مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

تاثیر امواج در زندگی

بنام خدا

تاثیر امواج محیط در زندگی

استاد حسن رهبرزاده

 

تاثیرامواج محیط در زندگی

در خلقت امواج بسیاری وجود دارند که عمده ترین آنها امواج الهی و محیط می باشند که از جهان هفتم روحی تمام خلقت و کائنات منجمله زمین اعم از جماد و نبات و حیوان و نسل بشر و…نفوذ دائم دارند وسرعت این امواج طوری است که در چند دامنه موجی از جهان هفتم به کره زمین می رسند و پس از تاثیر گذاری برخی از امواج دیگر را بهمراه خود به کائنات بر می گردانند . فرضا افرادی که در زندگی به یاد خدا می افتند خواست و افکار آنان بر این امواج سوار شده و با سرعت غیر قابل تصوری فاصله ماده تا خلقت را می پیمایند و حتی گاهی پاسخ آن از همین طریق بسرعت دریافت میگردند و در زمان بسیار کوتاهی به افراد می رسد دامنه این امواج از نظر علم روحی بلند ترین و قویترین امواج محیط در خلقت ما افراد زمینی می باشد و علاوه بر امواج فوق در پیرامون افراد امواج و نیروهای دیگر نیز وجود دارند که تاثیرات بسیارعمده ای در زندگانی آنها از خود بجای می گذارند که گروهی از آنها از درون و گروهی هم از خارج بر افراد اثر می گذارند که موجب شناخت و تغییر حالتهای روحی و جسمی و روانی در اشخاص متفاوت می گردند ضمن اینکه کمتر کسی از وجود آنها آگاهی کامل دارد.
امروزه از نظر علمی به اثبات رسیده است که امواج بسیاری از جمله امواج زیر با فرکانسهای مختلف از درون افراد تشکیل می گردند که آنها با وسیله ساده فیزیکی قابل شناخت ثبت و درک می باشند برای مثال عمده ترین امواج مغزی عبارتند از:
امواج دلتا : دامنه این امواج بین نیم تا سه و نیم سیکل در ثانیه است.
امواج تتا : این امواج دامنهای بین چهار تا هفت سیکل در ثانیه دارند که این دو موج فوق در زمان بیداری و کار و ... از مغز خارج می شوند.
امواج آلفا : فرکانس این امواج بین هشت تا سیزده سیکل در ثانیه است که اغلب در زمان خوابهای طبیعی یا خوابهای روحی و هیپنوتیکی از مغز خارج می گردند.
امواج بتا : فرکانس این امواج بین چهارده تا سی سیکل در ثانیه است و در زمان تمرکز افراد این امواج بوجود میایند.
برخی با تسلط به این امواج قادرند حتی در اشیا حرکاتی به وجود آورند امواج بالا مربوط به فرکانس های مغزی ای می باشند که با الکترو آنسفالو گراف قابل تشخیص هستند ولی امروزه علاوه بر امواج فوق بسیاری امواج دیگر را که از قسمتهای مختلف بدن نسل بشر و حتی حیوانات خارج می گردند از نظر علمی به ثبت رسانیده اند مانند امواج قلبی و نبض و...
هریک از امواج بدن دارای نظم و ریتم و موزیک خاص مربوط به خود می باشند و زمانی که این امواج به گونه ای تحت تاثیر امواج هم فرکانس خود قرار میگیرند آنگاه شخص احساس آرامش و سلامت و کمبود فشارهای مختلف محیطی را می نماید چون حتی سرعت و حرکت خون نیز تحت تاثیر آن امواج روان و آرام تر می شود و اکثر مردم در این شرایط احساس رخوت و شعف می نمایند کما اینکه تاثیر و جود آنگونه ریتم ها در همگان بطور یکنواخت و به یک شکل و به یک اندازه نیست فرضا در زمان جوانی موزیک های تند و با صدای بلند اثر مطلوبی در حالت روحی و اعصاب گردش خون دارند ولی در سنین میان سالی و پیری موسیقی های آرام همان عمل را انجام میدهند و بطوریکه اکثر افراد مسن حتی تحمل صدای موزیک بلند را ندارند.
این امواجی که بوجود می آیند اثر آنها تا مدتها در اطراف شخص باقی می ماند و از بین نمی روند تا در اثر مرور زمان دامنه و سرعت آنها تغییر یابند و بطور آزاد در خلقت رها گردند.
چنانچه افراد بتوانند بر برخی از این امواج محیط تسلط یابند با بکارگیری آنها میتوانند تاثیرات بسیاری مثبت و سازنده ای را در حالتهای مختلف خویش و حتی دیگران بوجود آورند چون زمانی که شخص افکاری را در مخیله خود می پروراند ضمن حرکت آنها به بیرون از جسم مادی آن امواج تاثیرات سازنده 
یا مخربی را بعدها در زندگی بوجود می آورند که اغلب تاثیرات این نوع امواج به زندگی همان شخص در دراز مدت اثر خیر یا شری خواهد گذارد و گاهی هم همین امواج زندگی شخص را دگرگون می نماید و حالت و فرکانس این امواج به گونه ای است که هرگز در امواج دیگری تداخل نمی کنند و زمانی خود نمایی خواهند کرد که قدرت و مقدار آنها به حد نصاب معینی رسیده باشند که امواج عقلی یکی از آنها است.
یعنی در اصل می توان چنین گفت که امواج عمل افراد در زمان حیات دارای نوعی قدرت و ریتم خاص یا نوساناتی منظم و مخصوص به خود او می باشد که به شکل یک قانون عمل و عکس العمل که مربوط به زندگانی های گذشته افراد است عمل می کند که نتیجتا موجب بوجود آوردن حالتهای خاص در افراد می گردد و این امواج هرگز از بین نمی روند و در هر زمانی از گذشته خود قوی تر می شوند و یا با اشکال و حالتهای جدیدتری خلق میگردند و در نهایت می توان به این نتیجه رسید که امواج در خلقت بر دو گونه اند:
امواج محیط : این امواج در ادامه مسیر خلقت تغییر شکل می دهند و در هر دوره از تکامل با شکل و قدرتی تازه تر جلوه گر می شوند که با شکل اولیه و قبلی خویش متفاوت می باشند.
امواج الهی: یا امواجی که از سوی یا بسوی پروردگار در حرکت می باشند (از عالم ماده به عالم انرژی و بالعکس) این امواج هرگز فنا ندارند و در مسیر خلقت در هر زمان با نیرو و قدرت بیشتری در حرکت هستند تا اینکه روزی به اصل خلقت باز گردند.

احضار ارواح

بنام خدا

احضار روح

منبع: www.ic-el.com

سیرى اجمالى در تاریخ احضار روح

حضرت موسى (علیه السلام) این علم را ممنوع کرد، لکن «شاعول» نافرمانى کرد و توسط شخصى روح «شمویل» را حاضر کرد و هم چنین «رمن ها» ارواح اجداد خود را احضار مى کردند؛ «یونانى ها» نیز در احضار ارواح دستى داشتند. «نزن» امپراطور روم، عده اى را براى احضار روح مادرش دعوت کرد. خلاصه آن که، «کاهنین» مصر و «لاماهاى» تبّت، و «مغ هاى» ایران و «براهمه ى» هند از دیرباز علم احضار ارواح را مى دانستند. در قرون وسطا، احضار، اولین بار توسط دختران «میس فوکس» آلمانى در سال 1848 انجام گرفت و کسى که آن را جزء علم مثبت قرار داد «الن کاردک» بود که بعد از ده سال تلاش، کتاب ارواح را چاپ کرد و بعد از او «ویلیام کروکس» و «گابریل»، پیشرفت شگفت انگیزى در این دانش به وجود آوردند. 
تحقیقات علمى و کاوش هاى تجربى، مسأله ى احضار ارواح را تأیید مى کند. یک استاد انگلیسى به نام «هووسن» مى گوید:
من و استادم «هرلوب» که هر دو مادى بودیم، بعد از 12 سال تحقیق، امروز سخت باور داریم که ارتباط با ارواح و گفت گو با آنها ممکن است و دلایل قاطعى به دست آورده ایم. 
در سال 1869، یعنى 22 سال پس از ظهور علم ارتباط با ارواح، در غرب یک هئیت 33 نفرى از دانشمندان، روحانیون و... از طرف انجمن زبان شناسان انگلستان مأموریت یافتند تا به این مسأله رسیدگى کنند، بعد از یک سال و نیم بررسى و آزمایش، رأى خود را مبنى بر تصدیق اصول رابطه با ارواح به انجمن مزبور تسلیم کردند. 
از نظر دینى، ارتباط با ارواح از سال ها پیش در منابع اسلامى مطرح بوده و گاهى بعضى ائمه ى طاهرین(علیهم السلام) در بیدارى با ارواح گذشتگان مرتبط شده و با آنان سخن گفته اند. 

اقسام ارتباط با ارواح
الف) به وسیله ى خوابانیدن شخص، که از آن به خواب مغناطیسى (هپنوتیزم، مانیه تیزم و تله پاتى) یاد مى شود؛ 
ب) به وسیله ى احضار ارواح؛ 
ج) به صورت رؤیاى صادقه؛ 
د) در حال بیدارى. 
مى پردازیم به اصل پاسخ: براى ارتباط با ارواح بازماندگان، واسطه لازم است. این واسطه، مى تواند انسان یا چیزى دیگر باشد. افرادى که واسطه قرار مى گیرند باید داراى قوه ى «مدیوم منیط» باشند، که عبارت است از خاصیتى که در بدن مدیوم (واسطه) وجود دارد و در حال خواب یا بیدارى، اثر سیّال لطیف حیاتى از او خارج مى گردد و ارواح که بدون کمک سیال حیاتى ـ که از بدن اشخاص زنده قرض مى گیرند ـ نمى توانند به سهولت در عالم ماده تظاهر نمایند، از سیال بدن مدیوم، براى حضور و ارتباط استفاده مى کنند. گر چه نیروى مدیوم منیط، کم و بیش، در همه وجود دارد، لکن همه ى افراد براى مدیوم شدن استعداد ندارند. براى این که مدیوم در حالت خواب مصنوعى با ارواح ارتباط برقرار کند او را مى خوابانند، سپس عامل، از نزدیک ترین روح مقدس خواهش مى کند روح مورد نظر را با مدیوم، مرتبط سازد. 

فرید وجدى مى گوید:
دانشمندان اروپا و آمریکا با استفاده از فن احضار ارواح، روح را به شکل روشن حاضر مى بینند و با او صحبت مى کنند و براى آنها ثابت مى شود که روح فلان شخص است. 
مرحوم فلسفى مى فرماید:
با آن که از نظر دینى، ارتباط با ارواح گذشتگان را در بیدارى ممکن مى دانم و خیلى مایلم وسیله اى به دست آید تا با روح شیخ طوسى و صدوق (رحمهما الله) مرتبط شوم... ولى با میزگردانى نمى شود با عالم برزخ و ارواح گذشتگان مرتبط شد، چنان که با طالع بینى نمى شود فرداى مردم را تعیین کرد. 
علامه طباطبایى نیز مى فرماید:
خیلى از خوارق عادات، از جمله احضار ارواح، مستند به قوت و اراده و ایمان داشتن به تأثیر آن است؛ چون اراده تابع علم و یقین است، وقتى علم قطعى شد، حواس، آنچه را انسان به آن یقین دارد مشاهده مى کند و به خود تلقین مى کند که فلان شخص است و هیچ توجه به عدم آن ندارد و ممکن است با این تخیل امراضى را معالجه کرد. از این جا معلوم شد که ملاک تحقق خوارق عادات، علم جزمى است نه مطابقت این علم با خارج و واقع...؛ مانند احضار ارواح که اصحاب آن دلیلى بیش از این که روح در خیال و یا حواس آنها ظاهر شده نه خارج، ندارند و اگر روح واقعاً در خارج ظاهر شده باشد، باید همه ى آنهایى که حس طبیعى دارند، آن را مشاهده کنند.


نظریه پردازی علم در ماورا الطبیعه

نظریه پردازی علم در ماورا الطبیعه 
دکتر صمدعلی مرادی 


مقدمه 
آیا علم جایگاهی در کشف و شهود ماوراالطبیعه دارد؟ این مقاله فقط در پی تشریح این سئوال است و در پی پاسخ جامع به آن نمی باشد. 
در تاریخ بشری مذهب و فلسفه به بحث و نظریه پردازی در حیطه ماورااطبیعه پرداخته اند. فلسفه وظیفه خود می دانسته تا به سئوالات کلی از جمله موضوعات مطرح درماوراالطبیعه پاسخ دهد.علوم تجربی هیچگاه به موضوعات مربوط به ماورا الطبیعه دست درازی نکرده اند و عالمان علوم تجربی هیچگاه بر آن نبوده اند تا سئوالات مطرح در حیطه ماورا الطبیعه را با روشهای علوم تجربی پاسخ دهند. حتی زمانیکه هنوز علوم تجربی از کمبود روشهای تجربی رنج می برد، این فلسفه بود که در حیطه علوم تجربی دست درازی مینمود و فیلسوفان به تئوری پردازی علمی می پرداختند. به وضوح این موضوع از نبود روشهای تجربی برای ثبوت مسائل علمی ناشی می شد. به عنوان مثال مسئله "حرکت" در فیزیک را ذکر میکنیم تا جایگاه علم و فلسفه در تاریخ بشری روشنتر شود. در کتاب خلاصه فلسفی نظریه نسبیت انشتاین چنین آمده است: 
یکی از مسائل اساسی که در نتیجه بغرنجی و پیچیدگی، هزاران سال در تاریکی کامل مانده بود، مسأله حرکت است... جسم ساکنی را در محل بی حرکتی در نظر میگیریم، برای تغییر وضع دادن به چنین جسمی لازم است مؤثر خارجی بر آن اثر کند و آن را به جلو براند یا بردارد... ما باتصور غریزی و الهامی خویش حرکت را وابسته به اعمالی چون راندن و بلند کردن و کشیدن میدانیم... این طرز استدلال غریزی و الهامی درباره حرکت باطل است و همین نوع تفکر سبب شد که قرنهای زیادی تصور ما نسبت به مسأله حرکت غلط بماند. شاید شخصیت ارسطو ... علت اساسی پایداری این تصور غلط و الهامی بوده باشد. در کتاب مکانیکی که منسوب به اوست چنین میخوانیم: "جسم متحرک موقعی به حالت سکون در می آید که قوه ای آن را در امتداد خود به حرکت واداشته است نتواند دیگر تأثیر کند و آن را براند". اکتشاف روش استدلال علمی و به کار انداختن آن به وسیله گالیله یکی از بزرگترین پیشرفتهای فکر بشر است و آغاز حقیقی علم فیزیک را از همان موقع باید دانست... با کلید جدیدی که گالیله پیدا کرده نتیجه چنین بیان میشود: " اگر جسمی رانده یا برداشته یا کشیده نشود و از هیچ راه دیگر هم تأثیری بر آن وارد نیاید _و به عبارت ساده تر: چون بر جسم هیچ قوه خارجی کار نکند _ حرکت یکنواخت پیدا میکند، یعنی با سرعت ثابتی در امتداد خط مستقیم تغییر مکان دهد". 
با این توضیحات شاید بتوان گفت که حیطه های تئوری پردازی علم و فلسفه مرز مشخصی ندارد و بستگی به توانایی آنها در پرورش موضوع هدف دارد. چه بسا اگر علوم تجربی قدرت پاسخدهی در حیطه ماورا الطبیعه را داشته باشند، شایستگی بیشتری در این زمینه یابند. چراکه پاسخهای علم به یک مسئله به دلیل روش تجربی آن و برخورداری از ته پایه ریاضی، بسیار روشنتر و قابل اعتمادتر از پاسخ دهی فلسفه به یک مسئله میباشد. از آنجا که مسائل فلسفه خالی از اثبات تجربی است، به استناد تاریخ گاهی تصورات فیلسوفان قرنها انسانها را در تاریکی و جهل نگاه داشته است! آیا گاه آن فرا نرسیده است تا در پی اثبات برخی مسائل فلسفی از مسیر علوم تجربی باشیم؟ آیا اکنون علم توانایی نظریه پردازی در ماورا الطبیعه را ندارد ؟ 


 

ادامه مطلب ...

اعتقاد به نیروهای ماورایی

اعتقاد به نیروهای ماورایـی

برگرفته از: mavaratoday.blogfa.com


     بشر در تاریخ تکامل خویش به اشکال مختلف به تأثیر نیروهای ماورایی در سرنوشت خویش اعتقاد داشته است، قدرت­هایی ماورای اختیار و کنترل آدمی که فراتر از معادلات طبیعی و منطقی می­توانند بر زندگی او تأثیر بگذارند.

     نیروهایی که گاه ملکوتی و برخاسته از خواست خدایان بوده­ اند و گاه اهریمنی بوده و جادوی شیاطین را شامل می­شدند. گرچه اشکال ابتدایی چنین اعتقادات و باورهایی با بلوغ شعور و دانش انسان به تدریج کم­رنگ­تر شده، امّا در اشکال پیچیده و متکامل­تر هنوز هم ادامه داشته و خواهند داشت.

     در خصوص ریشه ­های شکل­گیری و علل پایداری اعتقادات فراعلمی بحث­های متفاوت و مبسوطی قابل طرح است. در اینجا به هیچ­وجه قصد آن نیست تا وارد این مباحث پیچیده شوم. در این مقاله نگاهی بسیار کوتاه و ساده به عوامل شکل­گیری اعتقادات فرا انسانی و علت وابستگی انسان به قدرت­های ماورایی از منظر روانکاوی و روانشناسـی خواهم داشت.

     پیش از ورود به این مبحث ذکر این نکته ضروریست که پرداختن به صحت و سقم این­گونه اعتقادات ابداً موضوع بحث ما نیست.

     ماهیت وجود انسان با نیاز و فقدان عجین است. آدمی برای سیر مراحل تکامل خویش مجبور به ارضاء نمودن نیازهایی اصیل و فطری در روح و جسم خویش می­باشد. او مکلف است پاسخــی برای خواسته و عطش­های درونی خویش فراهم نماید. از سویی دیگر محدودیت­های درونی و بیرونی همواره سد راه ارضاء تمناهای آدمی خواهند بود.

     مطابق با ادبیات روانکاوی می­توان گفت عمق وجود انسان شامل خواسته ­ها و نیازهایی فطری و وحشی است که عطش آن­ها همواره در وجودش زبانه می­کشد و کامجویی را طلب می­کند (نهاد). در مقابل منطق واقع­گرا و عقل عاقبت اندیش انسان می­کوشد آرزوهای نهاد را به گونه ­ای محدود کرده و مدیریت نماید تا شایسته، زیبا و کم دردسر ارضاء شوند (خود). جدا از تلاش­های «خود» برای مدیریت آرزوها و عطش­های «نهاد»، وجدان اخلاق­گرا و اصول­گرای انسان ، بی­رحم و سرسخت می­کوشد تمناهای نهاد را سرکوب نماید.

     این نمایی مختصر از میدان کارزار درونی انسانی است که در برابر آتش تمناها و نیازهایش با موانع و محدودیت­های درون خویش مواجه است.

     

ادامه مطلب ...

23 حقیقت

23 حقیقت جذاب ناگفته در مورد فیلم «جن‌گیر»!

تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ / مریم محبعلی‌نژاد

www.seemorgh.com/culture
حقیقت 1 تا5
1. کشیش جوانی که در آخر فیلم در حضور پدر کاراس اعتراف کرد خودش یک کشیش کاتولیک بوده (و هست) (جناب کشیش ویلیام اومالی). کارگردان فیلم برای اینکه در صحنه آخر فیلم واقعا او را غافلگیر کند، ناگهان به صورتش سیلی زد و بعد فریاد زد «اکشن»! پدر اومالی هنوز که هنوز است خاطره این روز را در دانشگاه فوردهام به دانشجویانش آموزش می‌دهد.
2. روز اول فیلمبرداری سکانسهای جن گیر، دیالوگهای لیندا بلر که پر از کلمات زشت و رکیک بود باعث رنجیده خاطر شدن ماکس وان سیدو (Max von Sydow) جنتلمن می‌شد. انگار که بعضی وقتها یادش می‌رفت سر صحنه فیلمبرداری هستند.
 3. در این فیلم برای مضطرب کردن بیشتر تماشاگر کمی ‌از تکنیک *cutaway استفاده شده است. معروفترین این صحنه‌ها صورت شیطانی است.  بد نیست بدانید بازیگر اصلی این چهره ایلین دییتز کسی بود که در 2 سریال آمریکاییHappy Days و General Hospital خوش درخشید.
*cutaway نمایی است که موضوع اصلی صحنه را نشان نمی دهد، بلکه مربوط به جزء دیگری از صحنه است که از لحاظ مضمون و یا ربط داستانی با موضوع اصلی ارتباط دارد. مثلا وقتی در تصویر اصلی مردی را داریم که در خیابان قدم می‌زند، در نمای cutaway بخشی از کفش یا کیف مرد یا حتی زنی که از پنجره خانه‌اش به او نگاه می‌کند نشان داده می‌شود.
4. در صحنه دلخراش فیلم که ریگان به صلیب عیسی بی‌حرمتی می‌کند (که به احتمال زیاد شما این صحنه را ندیده اید چون در بعضی از نسخه‌ها سانسور شده است) و پس از ورود مادرش به صورت او شلاق می‌زند، ایلین دییتز (که شماره 3 در موردش صحبت شد) به کمک ریگان می‌آید. ویلیام فرکلین احساس می‌کرد آنها به شخصی نیاز دارند تا برای اجرا کردن این حرکات سنگین از توانایی بدنی بیشتری برخوردار باشد و برای این کار استفاده از دو نفر به بهتر درآمدن سکانس کمک می‌کرد. لیندا بلیر در مورد این صحنه می‌گوید: «من واقعا نمی‌دانستم چه کار دارم می‌کنم و دلیل انجام این اعمال شیطانی را نمی‌دانستم».
 5. در ضمن بد نیست بدانید این جیغ‌های شیطانی که از دهان لیندا بلیر بیرون می‌آمد، صدایی نبود جز صدای جیغ  خوکهایی که ذبحشان می‌کردند.
 حقیقت 6 تا10 
 
فیلم جن گیر
 
ادامه مطلب ...

نقد و بررسی فیلم احضار روح

نقد و بررسی فیلم احضار روح ( The Conjuring )


نقد از: میثم کریمی


«احضار روح » براساس اتفاقات واقعی رخ داده در سال 1971 در یک خانه بزرگ ساخته شده است. آنچه که تا به امروز از این داستان شنیده شده به این شرح است: یک خانواده پر جمعیت به خانه ای جدید در منطقه رود آیلند نقل مکان می کنند اما مطابق معمول در این خانه یک سری روح وجود داشته که با انواع و اقسام روش ها اعم از بلند کردن اعضای خانواده ، تکان دادن صندلی، صحبت کردن با افراد و..باعث اذیت و آزار این خانواده می شده. متاسفانه تا به امروز هیچ مدرکی دال بر تائید ادعاهای خانواده پرون بدست نیامده و هرگز هم بدست نخواهد آمد چراکه علناً بررسی چنین موضوعی هرگز علمی نخواهد بود. یکی از رایج ترین سوالاتی که درباره ارواح و داستانهای تسخیر ساکنین منزل توسط این ارواح سرگردان پرسیده می شود این است که چرا تمام این داستانها مربوط به قرن ها پیش یا حداکثر دهه ی هفتاد میلادی هستند و با ظهور تکنولوژی های مختلف که می تواند به راحتی چنین لحظاتی را ثبت کند، آثاری از ارواح سرگردان و این قبیل داستان ها پیدا نشده؟ شاید این سوال بتواند به راحتی این موضوع را اثبات کند که داستانهای تسخیر منزل توسط ارواح سرگردان، افسانه های بی پایه ای بیش نبوده و هرگز مستندی از وجود این مقوله به دست نیامده است.


اما خانواده
2
 پرون که ادعا می کردند در این خانه ارواح موجب اذیت و آزار آنان می شده، توانستند از طریق فروش کتابهایشان پول بسیاری به جیب بزنند و تا سالها از طریق بازنشر این قبیل داستان ها ، شهرت و وضعیت مالی خوشایندی برای خودشان رقم بزنند. دخترِ این خانواده که هم اکنون 54 ساله است، درباره فیلم و ادعای تقلبی بودن آن صحبت جالبی انجام داده و گفته : « هرکس می خواهد باور کند و هرکس هم نمی خواهد نکند! » 

 
ادامه مطلب ...

تو نیکی می کن و در دجله انداز

بنام خدا

تو نیکی می کن و در دجله انداز


اگر در این میان بدن را تجزیه کنیم به اتمها و در نهایت به الکترونها،پروتونها میرسیم خالق هستی ما را به صورت یک انتقال دهنده انرژی خلق کرده که محیط اطرافمان هم میتواند روی ما اثر گذار باشد، ما میتوانیم انرژی مثبت و یا انرژی منفی از خود صادر کنیم و در عین حال توسط انرژی های مثبت و منفی محیط اطرافمان متاثر شویم، اگر ما شروع به صادر کردن انرژی مثبت با نوسان بالا بکنیم این انرژی با انرژی بیرونی از همان نوع یعنی مثبت ترکیب شده و ما را در میدانی از انرژی مثبت نگهمیدارد و برعکس اگر ما انرژی منفی صادر کنیم با انرژی منفی بیرونی ترکیب شده و ما را در میدانی از انرژی منفی نگهمیدارد و حالت منفی را به ما برمیگرداند، به همین دلیل است که میگویند نتیجه هر عملی به خود انسان باز میگردد، بر اساس قوانین کارما فرایندهای انسانی مانند کردار، کلمه و یا فکر با توجه به کیفیت آن یک سرانجام مثبت و یا منفی دارد، کارما با قانون علیت سر و کار دارد ، هرعمل خاصی یک نتیجه ویژه ای مخصوص خود را دارد یک عمل مثبت یک نتیجه مثبت خواهد داشت که ممکن است ما نتیجه کارمان را را در این دنیا و شاید هم در دنیای بعدی ببینیم و در مقابل اعمال منفی دیر یا زود به 

ادامه مطلب ...

جن

بنام خدا

جن چیست؟


برگرفته از: سایت بیتوته


جن واژه‌ای عربی و به معنی «موجود پنهان و نادیدنی» است. در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده می‌شود. در عربی جمع واژه  جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه. در فرهنگ فارسی دکتر محمد معین، به معنای «موجودی متوهم و غیر مرئی، پری» آمده‌است. به آنکه مورد اذیت و آزار جنّیان واقع شده جن زده یا مجنون گویند.

 

جن چیست؟

در یک دیدگاه وسیع به هر موجود ماوراءطبیعه‌ای که از دیدگاه انسان مستور است، جن می‌گویند. مانند فرشته‌ها، شیطان‌ها. اما اصطلاحاً و بنا بر باور برخی از مردم، جن‌ها (اجانین) گروهی از موجودات زنده، دارای احساسات و تفکر و معمولاً نامرئی از جهان آفرینش هستند که هزاران سال پیش از خلقت بشر از آتش خلق شده‌اند.

 

جن از دیدگاه مذهب اسلام

شکلی خیالی از مهر یا نگین سلیمان که در داستان‌ها به وی نیرویی برای تسلط بر جنیان می‌بخشید.

  

ادامه مطلب ...

مرگ و تولد

بنام خدا


مرگ و تولد



منبع : کتاب کلیات علوم روحی


مرگ و تولد , هر دو به امر پروردگار صورت می گیرند و هر دو از غریزه های فطری نسل بشر می باشند, یعنی زمانی که فردی متولد می شود , یک حیات آغاز می شود و پس از اتمام زمان حیات مرگ فرا می رسد و زندگی دیگری شروع می شود و زندگانی های متفاوت تکامل روحی نیز , پس از مرگ , یکایک آنها , حیات اثیری بشر را تشکیل می دهد و این تولد ها و مرگ ها هستند که موجب بوجود آمدن کمالات انسانی در نسل بشر می گردند , در غیر اینصورت , اگر مرگی وجود نداشت , کمتر کسی می توانست در زندگانی , به تکامل و انسانیت اوُلی دست یابد.

مرگ یک موهبت الهی و مکمل حیات است و حیات بدون مرگ از نظر خلقت ارزشی ندارد و هیچگونه توهم و ترسی را در زمان فرا رسیدن مرگ , نباید بخود راه داد , چون زمان مرگ برای کسی که باید بمیرد و پس از آن به جهان ارواح سفر کند مشخص نیست و در زمان مرگ هم هیچگونه آگاهی و یا شناختی از حالت مرگ به وی دست نخواهد داد که وحشتی از آن داشته باشد , زیرا زمان مرگ یک لحظه است , یعنی تغییر زمان امواج مادی به اثیری , بسیار کوتاه و محدود است . ضمن اینکه بزرگترین و بهترین لذتهایی که فرد در عمر خود کدیده , با زمان خروج تن پوش از جسم , برابر نیست , ولی زمان مرگ هر فردی از نظر خلقت مشخص است و ثانیه ای نمی شود به آن افزود یا از آن کم کرد و ما چه از مرگ بترسیم یا آنرا پذیرا شویم , فرقی ندارد , زیرا اجل به موقع خود فرا می رسد.

بشر باید روزی به آن پایه از کمالات روحی برسد که اختلاف چندانی را بین حالت تولد و مرگ در زندگی خود به وجود نیاورد , یعنی این گریه و زاری و شیون کردن ها , از نظر خلقت به هیچ عنوان صحیح نبوده و حتی می توان آن را یک نوع ناسپاسی به خداوند متعال دانست , چون همانگونه که در زمان تولدِ نوزادی از خالق سپاسگذاری به عمل می آید , در زمان مرگ هم می بایست همان حالت را حفظ نمود و از این موهبت الهی , یعنی فرا رسیدن مرگ خوشحال بود . مرگ تنها به وجود آورنده یک نوع تحول و تکامل در زندگانی حیات های مادی نسل بشر است و باید آن را با آغوشی باز پذیرفت و به صورت عادی حدوث آن را برگذار نمود . پس شیون و زاری برای مرده مفهومی ندارد . چون مرگ یا تغییر امواج , هرگز انحصاری نبوده و شامل کلیه آفریده های خداوندی است و از سوی دیگر , باید به این مطلب کلی توجه داشته باشیم که اصولا چرا فردی متولد می شود , آیا این تولد برای زندگی ابدی است یا این که این نوزاد می بایست روزی فوت کند ؟ حال , زمانی که فردی متولد می شود و برای مردن خلق شده , به گمان من در همان زمان تولد باید برای او گریه و زاری کرد , چون ما می دانیم که نوزاد باید روزی بمیرد , لذا با توجه به چنین شناختی , از مرگ فردی نباید دیگران ناراحت شوند و برای او گریه و زاری نمایند یا به گریه و زاری های خود در زمان های خاص استمرار دهند.

 

ادامه مطلب ...

خاطرات


ارتباط با ارواح



خاطره ای از جناب ناصر پاشا


مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک....چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

و در جای دیگر در مثنوی معنوی مولانا داریم:

                         تن زجان و جان زتن مستور نیست....لیک دید جان ترا دستور نیست

شک نیست که انسان موجودی دوگانه است و ترکیبی از بدن و ذهن میباشد بطوریکه ذهن با بدن متفاوت و بر خلاف بدن ماهیت مادی ندارد و هیچکس از ساختار ذهن آگاه نیست و فقط میدانیم فضای ذهنی از هر جهت مانند فضای هستی تا بینهایت است.


روح چیست


قبل از اینکه به ماهیت و موجودیت روح بپردازم . باید بگویم میلیارد ها میلیارد موجود زنده وجود دارد که حتی با بکار گرفتن دستگاه ها و میکروسکوپ های بسیار پیشرفته هم قادر به دیدن انها نیستیم ما نند میکرو اورگانیسم ها. آیا میدانید در بدن انسان میلیارد ها میکر اورگانیسم زندگی میکنند به اندازه سلولهای بدن.

بنظر اینجانب روح حیات جاودانه دارد و در فضای ذهنی سیر میکند.

در قرآن مجید بار ها به موجودیت روح اشاره شده. در ضمن اینکه چرا در اذهان از هزاران سال پیش قرار دارد خود دلیل دیگری بر موجود بودن روح است.

و اما آنچه را که خود شخصا" تجربه کرده ام برایتان شرح میدهم.


  ادامه مطلب ...