص در افراد می گردد و این امواج هرگز از بین نمی روند و در هر زمانی از گذشته خود قوی تر می شوند و یا با اشکال و حالتهای جدیدتری خلق میگردند و در نهایت می توان به این نتیجه رسید که امواج در خلقت بر دو گونه اند:
امواج محیط : این امواج در ادامه مسیر خلقت تغییر شکل می دهند و در هر دوره از تکامل با شکل و قدرتی تازه تر جلوه گر می شوند که با شکل اولیه و قبلی خویش متفاوت می باشند.
امواج الهی: یا امواجی که از سوی یا بسوی پروردگار در حرکت می باشند (از عالم ماده به عالم انرژی و بالعکس) این امواج هرگز فنا ندارند و در مسیر خلقت در هر زمان با نیرو و قدرت بیشتری در حرکت هستند تا اینکه روزی به اصل خلقت باز گردند.

عقل برتر

بنام خدا

عقل برتر

 فرامرز تهرانی

انسان و همه موجوداتی که دارای روح هستند، دارای اندامی برای رویت و مشاهده دنیای بیرونی هستند. انسان به عنوان کامل ترین مخلوق خداوند نیز از همین اندام به نام چشم بهره مند می باشد. فرق بین انسان و حیوانات در این است که انسان قادر به تجزیه و تحلیل دقیق تر مشاهدات خود با برخورداری از عقل تکامل یافته تر از موجودات دیگر می باشد. پس آن چیزی که باعث می شود انسان به عنوان اشرف مخلوقات درک کامل تر و بهتری نسبت به خویشتن و جهانی که در آن زندگی می کند داشته باشد عقل برتر وی نسبت به سایر موجودات می باشد نه فقط داشتن اندامی به نام چشم. چراکه اگر غیر از این بود بسیاری از حیوانات از قوه بینایی خیلی قوی تر و تکامل یافته تر از انسان برخوردارند. با این همه میبینیم که در مشاهدات پدیده های فیزیکی و مادی این انسان است که توانسته جهان و سایر موجودات را با قدرت عقلانی خود به سیطره خویش درآورده و از مزایای آنها درجهت گذران یک زندگی بهتر و رفاه بیشتر بهره برداری نماید. آنچه که باعث عمق دید و مشاهدات انسان نسبت به سایر حیوانات گردیده است تمرکز و توجه و بهره مندی انسان از چشم درونی خویش برای مشاهدات جهانی نهانی و غیرملموس است که برای سایر موجودات قابل درک نیست. درواقع قوه اندیشه و تخیل انسان که بازیاب تفکر لطیف وی از دنیای غیب است وی را به ساخت نماها و جهانهایی غیرواقعی و ذهنی یاری رسانده و با این طرح و الگوی ذهنی است که انسان اقدام به بازسازی محیط فیزیکی و واقعی پیرامون خویش می نماید. درواقع برتری و تسلط روح بر ماده باعث خلق و ایجاد جهانی همانند آنچه که زمانی در قوه تخیل و ذهن وی بوده است می شود. 

اگر می شد به گذشته های دور با حرکت و دور تند بازگشت این سیر تحول و پیشرفت محیطی را می شد به خوبی مشاهده کرد که از دنیایی خالی از هرگونه اندیشه و المان های ساختاری و از کویری خشک و برهوت تا به این مرحله از رشد و آگاهی که به صورتی ملموس در ساخته های دست بشری مبین قوه تفکر و نوع نگاه اندیشه ورزانه انسان به محیط و جهان بیرونی خویش است را مشاهده نمود. انسان هرچه به جلو می رود و در سیر تکاملی خویش و جامعه خویش گام برمی دارد با تطبیق بیشتر مشاهدات درونی و بیرونی خویش به حقایق ژرفتری از تسلط و قدرت عقل بر ماده پی برده و آن را در جهت خلق دنیایی با پدیده هایی منطبق با عقل و قوه تفکر خویش همگام می سازد.

دلبستگی ها و وابستگی ها

دلبستگی ها و وابستگی ها


اینکه ما به چیزی دلبستگی یا وابستگی داشته باشیم، فی نفسه امر بدی نیست. زیرا انسان در طول زندگی با برخورداری از غرایز و احساسات درونی، نیاز مبرمی به یکسری ارتباطات عاطفی و روانی با اشیا، پدیده های پیرامونی  و اشخاصی که با آنها زندگی کرده و یا حشر و نشر دارد پیدا می کند. اما آن وابستگی و دلبستگی که به افراط کشیده شده و مانع سیر تکاملی روح برای ادامه حیات معنوی وی شود، ناخشنود و نکوهیده است، زیرا این نوع دلدادگی ها باعث هرج مرج ذهنی و بی ثیاتی شخصیتی در برخورد با پدیده های حیات معنوی خواهد شد.

یگی از گله ها و شکایات اکثر اشخاصی که با اتفاقات ناگواری مثل ازدست دادن یکی از عزیزان و یا از دست دادن مال و منال و ثروت های مادی مواجه می شوند، این است که چرا باید خداوند ما را دچار این خسران و ضررها کند. این اشخاص نمی دانند و یا درک نمی کنند که علت تمام ناراحتی ها و ناملایمات روحی و روانی که بر اثر هر ضرر و خسرانی بر او حادث می شود، ریشه در خود وی دارد. اگر از ابتدا انسان میزان دلبستگی و علاقه عاطفی اش را به هر چیزی که به او تعلق دارد و یا حتی ندارد را در حد منطقی و معقول قرار دهد در صورت از دست دادن آنها دیگر دچار ناراحتی ها و تالمات روحی و عاطفی نخواهد شد و یا آنکه شدت آن به حدی نخواهد بود که وی را از پای بیاندازد. 

یکی از ویژگی های انسانهای مومن واقعی دراین است که از همان ابتدای برخورداری از نعمتی که خداوند به آنها می دهد ازقبیل زن و فرزند و ثروت و موقعیت های ممتاز علمی و اجتماعی و غیره، حد و اندازه روحی و روانی خویش را در نزدیکی و برخورداری از این نعمت ها حفظ کرده و این همه امکانات و امتیازات را امانتی از سوی خداوند بزرگ می دانند که بالاخره روزی از آنها پس گرفته می شود و تمام اینها بهانه و وسیله ای است برای امتحان و آزمونی الهی که باعث تکامل روح و مقام معنوی در آنها می گردد. 

نمونه بارز ومثالی که دراین ارتباط می توان زد، داستان ذبح حضرت اسماعیل به دست پدرش حضرت ابراهیم است. ابراهیم با همه علاقه ای که به یگانه فرزندش داشت به امر خداوند و با دست خودش فرزندش را به قربانگاه می برد. این سخت ترین و دشوارترین امتحانی است که ممکن است از یک انسان برای آزمایش میزان محبت و علاقه اش به معشوق رخ دهد و همگان مستحضرند که چه زیبا ابراهیم از این آزمون سخت و دشوار سربلند بیرون آمد. در طول تاریخ انسانهای زیادی وجود داشته و دارند که در راه نیل به خشنودی معبود و معشوق حقیقی خویش یعنی خداوند مهربان از همه چیز و حتی جان شیرین خود گذشته و شاهد پیروزی را در آغوش کشیده اند. نمونه ای دیگر از این دسته از انسانها حضرت یعقوب علیه السلام می باشد که خداوند در آزمونی سخت تمام دارایی و ثروت و شهرت و سلامتی و خاندان او را به مرور زمان از وی گرفت اما این پیامبر الهی در هر مرحله از این آزمونهای کمرشکن باز هم شکر خدا را می گفت. ما باید این موضوع را همواره مدنظر داشته باشیم که زندگی دنیایی بسیار کوتاه و گذراست و درواقع انسانهایی همچون پیامبران و یا انسانهای مومن بسیار باهوشتر از آن هستند که در مراحل سخت امتحانات الهی چشم به روی دنیای غیب و نعمتهای بهشتی که برای آنان تدارک دیده شده است ببندند و در مقابل سختی ها زبان به ناشکری بگشایند. 

اگر مشکلات زندگی روزمره خود را با مصایب و مشکلاتی که گریبانگیر پیامبران واولیاالله بوده بسنجیم خواهیم دید که کاهی دربرابر کوه است. پس از همین اکنون بیاییم با سعه صدر و شکیبایی دربرابر مشکلات زندگی، کمتر زبان به گله و شکایت بگشاییم و از نعماتی که در زندگی داریم همواره شکرگزار خداوند بوده و حتی در رفع مشکلات دیگران نیز با تمام توان مان و با هر نوع امکانی که در دست داریم کوشا باشیم.