مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

برونفکنی روحی با روشی ساده

بنام خدا

برونفکنی روحی با روشی ساده

Image result for ‫برونفکنی‬‎

 برگرفته از سایت تبیان

حدیث داریم که وقتی شما میخوابید روحتون به آسمون ها میره(البته برای آدمای خوب!) . اینو گفتم که از صحت موضوع آگاهی داشته باشید. وقتی شما میخوابید،خواب میبینید! همین خواب یه جور برون فکنیه البته خیلی مبهم.برون فکنی یعنی این که روحتون رو از بدنتون بیارید بیرون(البته قسمتی از روح رو) و هر جا که خواستید برید و همه چیز رو ببینید و هیچ کس شما رو نبینه و اون چیز هایی که شما دیدید ، همه واقعا در اون لحظه در حال وقوع بودن.یعنی ممکنه الان یکی برون فکنی کرده باشه،و شما الان دارید این مطلب رو میخونید،اون طرف شما رو همین الان ببینه و وقتی که اون طرف به جسمش برگرده تمامی چیز هایی که تو برون فکنی دیده بود رو یادش میاد.پس همین طوری میشه از همه چی سر درآورد. 

 
ادامه مطلب ...

متافیزیک و پرورش نیروهای درون

بنام خدا


متافیزیک و پرورش نیروهای درون


منبع: booki2.blogfa.com


هدف از خلقت انسان عبادت و شناخت رب عظیم می‌باشد. از بزرگترین مشکلات و موانع انسانِ آگاه در رسیدن به این هدف مهم، کمبود وقت است، چرا که مدت حضور بشر در این کره خاکی بسیار اندک است. با یک محاسبه ساده مشخص می‌شود که بخش اعظم وقت در شبانه روز با خوردن، خوابیدن، صحبت کردن و همنشینی با سایرین تلف می‌گردد. لذا حداقل سود ترک و یا کاهش عوامل مذکور، داشتن فرصت کافی برای پرداختن به امور معنوی و روحانی می‌باشد.

 
ادامه مطلب ...

متافیزیک و مذهب

بنام خدا
متافیزیک و مذهب

نتیجه تصویری برای مقالات متافیزیک
منبع: aftabir.com
 
مذاهب گوناگون در تاریخ بوجود آمده، تکامل یافته و از بین رفته اند. آنچه اساسأ در همه آنها مشترک است اعتقاد به یک سری اصول متافیزیکی است. در کلی ترین شکل خود اصول متافیزیک عبارتند از نظریات ما درباره منشا جهان، ساختمان جهان، و آینده جهان.
  
ادامه مطلب ...

فیزیک و متافیزیک

بنام خدا 

 

فیزیک و متافیزیک  

برگرفته از سایت: اسلام کوئست نت 

 

لفظ فیزیک در قدیم و جدید در اصطلاحات مختلفی به کار رفته است که در این نوشتار به طور اختصار به آن می پردازیم:

واژه فیزیک به علمى اطلاق مى‏شود که در مورد پدیدارهاى طبیعت مادى از قبیل حرکت، ثقل، فشار، حرارت، نور، صدا، برق و ... تحقیق مى‏کند. بحث در این موضوعات، غیر از موضوع ترکیب اجسام است؛ زیرا ترکیب اجسام و تغییراتى که عارض آن مى‏شود، فقط در علم شیمى مورد بحث است. اما دانشمندان جدید، دو علم فیزیک و شیمى را تحت یک عنوان مى‏نامند و آن عبارت است از: "علوم فیزیکى. علوم فیزیکى در مقابل علوم طبیعى و زیستى است که موجودات زنده را مورد بحث قرار مى‏دهد. فیزیکى منسوب به فیزیک است و به امورى اطلاق مى‏شود که متعلق به پدیدارهاى طبیعت مادى است. این اصطلاح در مقابل غیبى است؛ زیرا امر غیبى تعلق به پدیدارهایى که مربوط به حوزه حس و تجربه است ندارد، بلکه متعلق به چیزى است که برتر از این پدیدارها است. نیز این اصطلاح در مقابل روحى است؛ زیرا فیزیکى، چنان که گفته‏اند، متعلق به پدیدارهاى مادى‏ای است که تابع قانون حتمیّت و جبر علمى است. اما روحى متعلق به پدیدارهاى نفسانى است که به آزادى متصف می شوند. 

ادامه مطلب ...

شناخت حقیقت الهامات روحی

بنام خدا


شناخت حقیقت الهامات روحی


فرامرز ملاحسین تهرانی


زمانی که موفق شدیم ازطریق یکی از روش های تماس با ارواح از آنها پیغام دریافت کنیم، باید این موضوع را مدنظر داشته باشیم که هر پیامی که ازسوی ارواح به ما ارسال گردد وحی منزل نمی باشد بلکه این احتمال وجود دارد که ازسوی ارواح ناشناس و جعلی القائاتی صورت گیرد که ما را دچار لغزش نموده و حتی به پرتگاه های هولناکی در زندگی بکشاند. پس یک مدیوم و واسط آگاه پیش از هر چیز و پس از دریافت پیام حتما می بایست آن را تجزیه و تحلیل کرده و درصورتی که با معیارهای شرعی، عقلی و عرفی مطابقت داشته باشد، فقط برای تقویت بنیانهای اخلاقی و پرورش بنیه های معنوی خویش به کار بندد.

اولین برهان بر انطباق پیامهای ارواح با شرع و عقل و عرف این است که هیچگاه یک روح متعالی و مومن، درخواست انجام عملی خارج از توان و دانش شخص مدیوم نمینماید و ا گر هم بنابر ضرورتی روحی از مدیوم انجام عمل و تکلیفی را داشته باشد، نباید برخلاف امور سه گانه زیر باشد.

 

ادامه مطلب ...

نظریه پردازی علم در ماورا الطبیعه

نظریه پردازی علم در ماورا الطبیعه 
دکتر صمدعلی مرادی 


مقدمه 
آیا علم جایگاهی در کشف و شهود ماوراالطبیعه دارد؟ این مقاله فقط در پی تشریح این سئوال است و در پی پاسخ جامع به آن نمی باشد. 
در تاریخ بشری مذهب و فلسفه به بحث و نظریه پردازی در حیطه ماورااطبیعه پرداخته اند. فلسفه وظیفه خود می دانسته تا به سئوالات کلی از جمله موضوعات مطرح درماوراالطبیعه پاسخ دهد.علوم تجربی هیچگاه به موضوعات مربوط به ماورا الطبیعه دست درازی نکرده اند و عالمان علوم تجربی هیچگاه بر آن نبوده اند تا سئوالات مطرح در حیطه ماورا الطبیعه را با روشهای علوم تجربی پاسخ دهند. حتی زمانیکه هنوز علوم تجربی از کمبود روشهای تجربی رنج می برد، این فلسفه بود که در حیطه علوم تجربی دست درازی مینمود و فیلسوفان به تئوری پردازی علمی می پرداختند. به وضوح این موضوع از نبود روشهای تجربی برای ثبوت مسائل علمی ناشی می شد. به عنوان مثال مسئله "حرکت" در فیزیک را ذکر میکنیم تا جایگاه علم و فلسفه در تاریخ بشری روشنتر شود. در کتاب خلاصه فلسفی نظریه نسبیت انشتاین چنین آمده است: 
یکی از مسائل اساسی که در نتیجه بغرنجی و پیچیدگی، هزاران سال در تاریکی کامل مانده بود، مسأله حرکت است... جسم ساکنی را در محل بی حرکتی در نظر میگیریم، برای تغییر وضع دادن به چنین جسمی لازم است مؤثر خارجی بر آن اثر کند و آن را به جلو براند یا بردارد... ما باتصور غریزی و الهامی خویش حرکت را وابسته به اعمالی چون راندن و بلند کردن و کشیدن میدانیم... این طرز استدلال غریزی و الهامی درباره حرکت باطل است و همین نوع تفکر سبب شد که قرنهای زیادی تصور ما نسبت به مسأله حرکت غلط بماند. شاید شخصیت ارسطو ... علت اساسی پایداری این تصور غلط و الهامی بوده باشد. در کتاب مکانیکی که منسوب به اوست چنین میخوانیم: "جسم متحرک موقعی به حالت سکون در می آید که قوه ای آن را در امتداد خود به حرکت واداشته است نتواند دیگر تأثیر کند و آن را براند". اکتشاف روش استدلال علمی و به کار انداختن آن به وسیله گالیله یکی از بزرگترین پیشرفتهای فکر بشر است و آغاز حقیقی علم فیزیک را از همان موقع باید دانست... با کلید جدیدی که گالیله پیدا کرده نتیجه چنین بیان میشود: " اگر جسمی رانده یا برداشته یا کشیده نشود و از هیچ راه دیگر هم تأثیری بر آن وارد نیاید _و به عبارت ساده تر: چون بر جسم هیچ قوه خارجی کار نکند _ حرکت یکنواخت پیدا میکند، یعنی با سرعت ثابتی در امتداد خط مستقیم تغییر مکان دهد". 
با این توضیحات شاید بتوان گفت که حیطه های تئوری پردازی علم و فلسفه مرز مشخصی ندارد و بستگی به توانایی آنها در پرورش موضوع هدف دارد. چه بسا اگر علوم تجربی قدرت پاسخدهی در حیطه ماورا الطبیعه را داشته باشند، شایستگی بیشتری در این زمینه یابند. چراکه پاسخهای علم به یک مسئله به دلیل روش تجربی آن و برخورداری از ته پایه ریاضی، بسیار روشنتر و قابل اعتمادتر از پاسخ دهی فلسفه به یک مسئله میباشد. از آنجا که مسائل فلسفه خالی از اثبات تجربی است، به استناد تاریخ گاهی تصورات فیلسوفان قرنها انسانها را در تاریکی و جهل نگاه داشته است! آیا گاه آن فرا نرسیده است تا در پی اثبات برخی مسائل فلسفی از مسیر علوم تجربی باشیم؟ آیا اکنون علم توانایی نظریه پردازی در ماورا الطبیعه را ندارد ؟ 


 

ادامه مطلب ...

اعتقاد به نیروهای ماورایی

اعتقاد به نیروهای ماورایـی

برگرفته از: mavaratoday.blogfa.com


     بشر در تاریخ تکامل خویش به اشکال مختلف به تأثیر نیروهای ماورایی در سرنوشت خویش اعتقاد داشته است، قدرت­هایی ماورای اختیار و کنترل آدمی که فراتر از معادلات طبیعی و منطقی می­توانند بر زندگی او تأثیر بگذارند.

     نیروهایی که گاه ملکوتی و برخاسته از خواست خدایان بوده­ اند و گاه اهریمنی بوده و جادوی شیاطین را شامل می­شدند. گرچه اشکال ابتدایی چنین اعتقادات و باورهایی با بلوغ شعور و دانش انسان به تدریج کم­رنگ­تر شده، امّا در اشکال پیچیده و متکامل­تر هنوز هم ادامه داشته و خواهند داشت.

     در خصوص ریشه ­های شکل­گیری و علل پایداری اعتقادات فراعلمی بحث­های متفاوت و مبسوطی قابل طرح است. در اینجا به هیچ­وجه قصد آن نیست تا وارد این مباحث پیچیده شوم. در این مقاله نگاهی بسیار کوتاه و ساده به عوامل شکل­گیری اعتقادات فرا انسانی و علت وابستگی انسان به قدرت­های ماورایی از منظر روانکاوی و روانشناسـی خواهم داشت.

     پیش از ورود به این مبحث ذکر این نکته ضروریست که پرداختن به صحت و سقم این­گونه اعتقادات ابداً موضوع بحث ما نیست.

     ماهیت وجود انسان با نیاز و فقدان عجین است. آدمی برای سیر مراحل تکامل خویش مجبور به ارضاء نمودن نیازهایی اصیل و فطری در روح و جسم خویش می­باشد. او مکلف است پاسخــی برای خواسته و عطش­های درونی خویش فراهم نماید. از سویی دیگر محدودیت­های درونی و بیرونی همواره سد راه ارضاء تمناهای آدمی خواهند بود.

     مطابق با ادبیات روانکاوی می­توان گفت عمق وجود انسان شامل خواسته ­ها و نیازهایی فطری و وحشی است که عطش آن­ها همواره در وجودش زبانه می­کشد و کامجویی را طلب می­کند (نهاد). در مقابل منطق واقع­گرا و عقل عاقبت اندیش انسان می­کوشد آرزوهای نهاد را به گونه ­ای محدود کرده و مدیریت نماید تا شایسته، زیبا و کم دردسر ارضاء شوند (خود). جدا از تلاش­های «خود» برای مدیریت آرزوها و عطش­های «نهاد»، وجدان اخلاق­گرا و اصول­گرای انسان ، بی­رحم و سرسخت می­کوشد تمناهای نهاد را سرکوب نماید.

     این نمایی مختصر از میدان کارزار درونی انسانی است که در برابر آتش تمناها و نیازهایش با موانع و محدودیت­های درون خویش مواجه است.

     

ادامه مطلب ...

عقل برتر

بنام خدا

عقل برتر

 فرامرز تهرانی

انسان و همه موجوداتی که دارای روح هستند، دارای اندامی برای رویت و مشاهده دنیای بیرونی هستند. انسان به عنوان کامل ترین مخلوق خداوند نیز از همین اندام به نام چشم بهره مند می باشد. فرق بین انسان و حیوانات در این است که انسان قادر به تجزیه و تحلیل دقیق تر مشاهدات خود با برخورداری از عقل تکامل یافته تر از موجودات دیگر می باشد. پس آن چیزی که باعث می شود انسان به عنوان اشرف مخلوقات درک کامل تر و بهتری نسبت به خویشتن و جهانی که در آن زندگی می کند داشته باشد عقل برتر وی نسبت به سایر موجودات می باشد نه فقط داشتن اندامی به نام چشم. چراکه اگر غیر از این بود بسیاری از حیوانات از قوه بینایی خیلی قوی تر و تکامل یافته تر از انسان برخوردارند. با این همه میبینیم که در مشاهدات پدیده های فیزیکی و مادی این انسان است که توانسته جهان و سایر موجودات را با قدرت عقلانی خود به سیطره خویش درآورده و از مزایای آنها درجهت گذران یک زندگی بهتر و رفاه بیشتر بهره برداری نماید. آنچه که باعث عمق دید و مشاهدات انسان نسبت به سایر حیوانات گردیده است تمرکز و توجه و بهره مندی انسان از چشم درونی خویش برای مشاهدات جهانی نهانی و غیرملموس است که برای سایر موجودات قابل درک نیست. درواقع قوه اندیشه و تخیل انسان که بازیاب تفکر لطیف وی از دنیای غیب است وی را به ساخت نماها و جهانهایی غیرواقعی و ذهنی یاری رسانده و با این طرح و الگوی ذهنی است که انسان اقدام به بازسازی محیط فیزیکی و واقعی پیرامون خویش می نماید. درواقع برتری و تسلط روح بر ماده باعث خلق و ایجاد جهانی همانند آنچه که زمانی در قوه تخیل و ذهن وی بوده است می شود. 

اگر می شد به گذشته های دور با حرکت و دور تند بازگشت این سیر تحول و پیشرفت محیطی را می شد به خوبی مشاهده کرد که از دنیایی خالی از هرگونه اندیشه و المان های ساختاری و از کویری خشک و برهوت تا به این مرحله از رشد و آگاهی که به صورتی ملموس در ساخته های دست بشری مبین قوه تفکر و نوع نگاه اندیشه ورزانه انسان به محیط و جهان بیرونی خویش است را مشاهده نمود. انسان هرچه به جلو می رود و در سیر تکاملی خویش و جامعه خویش گام برمی دارد با تطبیق بیشتر مشاهدات درونی و بیرونی خویش به حقایق ژرفتری از تسلط و قدرت عقل بر ماده پی برده و آن را در جهت خلق دنیایی با پدیده هایی منطبق با عقل و قوه تفکر خویش همگام می سازد.

دلبستگی ها و وابستگی ها

دلبستگی ها و وابستگی ها


اینکه ما به چیزی دلبستگی یا وابستگی داشته باشیم، فی نفسه امر بدی نیست. زیرا انسان در طول زندگی با برخورداری از غرایز و احساسات درونی، نیاز مبرمی به یکسری ارتباطات عاطفی و روانی با اشیا، پدیده های پیرامونی  و اشخاصی که با آنها زندگی کرده و یا حشر و نشر دارد پیدا می کند. اما آن وابستگی و دلبستگی که به افراط کشیده شده و مانع سیر تکاملی روح برای ادامه حیات معنوی وی شود، ناخشنود و نکوهیده است، زیرا این نوع دلدادگی ها باعث هرج مرج ذهنی و بی ثیاتی شخصیتی در برخورد با پدیده های حیات معنوی خواهد شد.

یگی از گله ها و شکایات اکثر اشخاصی که با اتفاقات ناگواری مثل ازدست دادن یکی از عزیزان و یا از دست دادن مال و منال و ثروت های مادی مواجه می شوند، این است که چرا باید خداوند ما را دچار این خسران و ضررها کند. این اشخاص نمی دانند و یا درک نمی کنند که علت تمام ناراحتی ها و ناملایمات روحی و روانی که بر اثر هر ضرر و خسرانی بر او حادث می شود، ریشه در خود وی دارد. اگر از ابتدا انسان میزان دلبستگی و علاقه عاطفی اش را به هر چیزی که به او تعلق دارد و یا حتی ندارد را در حد منطقی و معقول قرار دهد در صورت از دست دادن آنها دیگر دچار ناراحتی ها و تالمات روحی و عاطفی نخواهد شد و یا آنکه شدت آن به حدی نخواهد بود که وی را از پای بیاندازد. 

یکی از ویژگی های انسانهای مومن واقعی دراین است که از همان ابتدای برخورداری از نعمتی که خداوند به آنها می دهد ازقبیل زن و فرزند و ثروت و موقعیت های ممتاز علمی و اجتماعی و غیره، حد و اندازه روحی و روانی خویش را در نزدیکی و برخورداری از این نعمت ها حفظ کرده و این همه امکانات و امتیازات را امانتی از سوی خداوند بزرگ می دانند که بالاخره روزی از آنها پس گرفته می شود و تمام اینها بهانه و وسیله ای است برای امتحان و آزمونی الهی که باعث تکامل روح و مقام معنوی در آنها می گردد. 

نمونه بارز ومثالی که دراین ارتباط می توان زد، داستان ذبح حضرت اسماعیل به دست پدرش حضرت ابراهیم است. ابراهیم با همه علاقه ای که به یگانه فرزندش داشت به امر خداوند و با دست خودش فرزندش را به قربانگاه می برد. این سخت ترین و دشوارترین امتحانی است که ممکن است از یک انسان برای آزمایش میزان محبت و علاقه اش به معشوق رخ دهد و همگان مستحضرند که چه زیبا ابراهیم از این آزمون سخت و دشوار سربلند بیرون آمد. در طول تاریخ انسانهای زیادی وجود داشته و دارند که در راه نیل به خشنودی معبود و معشوق حقیقی خویش یعنی خداوند مهربان از همه چیز و حتی جان شیرین خود گذشته و شاهد پیروزی را در آغوش کشیده اند. نمونه ای دیگر از این دسته از انسانها حضرت یعقوب علیه السلام می باشد که خداوند در آزمونی سخت تمام دارایی و ثروت و شهرت و سلامتی و خاندان او را به مرور زمان از وی گرفت اما این پیامبر الهی در هر مرحله از این آزمونهای کمرشکن باز هم شکر خدا را می گفت. ما باید این موضوع را همواره مدنظر داشته باشیم که زندگی دنیایی بسیار کوتاه و گذراست و درواقع انسانهایی همچون پیامبران و یا انسانهای مومن بسیار باهوشتر از آن هستند که در مراحل سخت امتحانات الهی چشم به روی دنیای غیب و نعمتهای بهشتی که برای آنان تدارک دیده شده است ببندند و در مقابل سختی ها زبان به ناشکری بگشایند. 

اگر مشکلات زندگی روزمره خود را با مصایب و مشکلاتی که گریبانگیر پیامبران واولیاالله بوده بسنجیم خواهیم دید که کاهی دربرابر کوه است. پس از همین اکنون بیاییم با سعه صدر و شکیبایی دربرابر مشکلات زندگی، کمتر زبان به گله و شکایت بگشاییم و از نعماتی که در زندگی داریم همواره شکرگزار خداوند بوده و حتی در رفع مشکلات دیگران نیز با تمام توان مان و با هر نوع امکانی که در دست داریم کوشا باشیم. 

23 حقیقت

23 حقیقت جذاب ناگفته در مورد فیلم «جن‌گیر»!

تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ / مریم محبعلی‌نژاد

www.seemorgh.com/culture
حقیقت 1 تا5
1. کشیش جوانی که در آخر فیلم در حضور پدر کاراس اعتراف کرد خودش یک کشیش کاتولیک بوده (و هست) (جناب کشیش ویلیام اومالی). کارگردان فیلم برای اینکه در صحنه آخر فیلم واقعا او را غافلگیر کند، ناگهان به صورتش سیلی زد و بعد فریاد زد «اکشن»! پدر اومالی هنوز که هنوز است خاطره این روز را در دانشگاه فوردهام به دانشجویانش آموزش می‌دهد.
2. روز اول فیلمبرداری سکانسهای جن گیر، دیالوگهای لیندا بلر که پر از کلمات زشت و رکیک بود باعث رنجیده خاطر شدن ماکس وان سیدو (Max von Sydow) جنتلمن می‌شد. انگار که بعضی وقتها یادش می‌رفت سر صحنه فیلمبرداری هستند.
 3. در این فیلم برای مضطرب کردن بیشتر تماشاگر کمی ‌از تکنیک *cutaway استفاده شده است. معروفترین این صحنه‌ها صورت شیطانی است.  بد نیست بدانید بازیگر اصلی این چهره ایلین دییتز کسی بود که در 2 سریال آمریکاییHappy Days و General Hospital خوش درخشید.
*cutaway نمایی است که موضوع اصلی صحنه را نشان نمی دهد، بلکه مربوط به جزء دیگری از صحنه است که از لحاظ مضمون و یا ربط داستانی با موضوع اصلی ارتباط دارد. مثلا وقتی در تصویر اصلی مردی را داریم که در خیابان قدم می‌زند، در نمای cutaway بخشی از کفش یا کیف مرد یا حتی زنی که از پنجره خانه‌اش به او نگاه می‌کند نشان داده می‌شود.
4. در صحنه دلخراش فیلم که ریگان به صلیب عیسی بی‌حرمتی می‌کند (که به احتمال زیاد شما این صحنه را ندیده اید چون در بعضی از نسخه‌ها سانسور شده است) و پس از ورود مادرش به صورت او شلاق می‌زند، ایلین دییتز (که شماره 3 در موردش صحبت شد) به کمک ریگان می‌آید. ویلیام فرکلین احساس می‌کرد آنها به شخصی نیاز دارند تا برای اجرا کردن این حرکات سنگین از توانایی بدنی بیشتری برخوردار باشد و برای این کار استفاده از دو نفر به بهتر درآمدن سکانس کمک می‌کرد. لیندا بلیر در مورد این صحنه می‌گوید: «من واقعا نمی‌دانستم چه کار دارم می‌کنم و دلیل انجام این اعمال شیطانی را نمی‌دانستم».
 5. در ضمن بد نیست بدانید این جیغ‌های شیطانی که از دهان لیندا بلیر بیرون می‌آمد، صدایی نبود جز صدای جیغ  خوکهایی که ذبحشان می‌کردند.
 حقیقت 6 تا10 
 
فیلم جن گیر
 
ادامه مطلب ...