بنام خدا
تاثیر امواج محیط در زندگی
استاد حسن رهبرزاده
منبع: www.ic-el.com
سیرى اجمالى در تاریخ احضار روح
نظریه پردازی علم در ماورا الطبیعه
دکتر صمدعلی مرادی
مقدمه
آیا علم جایگاهی در کشف و شهود ماوراالطبیعه دارد؟ این مقاله فقط در پی تشریح این سئوال است و در پی پاسخ جامع به آن نمی باشد.
در تاریخ بشری مذهب و فلسفه به بحث و نظریه پردازی در حیطه ماورااطبیعه پرداخته اند. فلسفه وظیفه خود می دانسته تا به سئوالات کلی از جمله موضوعات مطرح درماوراالطبیعه پاسخ دهد.علوم تجربی هیچگاه به موضوعات مربوط به ماورا الطبیعه دست درازی نکرده اند و عالمان علوم تجربی هیچگاه بر آن نبوده اند تا سئوالات مطرح در حیطه ماورا الطبیعه را با روشهای علوم تجربی پاسخ دهند. حتی زمانیکه هنوز علوم تجربی از کمبود روشهای تجربی رنج می برد، این فلسفه بود که در حیطه علوم تجربی دست درازی مینمود و فیلسوفان به تئوری پردازی علمی می پرداختند. به وضوح این موضوع از نبود روشهای تجربی برای ثبوت مسائل علمی ناشی می شد. به عنوان مثال مسئله "حرکت" در فیزیک را ذکر میکنیم تا جایگاه علم و فلسفه در تاریخ بشری روشنتر شود. در کتاب خلاصه فلسفی نظریه نسبیت انشتاین چنین آمده است:
یکی از مسائل اساسی که در نتیجه بغرنجی و پیچیدگی، هزاران سال در تاریکی کامل مانده بود، مسأله حرکت است... جسم ساکنی را در محل بی حرکتی در نظر میگیریم، برای تغییر وضع دادن به چنین جسمی لازم است مؤثر خارجی بر آن اثر کند و آن را به جلو براند یا بردارد... ما باتصور غریزی و الهامی خویش حرکت را وابسته به اعمالی چون راندن و بلند کردن و کشیدن میدانیم... این طرز استدلال غریزی و الهامی درباره حرکت باطل است و همین نوع تفکر سبب شد که قرنهای زیادی تصور ما نسبت به مسأله حرکت غلط بماند. شاید شخصیت ارسطو ... علت اساسی پایداری این تصور غلط و الهامی بوده باشد. در کتاب مکانیکی که منسوب به اوست چنین میخوانیم: "جسم متحرک موقعی به حالت سکون در می آید که قوه ای آن را در امتداد خود به حرکت واداشته است نتواند دیگر تأثیر کند و آن را براند". اکتشاف روش استدلال علمی و به کار انداختن آن به وسیله گالیله یکی از بزرگترین پیشرفتهای فکر بشر است و آغاز حقیقی علم فیزیک را از همان موقع باید دانست... با کلید جدیدی که گالیله پیدا کرده نتیجه چنین بیان میشود: " اگر جسمی رانده یا برداشته یا کشیده نشود و از هیچ راه دیگر هم تأثیری بر آن وارد نیاید _و به عبارت ساده تر: چون بر جسم هیچ قوه خارجی کار نکند _ حرکت یکنواخت پیدا میکند، یعنی با سرعت ثابتی در امتداد خط مستقیم تغییر مکان دهد".
با این توضیحات شاید بتوان گفت که حیطه های تئوری پردازی علم و فلسفه مرز مشخصی ندارد و بستگی به توانایی آنها در پرورش موضوع هدف دارد. چه بسا اگر علوم تجربی قدرت پاسخدهی در حیطه ماورا الطبیعه را داشته باشند، شایستگی بیشتری در این زمینه یابند. چراکه پاسخهای علم به یک مسئله به دلیل روش تجربی آن و برخورداری از ته پایه ریاضی، بسیار روشنتر و قابل اعتمادتر از پاسخ دهی فلسفه به یک مسئله میباشد. از آنجا که مسائل فلسفه خالی از اثبات تجربی است، به استناد تاریخ گاهی تصورات فیلسوفان قرنها انسانها را در تاریکی و جهل نگاه داشته است! آیا گاه آن فرا نرسیده است تا در پی اثبات برخی مسائل فلسفی از مسیر علوم تجربی باشیم؟ آیا اکنون علم توانایی نظریه پردازی در ماورا الطبیعه را ندارد ؟
اعتقاد به نیروهای ماورایـی
برگرفته از: mavaratoday.blogfa.com
بشر در تاریخ تکامل خویش به اشکال مختلف به تأثیر نیروهای ماورایی در سرنوشت خویش اعتقاد داشته است، قدرتهایی ماورای اختیار و کنترل آدمی که فراتر از معادلات طبیعی و منطقی میتوانند بر زندگی او تأثیر بگذارند.
نیروهایی که گاه ملکوتی و برخاسته از خواست خدایان بوده اند و گاه اهریمنی بوده و جادوی شیاطین را شامل میشدند. گرچه اشکال ابتدایی چنین اعتقادات و باورهایی با بلوغ شعور و دانش انسان به تدریج کمرنگتر شده، امّا در اشکال پیچیده و متکاملتر هنوز هم ادامه داشته و خواهند داشت.
در خصوص ریشه های شکلگیری و علل پایداری اعتقادات فراعلمی بحثهای متفاوت و مبسوطی قابل طرح است. در اینجا به هیچوجه قصد آن نیست تا وارد این مباحث پیچیده شوم. در این مقاله نگاهی بسیار کوتاه و ساده به عوامل شکلگیری اعتقادات فرا انسانی و علت وابستگی انسان به قدرتهای ماورایی از منظر روانکاوی و روانشناسـی خواهم داشت.
پیش از ورود به این مبحث ذکر این نکته ضروریست که پرداختن به صحت و سقم اینگونه اعتقادات ابداً موضوع بحث ما نیست.
ماهیت وجود انسان با نیاز و فقدان عجین است. آدمی برای سیر مراحل تکامل خویش مجبور به ارضاء نمودن نیازهایی اصیل و فطری در روح و جسم خویش میباشد. او مکلف است پاسخــی برای خواسته و عطشهای درونی خویش فراهم نماید. از سویی دیگر محدودیتهای درونی و بیرونی همواره سد راه ارضاء تمناهای آدمی خواهند بود.
مطابق با ادبیات روانکاوی میتوان گفت عمق وجود انسان شامل خواسته ها و نیازهایی فطری و وحشی است که عطش آنها همواره در وجودش زبانه میکشد و کامجویی را طلب میکند (نهاد). در مقابل منطق واقعگرا و عقل عاقبت اندیش انسان میکوشد آرزوهای نهاد را به گونه ای محدود کرده و مدیریت نماید تا شایسته، زیبا و کم دردسر ارضاء شوند (خود). جدا از تلاشهای «خود» برای مدیریت آرزوها و عطشهای «نهاد»، وجدان اخلاقگرا و اصولگرای انسان ، بیرحم و سرسخت میکوشد تمناهای نهاد را سرکوب نماید.
این نمایی مختصر از میدان کارزار درونی انسانی است که در برابر آتش تمناها و نیازهایش با موانع و محدودیتهای درون خویش مواجه است.
ادامه مطلب ...
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ / مریم محبعلینژاد
نقد و بررسی فیلم احضار روح ( The Conjuring )
نقد از: میثم کریمی
«احضار روح » براساس اتفاقات واقعی رخ داده در سال 1971 در یک خانه بزرگ ساخته شده است. آنچه که تا به امروز از این داستان شنیده شده به این شرح است: یک خانواده پر جمعیت به خانه ای جدید در منطقه رود آیلند نقل مکان می کنند اما مطابق معمول در این خانه یک سری روح وجود داشته که با انواع و اقسام روش ها اعم از بلند کردن اعضای خانواده ، تکان دادن صندلی، صحبت کردن با افراد و..باعث اذیت و آزار این خانواده می شده. متاسفانه تا به امروز هیچ مدرکی دال بر تائید ادعاهای خانواده پرون بدست نیامده و هرگز هم بدست نخواهد آمد چراکه علناً بررسی چنین موضوعی هرگز علمی نخواهد بود. یکی از رایج ترین سوالاتی که درباره ارواح و داستانهای تسخیر ساکنین منزل توسط این ارواح سرگردان پرسیده می شود این است که چرا تمام این داستانها مربوط به قرن ها پیش یا حداکثر دهه ی هفتاد میلادی هستند و با ظهور تکنولوژی های مختلف که می تواند به راحتی چنین لحظاتی را ثبت کند، آثاری از ارواح سرگردان و این قبیل داستان ها پیدا نشده؟ شاید این سوال بتواند به راحتی این موضوع را اثبات کند که داستانهای تسخیر منزل توسط ارواح سرگردان، افسانه های بی پایه ای بیش نبوده و هرگز مستندی از وجود این مقوله به دست نیامده است.
بنام خدا
تو نیکی می کن و در دجله انداز
اگر در این میان بدن را تجزیه کنیم به اتمها و در نهایت به الکترونها،پروتونها میرسیم خالق هستی ما را به صورت یک انتقال دهنده انرژی خلق کرده که محیط اطرافمان هم میتواند روی ما اثر گذار باشد، ما میتوانیم انرژی مثبت و یا انرژی منفی از خود صادر کنیم و در عین حال توسط انرژی های مثبت و منفی محیط اطرافمان متاثر شویم، اگر ما شروع به صادر کردن انرژی مثبت با نوسان بالا بکنیم این انرژی با انرژی بیرونی از همان نوع یعنی مثبت ترکیب شده و ما را در میدانی از انرژی مثبت نگهمیدارد و برعکس اگر ما انرژی منفی صادر کنیم با انرژی منفی بیرونی ترکیب شده و ما را در میدانی از انرژی منفی نگهمیدارد و حالت منفی را به ما برمیگرداند، به همین دلیل است که میگویند نتیجه هر عملی به خود انسان باز میگردد، بر اساس قوانین کارما فرایندهای انسانی مانند کردار، کلمه و یا فکر با توجه به کیفیت آن یک سرانجام مثبت و یا منفی دارد، کارما با قانون علیت سر و کار دارد ، هرعمل خاصی یک نتیجه ویژه ای مخصوص خود را دارد یک عمل مثبت یک نتیجه مثبت خواهد داشت که ممکن است ما نتیجه کارمان را را در این دنیا و شاید هم در دنیای بعدی ببینیم و در مقابل اعمال منفی دیر یا زود به
ادامه مطلب ...بنام خدا
جن چیست؟
برگرفته از: سایت بیتوته
جن واژهای عربی و به معنی «موجود پنهان و نادیدنی» است. در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده میشود. در عربی جمع واژه جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه. در فرهنگ فارسی دکتر محمد معین، به معنای «موجودی متوهم و غیر مرئی، پری» آمدهاست. به آنکه مورد اذیت و آزار جنّیان واقع شده جن زده یا مجنون گویند.
جن چیست؟
در یک دیدگاه وسیع به هر موجود ماوراءطبیعهای که از دیدگاه انسان مستور است، جن میگویند. مانند فرشتهها، شیطانها. اما اصطلاحاً و بنا بر باور برخی از مردم، جنها (اجانین) گروهی از موجودات زنده، دارای احساسات و تفکر و معمولاً نامرئی از جهان آفرینش هستند که هزاران سال پیش از خلقت بشر از آتش خلق شدهاند.
جن از دیدگاه مذهب اسلام
شکلی خیالی از مهر یا نگین سلیمان که در داستانها به وی نیرویی برای تسلط بر جنیان میبخشید.
ادامه مطلب ...
بنام خدا
مرگ و تولد
منبع : کتاب کلیات علوم روحی
مرگ و تولد , هر دو به امر پروردگار صورت می گیرند و هر دو از غریزه های فطری نسل بشر می باشند, یعنی زمانی که فردی متولد می شود , یک حیات آغاز می شود و پس از اتمام زمان حیات مرگ فرا می رسد و زندگی دیگری شروع می شود و زندگانی های متفاوت تکامل روحی نیز , پس از مرگ , یکایک آنها , حیات اثیری بشر را تشکیل می دهد و این تولد ها و مرگ ها هستند که موجب بوجود آمدن کمالات انسانی در نسل بشر می گردند , در غیر اینصورت , اگر مرگی وجود نداشت , کمتر کسی می توانست در زندگانی , به تکامل و انسانیت اوُلی دست یابد.
مرگ یک موهبت الهی و مکمل حیات است و حیات بدون مرگ از نظر خلقت ارزشی ندارد و هیچگونه توهم و ترسی را در زمان فرا رسیدن مرگ , نباید بخود راه داد , چون زمان مرگ برای کسی که باید بمیرد و پس از آن به جهان ارواح سفر کند مشخص نیست و در زمان مرگ هم هیچگونه آگاهی و یا شناختی از حالت مرگ به وی دست نخواهد داد که وحشتی از آن داشته باشد , زیرا زمان مرگ یک لحظه است , یعنی تغییر زمان امواج مادی به اثیری , بسیار کوتاه و محدود است . ضمن اینکه بزرگترین و بهترین لذتهایی که فرد در عمر خود کدیده , با زمان خروج تن پوش از جسم , برابر نیست , ولی زمان مرگ هر فردی از نظر خلقت مشخص است و ثانیه ای نمی شود به آن افزود یا از آن کم کرد و ما چه از مرگ بترسیم یا آنرا پذیرا شویم , فرقی ندارد , زیرا اجل به موقع خود فرا می رسد.
بشر باید روزی به آن پایه از کمالات روحی برسد که اختلاف چندانی را بین حالت تولد و مرگ در زندگی خود به وجود نیاورد , یعنی این گریه و زاری و شیون کردن ها , از نظر خلقت به هیچ عنوان صحیح نبوده و حتی می توان آن را یک نوع ناسپاسی به خداوند متعال دانست , چون همانگونه که در زمان تولدِ نوزادی از خالق سپاسگذاری به عمل می آید , در زمان مرگ هم می بایست همان حالت را حفظ نمود و از این موهبت الهی , یعنی فرا رسیدن مرگ خوشحال بود . مرگ تنها به وجود آورنده یک نوع تحول و تکامل در زندگانی حیات های مادی نسل بشر است و باید آن را با آغوشی باز پذیرفت و به صورت عادی حدوث آن را برگذار نمود . پس شیون و زاری برای مرده مفهومی ندارد . چون مرگ یا تغییر امواج , هرگز انحصاری نبوده و شامل کلیه آفریده های خداوندی است و از سوی دیگر , باید به این مطلب کلی توجه داشته باشیم که اصولا چرا فردی متولد می شود , آیا این تولد برای زندگی ابدی است یا این که این نوزاد می بایست روزی فوت کند ؟ حال , زمانی که فردی متولد می شود و برای مردن خلق شده , به گمان من در همان زمان تولد باید برای او گریه و زاری کرد , چون ما می دانیم که نوزاد باید روزی بمیرد , لذا با توجه به چنین شناختی , از مرگ فردی نباید دیگران ناراحت شوند و برای او گریه و زاری نمایند یا به گریه و زاری های خود در زمان های خاص استمرار دهند.
ادامه مطلب ...
ارتباط با ارواح
خاطره ای از جناب ناصر پاشا
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک....چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
و در جای دیگر در مثنوی معنوی مولانا داریم:
تن زجان و جان زتن مستور نیست....لیک دید جان ترا دستور نیست
شک نیست که انسان موجودی دوگانه است و ترکیبی از بدن و ذهن میباشد بطوریکه ذهن با بدن متفاوت و بر خلاف بدن ماهیت مادی ندارد و هیچکس از ساختار ذهن آگاه نیست و فقط میدانیم فضای ذهنی از هر جهت مانند فضای هستی تا بینهایت است.
روح چیست
قبل از اینکه به ماهیت و موجودیت روح بپردازم . باید بگویم میلیارد ها میلیارد موجود زنده وجود دارد که حتی با بکار گرفتن دستگاه ها و میکروسکوپ های بسیار پیشرفته هم قادر به دیدن انها نیستیم ما نند میکرو اورگانیسم ها. آیا میدانید در بدن انسان میلیارد ها میکر اورگانیسم زندگی میکنند به اندازه سلولهای بدن.
بنظر اینجانب روح حیات جاودانه دارد و در فضای ذهنی سیر میکند.
در قرآن مجید بار ها به موجودیت روح اشاره شده. در ضمن اینکه چرا در اذهان از هزاران سال پیش قرار دارد خود دلیل دیگری بر موجود بودن روح است.
و اما آنچه را که خود شخصا" تجربه کرده ام برایتان شرح میدهم.