مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

مرگ

بنام خدا

مرگ

فرامرز تهرانی


در اخبار و رسانه ها بسیار شنیده شده است که فردی پس از مرگ و یا درهنگام دفن مجددا زنده و موجب شگفتی همگان شده است. وقتی این شگفتی بیشتر میشود که تمام مدارک تایید مرگ آن شخص توسط پزشک معتمد تایید شده، اما پس از گذشت چندین ساعت علایم حیات مجددا به فردی که همگان گمان می کرده اند مرده است بازگشته است. در علم پزشکی با قطع علایم حیاتی ازقبیل نبض، ضربان قلب و توقف سیگنال های مغزی مرگ رخ داده و هیچ شک و شبهه ای در آن نیست. اما از منظر عالمان علوم روحی وقتی مرگ حقیقی رخ می دهد که ریسمانهای روحی بطور کامل از کالبد فیزیکی قطع شود که این ریسمانها از روح به نقاط مختلف بدن از بدو حلول روح در جنین متصل گشته و با وقوع مرگ بوسیله رسولان الهی از نقاط اتصال قطع می گردد. حال چرا بعضی اشخاص پس از مرگ دوباره زنده می شوند به این علت است که تمام آن ریسمانهای متصل از روح به بدن قطع نشده بلکه تعدادی از آنها قطع شده و تعدادی دیگر هنوز به بدن وصل میباشد. درمواقعی که ریسمانهای متصل از روح به قلب و مغز قبل از سایر ریسمانها قطع شود این گمان به وجود میاید که مرگ شخص به وقوع پیوسته است، درحالیکه این از بدشانسی آن شخص است که قبل از سایر ریسمانها، ریسمان قلبی وی قطع گشته و چون نبض از کار افتاده است، پزشک و همراهان شخص حکم به مرگ قطعی فرد می دهند. 

ریسمانهای روحی مثل بند ناف از روح به نقاط مختلف جسم مادی وصل می باشد و انرژی را به سراسر جسم جریان می سازند. نقاطی مثل مغز سر، چانه، سینه، قلب،آرنج دست، ناحیه خاجی و نشیمنگاه، زانوها و بالاخره پاشنه پاها ازجمله محل هایی است که ریسمان روحی به آنها لحیم  شده و با وقوع مرگ همه این ریسمانهای نامریی توسط رسولان مرگ از کالبد مادی شخص محتضر قطع می شود. تا زمانی که تمام ریسمانها قطع نگشته مرگ دایمی رخ نداده است و امکان بازگشت روح به بدن وجود دارد. یعنی حتی اگر یک ریسمان هم باقی مانده است احتمال بازگشت روح و زنده شدن شخص وجود دارد، هرچند احتمالش بسیار ضعیف است اما از نظر علمای روحی این شخص هنوز زنده است و نمی بایست دفن گردد، زیرا در این صورت زنده بگور محسوب خواهد شد.

شاید این سوال به ذهنتان خطور کند پس با چه تضمینی حکم به مرگ شخصی باید داد. در پاسخ باید گفت بهتر است پس از قطع علایم حیاتی، بلافاصله اقدام به دفن شخص نکنیم زیرا ممکن است آن شخص واقعا زنده باشد. تعجیل و شتاب  در تشکیل مراسم ترحیم و دفن حتی اگر آن شخص واقعا مرده باشد، باعث رنجش وی خواهد شد. زیرا روح این شخص گمان بر بی علاقگی خانواده و اقوام از خویشتن می کند و پیش خودش می گوید اینها چه شتابی در خلاص شدن از دست من داشتند. پس بهتر است حداقل 24 ساعت شخص مرده را در محیطی مناسب که در معرض جریان هوا باشد قرار داده و با خواندن ادعیه و یا سخن گفتن و نجواهای عاطفی با وی وداع کرده تا احتمالا هم آن شخص هنوز کاملا نمرده باشد، موجبات زنده به گور شدن وی را فراهم نکنیم. 

بسیار اتفاق افتاده که شخصی پس از دفن به خواب عزیزان خویش آمده و از زنده بودن خود به هنگام دفن سخن گفته است. به عنوان مثال از یکی از دوستان شنیدم که چند سال قبل یکی از اقوامش را که بر اثر برق گرفتگی از دنیا رفته بود را در خواب می بیند و آن شخص میگوید اگر پس از برق گرفتگی پای مرا در آب می گذاشتید من زنده می شدم. بهترا ست دراینجا پرانتزی باز کنم و بگویم اشخاصی که دچار برق گرفتگی می  شوند و به شوک مرگ می روند با قرار دادن نیمی از بدن این اشخاص در ماسه خیس امکان باز شدن رگها و خروج کامل جریان الکتریسیته از بدن آنها وجود دارد و به این ترتیب می توان تا درصد زیادی از مرگ این اشخاص جلوگیری کرد. 

کسانی که به مرگ موقت دچار می شوند و موفق به بازگشت می شوند معمولا از مشاهدات خویش واینکه در وضعیتی آرام و بانشاط به سر می بردند سخن میگویند، اما نمی توان نام این تجربه را تجربه مرگ گذاشت. زیرا تا تمامی ریسمانهای نامریی از روح به جسم، آن هم توسط رسولان الهی قطع نشده مرگی رخ نداده است و هرگونه مشاهدات آنها مانند رویاهای شبانه می باشد. مانند این است که شخصی را وارد باغی کنیم و پس از گشت و گذار، وی را از باغ خارج نماییم. این تجربه متفاوت است با حالات وتجربه شخصی که وارد باغ شود و سند مالکیت باغ را هم به نام وی بزنند. پس وقوع مرگ زمانی حتمی می شود که رسولان مرگ با حضور خویش بر بالین محتضر سند آزادی وی را از سالها زندگی در دنیای پر از درد و رنج به دست وی بدهند و وی را به سوی عوالم و طبقات روح راهنمایی نمایند. در گذشته های نه چندان دور یک سنت و عادتی خوب در جامعه وجود داشت که فردی را که فوت شده را به داخل مسجد برده و تا صبح در کنارش بیتوته کرده و دعا و مناجات و استغفار برایش به جا می آوردند، آنگاه پس از سپیده دم و باخبر کردن دیگران و تشکیل گروه و دسته ای از اقوام و دوستان مرده را با تشریفات و احترام به سوی قبرستان برده و دفن می نمودند. با سپری شدن این ساعات اگر واقعا آن میت به مرگ موقت دچار شده بود، دیگر زنده بگور نمی شد و اگر هم واقعا ازدنیا رفته بود با این مراسمی برایش ترتیب می دادند دلشاد شده و از علاقه و عشق اطرافیان نسبت به خودش باخبر می گشت.