مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

انتحار

بنام خدا

انتحار



فرامرز ملاحسین تهرانی

یکی از زشت ترین و گناه آلوده ترین عملی که ممکن است یک انسان در زندگی دنیایی اش مرتکب شود عمل انتحار (خودکشی) است. کسی که انتحار می کند یاس و ناامیدی و بی عرضگی خویش را از رسالتی که خداوند در زندگی دنیایی اش بر دوش او نهاده است را به ثبوت می رساند. از آنجاکه هیچکس و بهتر است بگوییم هیچ چیزی بیهوده و عبث خلق نشده است، شانه خالی کردن از وظایف و تکالیف الهی ازسوی هرکس که باشد، قابل بخشش و اغماض ازسوی دستگاه الهی نیست.

می خواهم در این مورد مثالی را تقدیم شما عزیزان بیاورم. فرض بفرمایید شخصی در آزمون استخدامی یک اداره و یا شرکتی معتبر از میان عده زیادی که همچون وی آرزوی استخدام دارند، قبول شده و برای انجام خدمت پذیرفته می شود. این شخص سپس چند ماهی تعلیم می بیند تا صلاحیت این را پیدا کند که در محل کارش رسما شروع به کار نماید. بدیهی است این شخص در طی خدمت در آن اداره اتفاقات خوب و بدی را تجربه کرده و بواسطه آن تشویق و تنبیه هایی نیز از سوی مدیر خویش دریافت می دارد. حالا فرض کنید، این کارمندی که با زحمت زیاد و طی دوره های آموزشی موفق به استخدام شده یکباره بخاطر سختی کار و یا نارضایتی از همکار و یا مدیر خویش آن موسسه را ترک کند و کار و وظیفه ای را که بر دوش دارد به زمین نهاده و آن اداره یا شرکت را دچار مشکل و دغدغه نماید. حتما می توانید تصور کنید که مدیر آن شخص چقدر از این بابت ناراحت شده و کارهایی که بر زمین مانده و یا نارضایتی ارباب رجوعی که بواسطه عدم حضور چنین کارمندی دچار خسران و ضرر می شوند، چه بی نظمی را در بخشی از امور اداری بوجود می آورد. هرکدام از ما مخلوقات خداوند بخشی از امور جاری دنیایی که در آن زیست می کنیم را چه در رابطه با همنوعانمان و چه در رابطه با مخلوقات دیگر خداوند برعهده داشته و در روند پیشرفت و تکامل خود و دیگران نقشی به سزا ایفا می نماییم. کسی که انتحار می کند به وظیفه ای که خداوند درجهت تکامل روحی بر دوش او نهاده است بی توجهی کرده و آن دسته از مخلوقات خداوند را که قرار بوده بواسطه وجود این شخص به امور زندگی خویش و تکامل شخصیتی خویش بپردازند، از  مساعدت و کمک محروم نموده است.

 

 اکثر ارواحی که بخاطر عمل انتحار می میرند، تا زمانی که قرار بوده با مرگ طبیعی از دنیا بروند، قبض روح نمی شوند و روح آنها به جسم شان متصل می ماند و آنها لحظه لحظه شاهد پوسیده و متلاشی شدن جسم شان در قبر خواهند بود و هر وقت که زمان مرگ شان فرابرسد آن وقت فرشتگان مرگ به سراغ وی آمده و روح خسته و پشیمان آنان را از جسم شان جدا می سازند. بعضی اوقات چنین ارواحی در جلسات روحی حاضر می شوند و سفارش و تاکید فراوانی برای دیگران دارند که مبادا مبادرت به عمل انتحار کنند، زیرا کسی که مرتکب این اشتباه می گردد از رحمت خداوند محروم مانده و تا سالهای طولانی در حسرت و پشیمانی و عذاب روح به سر می برد تا هنگامی که موج رحمت الهی وی را دربر بگیرد.

یکی از حالات بدی که افراد انتحاری پس از مرگ بدان دچار می شوند آ ن است که نه زنده اند و نه مرده. آنها خود را نمی توانند مرده به حساب بیاورند زیرا هیچ رسولی برای قبض روح او نیامده و آنان در حالتی شبیه کش و قوس و رفت و برگشت مابین جسم و دنیای تاریک درونشان قرار دارند و درعین حال خود را نمی توانند زنده فرض کنند زیرا هیچگونه تاثیری بر محیط، اعضای خانواده و ماده نمی توانند داشته باشند. آنها هم هستند و هم نیستند و در این حالات است که آرزو می کنند که ایکاش هرگز دست به انتحار نمی زدند زیرا از چاله به چاه افتاده اند و نه تنها از مشکل کوچکی که بخاطر آن خودکشی کرده اند، رهایی نیافته اند بلکه لحظه به لحظه شاهد رخ دادن عذاب ها و تنش های روحی عظیمی هستند که رهایی از آنها غیرممکن و نشدنی است.

وضعیت انسانهایی که با انتحار می میرند  از ارواح گنهکار دیگر هم بدتر است، زیرا ارواح گناهکار از رحمت و آمرزش الهی ناامید نیستند و در موعدی که خداوند تشخیص می دهد، رفته رفته عذاب آنان کاهش می یابد. اما روحی که بخاطر انتحار در برزخ تاریک بین دو دنیای مادی و دنیای روح سرگردان است تا وقتی که به عقل روحی نرسیده و مرگ خویش را باور نکنند، شاهد هیچ تغییری نخواهد بود و هیچ نوری از جانب خداوند بر آنان نخواهد تابیدو در محیطی سرد و تاریک شاهد تصاویر  دهشتناک پوسیدگی جسم و برباد رفتن آثار و علایم حیات خویش در بین خانواده و شهر و دیار خویش می باشند.

این دسته از ارواح با حالتی توام با پشیمانی در جلسات روحی گاه گاهی حضور می یابند و از حضار مومن در جلسه می خواهند که شفیع آنان شده و از خداوند برایشان طلب مغفرت نمایند. اما باید به آنها گوشزد کرد؛ کسی که دلش به حال خودش نسوخته و نعمت حیات را از خویشتن سلب کرده، چگونه توقع دارد که دیگران برای وی دلسوزی کرده و برای آمرزش وی دعا نمایند.

افرادی که با خودکشی می میرند، بدبخت ترین ارواحی هستند که در جهان های روحی برانگیخته می شوند و تا مدت های مدید به حال و روز خویش افسوس می خورند. یکی از والاترین اعمالی که هر انسان مومنی می  تواند در زمان حیات خویش انجام دهد، جلوگیری از خودکشی دیگران است. اگر هرکدام از ما باعث ممانعت از خودکشی فردی شود بزرگترین ثواب ها را از سوی خداوند دریافت خواهد کرد، زیرا با جلوگیری از خودکشی یک فرد، یک سلسله زنجیروار انسانی از حیات و حضور آن شخصی که از خودکشی رهایی یافته منتفع گشته و از قطع ارتباط زنجیروار در حیات انسا نهایی که بنابر رسالت و تکلیف الهی در حرکت بخشی از چرخه حیات مشارکت دارند، جلوگیری  خواهد شد.


وضعیت روح افرادی که خودکشی کرده اند

شاید عده ای خواستار توضیح بیشتری درباره وضعیت روح آن دسته از افرادی که مبادرت به انتحار می کنند باشند. در پاسخ باید گفت که هر انسانی بنابر حکمت الهی، زمانی برای مرگ وی تعیین شده است. عده ای در پیری، عده ای در میانسالی، عده ای دیگر در جوانی و برخی در خردسالی اجل شان سر می رسد و رسولان مرگ برای قبض روح به سوی آنان می شتابند و در این امر هیچ قصوری هم نمی کنند. یعنی آن زمانی که مرگ شخصی فرا می رسد، فرشته مرگ و همراهان وی در قطع ریسمانهای ارتباطی روح و تن پوش از کالبد مادی لحظه ای درنگ نمی کنند. اما عده ای از افراد هستند که بنابه دلایلی ازجمله مشکلات زندگی، شکست های عاطفی و ... مایل به ادامه زندگی نیستند و قصد دارند که با زندگی و افراد خانواده و دوستان و هرآنچه که آنان را درگیر این مشکلات نموده، قطع ارتباط کنند. درواقع این دسته از افراد، انسان هایی ترسو و بزدل هستند که طاقت و صبر سختی های زندگی را نداشته و با این عمل شان می خواهند باری را که بر دوش دارند، به زمین نهاده و به خیال خام خویش آسوده گردند. افراد انتحاری با این کار خویش، ضعف ایمان و ضعف روحی خود را نشان داده و قبل از آنکه ماموریت شان بعنوان یک روح در دنیا به پایان برسد، خودسرانه مرگ خویش را رقم می زنند.

هنگامی که شخصی با هر وسیله ای اقدام به خودکشی می کند، از آنجاکه هنوز اجلش فرا نرسیده، هیچ رسولی ازجانب خداوند برای قبض روح وی اعزام نمی شود و خود شخص در تقلایی بی فرجام مجبور می شود، روح را از جسمی که علایم حیاتی اش قطع گشته است، جدا سازد. اما از آنجاکه رشته های نامریی یا همان ریسمان های نقره ای روح به طور محکم به نقاط مختلف جسم متصل است، هیچکس به جز فرشتگان مرگ قادر به قطع این ریسمانها از جسم نیست، پس روح همچنان تا زمانی که مرگ مقدر شخص فرا نرسد، به جسم متصل می ماند و باعث عذاب بیش از حدی برای وی می شود که قابل وصف نمی باشد. مثلا  اگر شخصی قرار بوده که 70 سال عمر کند و در 30 سالگی اقدام به خودکشی کند، تا 40 سال باقی مانده از عمر، روح به جسمی که در خاک است متصل می ماند و در همان زمان تعیین شده از سوی دستگاه الهی، فرشتگان مرگ به سراغ روح نگونبخت رفته و او را از بقایای جسم پوسیده شده جدا می سازند وتازه در این هنگام است که روح احساس رهایی و بیدار شدن می کند. درست مثل انسانی که در خواب کابوس می بیند و سعی در بیدار شدن دارد اما خودش نمی تواند و آرزو دارد تا کسی او را بیدار کرده تا از عذاب این کابوس رهایی یابد. 

و این تعریف و تحلیلی کوتاه و خلاصه از وضعیت روح افرادی بود که به عمل زشت انتحار مبادرت می ورزند.


نظرات 1 + ارسال نظر
شهلا شنبه 3 اسفند 1398 ساعت 15:39 http://هلند

میتواند کسیکه گاهی کابوس میبیند و آرزو میکند دستی بیدارش کند ، کارمای خودکشی از زندگی قبل در خودش داشته باشد ؟

با سلام
بهرحال احتمالش هست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد