رازهای آن سو ی مرگ
دولورس کنن
مباحثی که شما اینجا شاهد آن هستید حاصل ارتباطی است که خانم دولورس کنن با ارواح متعالی برقرار کردند.
من بدون آنکه نسبت به سوالات خانم کنن و جوابهای ارواح پیشداوری و قضاوتی کرده باشم، شما را دعوت به مطالعه آن می نمایم.
سوال : دیدگاه الهی نسبت به انسانهای پلید در دنیای روحانی چیست ؟؟
پاسخ: خداوند که صاحب و مالک تمام کائنات . مخلوقات است ، صاحب دوستی ، سعادت ، خوشبختی و مهر و مودت است . او خدایی نیست که در او لفظ انتقام یا نفرت جای گیرد و تصور شود. خداوند بری از تمامی احساسات منفی است . او هیچ تمایلی ندارد که انسانی را به خاطر ارتکاب به گناهش مجازات نماید. در اساس و قانون وی جایی برای مجازات وجود ندارد. در دنیای خود اگر مشکلاتی دارید، ماحصل عذاب و غضب الهی نیست، بلکه نتیجه عملکردهای خودتان است . اگر آشفتگی و تشویشی می بینید ، باز نتیجه رفتار خودتان است .
سوال : برای ما انسانها همیشه درک این حقیقت دشوار می نماید که چرا و چگونه می توان با مشکلات و ناراحتیهای موجود در زندگیمان کنار آمد. تصورمان بر این هست که حتماً عمل خلافی انجام داده ایم که خداوند ما را تحت عذاب گذاشته است . از اینکه مشاهده می کنیم عده ای در کمال آسایش زندگی کرده و مشکلی ندارند و در عوض عده ای نیز با تمام تلاش و کوشش همیشه در رنج و عذاب هستند . این را می توانید توجیه کنید ؟
پاسخ: شما به خاطر اینکه به سطح و چهره ظاهری زندگی افراد می نگرید ، اینگونه تصوراتی دارید . اگر می توانستید به روح این دو نفر بنگرید عمق وجود آن ها را ارزیابی کنید ، هیچگاه چنین تصوری نمی توانستید داشته باشید . به عبارتی اگر به جای اینکه به یک وجه زندگی آن دو شخص را زیر نظر می گرفتید ، اینگونه تصوری نمی داشتید . این دو گروه ( ثروتمند و راحت و هم چنین فقیر و ساعی ) گرچه در ظاهر با هم تفاوتهایی دارند ولی در عمق کاملاً برعکس ، زندگی خویش را سپری می نمایند . آن ها چه به صورت مشکل و چه به صورت شکل آسان تجربیات زندگی خویش را پشت سر می گذارند . حقایق زندگی آن نیست که زندگیمان را با تجربه اندوزی به پایان برسانیم . اگر اینگونه باشد ، موضوع به این می ماند که شما به مدرسه می روید ولی به جای اینکه آموزش لازم را ببینید ، فقط تجربه سر کلاس نشستن را آزمایش می کنید و تجربه کسب می نمایید . آنچه که در زندگی مهم است ، اینکه تکامل داشته باشید ، شاید به نظرتان چنین موضوعی تداخل یابد که تکامل تنها در دینداری است . ولی اینگونه نیست . زمانی که انسان زندگی خود را شروع می کند از هر طریقی مورد امتحان و آزمایش ادراک و شعور خویش قرار می گیرد . شاید شرایطی پیش آید که خودتان تمایل به آن ندارید . ولی تحت آن شرایط بایستی دورۀ تکامل خویش را سپری سازید . اگر فردی در شرایط کنونی فقیر است و هر اندازه تلاش می کند به زحمت می تواند جاهای خالی زندگیش را از حیث مادی و معنوی پر کند ، دلیلش این است که خداوند چنین تبعیضی را به او روا نداشته است . شاید پدرش و یا کسانی قبل از او چنان شرایطی را پدید آورده اند که او فقیر باقیمانده است . تکامل او در این است که خودش را با شرایط وفق دهد و تلاش نماید تا اسباب آسایش و راحتی روح بستگان و متکفلین خود را فراهم آورد . اگر روح انسانهای وابسته به او شادمان گردند و احساس نمایند که آرامش دارند ، از وی راضی شده و این تکامل روحی تا ابدیت ادامه خواهد داشت . اگر در مقابل تصور کنیم که شخص فقیر و ساعی علیرغم تلاش روز افزون هنوز نتوانسته اسباب راحتی خود و خانواده اش را فراهم آورد ، مسلماً همیشه عذاب خواهد کشید . اگر تلاش وی تداوم داشته باشد ولی نتیجه ای نبخشد ، گناهی بر او متصور نیست . زیرا او با تمام توان خویش حرکت کرده است ولی به دلایل عدم وجود امکانات فیزیکی و مادی یا فقدان تحصیلات و مدارج خاص نتوانسته به نقطه ای برسد که بتواند رضایت خود و وابستگانش را تأمین نماید . اگر چنین شخصی برای کسب رضایت وابستگانش دست به دزدی ، کلاهبرداری و ... بزند تا آن ها را به سعادت دنیوی برساند ، در عوض انسانهایی که تحت ظلم و نیرنگ وی قرار گرفته اند ، ناخرسند خواهند بود و این باعث خواهد شد که عذاب بیشتری بکشند و ماحصل این عذاب ، بروز نفرت و لعنتی است که گریبانگیر شخص خواهد شد .
به مثابه این حال تصور کنید که شخصی ثروتمند است . اگر از ثروت خود بهره بگیرد و تلاش نماید که روز به روز آن ها را بکار گرفته و از قبل کارهای وی عدّه زیادی بهره ببرند ، آن زمان او نیز تکامل خویش را پست سر نهاده است وگرنه با سوء استفاده از دارایی خویش و ارتکاب به اعمال نادرست و فرو پاشاندن زندگی انسانهای دیگر تکامل خویش را مسدود ساخته است و روحش به نهایت از طریق همان اشخاص مورد مواخذه قرار خواهد گرفت . پس می بینید که نمی توان از ظاهر قضیه نتیجه گرفت در شرایط و امکاناتی از صفر تا بیست تماماً وسایل و ابزارهای تکاملی انسان هستند .
سوال : آیا میان انسانهای ثروتمند و فقیر در دنیای باقی و ابدی تفاوتی هست یا خیر ؟
پاسخ:نه خیر ، هیچ تفاوت و تمایزی میان انسانها در دنیای ابدی قائل نمی شوند . انسانها در یک نگاه واحد یک گونه محسوب شده و تنها رفتار و حرکت و گفتار آن ها در دنیا ملاک تعیین شخصیت و جایگاه آنهاست و کسی که که ثروتمند ترین و با نفوذ ترین شخص روی زمین باشد ، اگر نتواند تکامل یابد و از امکانات خویش نتواند بهره گیرد و به جای بهره وری از آن سوء استفاده را رایج گرداند . آن شخص در اینجا شاید ذلیل ترین فرد باشد . در عوض احتمال دارد انسانی فقیر بی چیز علیرغم اینکه زندگی سختی داشته ولی بردباری نشان داده و در خدمت انسانهای دیگری در حد توان خودش بوده است . این فرد نیز در اینجا بسی با عزت و احترام خواهد بود . پس در یک کلام می توان گفت که معتبرترین و عزیزترین شخص در اینجا کسی است که عملکرد و رفتار مناسب و خداپسندانه ای داشته است .
سوال : انسانهایی که در طول زندگی خویش ناخواسته در مسیری قرار گرفته اند که اعمال منفی از آن ها سر زده است ، آیا آن ها نیز به خاطر این مجازات می شوند ؟
پاسخ:انسان اگر ناخودآگاه در مسیری قرار گرفته که باطل بوده است . او را مورد مواخذه قرار نمی دهند . امّا اگر او بعد از آن به ناچار – توجیه فردی و شخصی – تن به ادامه راه نادرست داده باشد ، مورد مواخذه قرار خواهد گرفت . یعنی او شعور و درک داشته و بایستی راهی را برای گریز از آن شرایط می یافت ، نه اینکه با توجه اینکه چاره ای نداشته ، راه خلاف را ادامه می داد .
سوال : مدام از تکامل انسان و روح وی صحبت می کنیم . اصلاً تکامل بشر در چیست ؟ چه چیزهایی را تکامل او می نامید ؟
پاسخ:انسان از بدو خلقت دو نوع تکامل داشته است . ابتدای امر او نیز مثل سایر موجودات تکامل تکوینی را شروع کرده است . از آب منی شروع شده و به جنین و سپس انسان تبدیل گردیده است . این روندی است که بایستی برای شکل گیری جسم وی ادامه می یافت . همانگونه که جانوران و گیاهان هستند و باید چنین روشی را ادامه دهند . امّا انسان زمانی که بالغ می شود و قدرت تمیز دادن خوب را از بد کسب می کند ، تکامل تشریحی وی شروع می شود . او باید تجربه کسب کند ، فرا بگیرد و آموزش ببیند تا بداند چه راهی درست است و چه راهی نیست . اکر انسان نعماتی که به طور غریزی در باطن وجودش نهفته شده است به خوبی مورد استفاده قرار دهد و در راه کمال روحانی خود و رضایت روحی سایرین بکار بگیرد ، مسلماً تکامل یافته تلقی می شود . امّا اگر به طور غریزی جنسی که او از آن برخوردار است ، مورد سوء استفاده قرار گیرد و برای رسیدن به کامیابی جنسی ، روح دیگران را بیازارد و تنها کامیابی خویش را مدّ نظر قرار دهد ، آن زمان او نه تنها از نعمت خدادادی بهره نبرده و در تکامل خویش بکار نگرفته که برعکس آن را وسیله زور گویی و ستم روا داشتن به روح سایرین قرار داده است . از پدیده های گیاهی و جانوری گرفته تا امتیازات خود انسان تماماً در ذهن انسان است ولی باید انسان از آن ها به نوعی بهره بگیرد که روح خود و روح دیگران آزرده نشود . در چنین شرایطی است که او تکامل یافته است .
آیا مرگ پایان همه چیز است ؟؟
باید بدانید که با مرگ ، دانش و آگاهی واقعی به انسان هدیه می شود . همراه با از بین رفتن بدن مادی و جدایی روح از کالبد جسمانی ، واقعه ای شگفت انگیز رخ می دهد و انسان با دنیا و واقعیات بسیار جالبی روبرو می شود . آگاهیها و دانش دنیای پس از مرگ به گونه ای است که دیگر هیچ محدودیت و یا موانعی در برابر آن ایجاد نمی شود . روح به آنچه که می خواهد ، می رسد و برای رسیدن به حقایق جدید پیش می رود . از این رو وقتی با روحی رابطه برقرار می کنید ، با اطلاعاتی که از آن کسب می کنید ، در واقع با دانش و اطلاعات درستی مواجه می گردید . ارواح آنچه را که از دنیای خودشان بیان می دارند ، واقعیت دارد و در دنیای آن ها دروغ و کذب و ریا وجود ندارد . برخی از ارواح نسبت به ارواح دیگر متعالی هستند و اطلاعات بیشتری را کسب کرده و توضیحات زیاد ی را به شما می دهند ولی برخی دیگر اطلاعات چندانی ندارند . دلیل این تفاوت باز به دوران تکامل روح انسان در دنیای مادی مربوط می شود . روحهایی که در دنیای مادی همیشه در جولان بودند و دنبال اطلاعات جدیدی می رفتند و آرامش نداشتند ، مسلماً با عروج به دنیای باقی همان حالات را دنبال می نمایند . این نوع ارواح پویا بوده و متعالی به حساب می آیند و اطلاعات آن ها از ارواحی که در دنیا روح خود را محدود کرده بودند ، بسی زیاد و دقیق است. از این رو می توان گفت که روح انسانهایی از قبیل دانشمندان، هنرمندان، صنعتگران، نویسندگان، علمای مختلف بسی متعالی تر از ارواح انسانهایی که در دنیای مادی به کارهایی اعم از سیاست بازی، هنرپیشگی، اعمال لذت بخش دنیوی(سکس و ...) افراد جاهل و کم سواد، دست می زدند، می باشد.
سوال : پس انسانها بیهوده ازمرگ هراس دارند ؟
پاسخ: بله ، کاملاًَ درست است . انسانها به جای آنکه از مرگ بترسند ، از تأثیرات روحی خویش واهمه داشته باشند . از رفتارهایشان بترسند و از نتایج اعمال ، کردار و گفتارشان بیم داشته باشند .
سؤال: خب ، در رابطه با جهنم رفتن،در آتش دوزخ سوختن و چیزهایی که در این خصوص گفته شده اند چه مطلبی برای گفتن دارید؟
پاسخ: زمانی که شما کودکی بیش نیستید ،والدینتان به شما کارهای شایسته را توضیح داده و برای انجام آن تشویق می نمایند و در مقابل شما را برای حفظ و کسب معنویت از انجام کارهای خطرناک وزشت دورنموده وبرحذرمی دارند. اگرشما در این شرایط به حرفهای آن ها گوش ندهید ،مورد تنبیه والدین خویش قرار می گیرید . شما در کودکی برای اینکه از چنین ترسی و امکان بروز تنبیه در امان باشید ،تلاش می کنید که به سمت کارهای خطرناک ویا ناشایست نروید. جهنم نیز مفهومی است که جنبه تنبیه را دارد و فرستادگان الهی برای اینکه شما را از خطرات عدم تکامل روحی و عذاب دنیای روحانی بری سازند و مصون گردید،چنین واژه ای را بکار برده اند تا به سوی کارهای ناشایست نروید. جهنم وجود خارجی ندارد و آنگونه که تصور می کنید ،نیست بلکه وقتی انسان دست به کارهای ناشایست می زند و روح خود و دیگران را عذاب می دهد ،زمینه ی تعادل روحی انسانها را از حالت آرامش به تشویش و آشفتگی سوق می دهد و در چنین حرکتی تقصیر کار است . یعنی مانند کارگری است که در صورت عدم کنترل و نظارت بر ماشین باعث می شود خللی در خط تولید ایجاد شود و محصول نادرستی عاید گردد. اینگونه کارگر حتما ً تنبیه شده و از کارش محروم می شود . انسان نیز دقیقا ً اینگونه است . وقتی عمل ناشایستی انجام می دهید ،حرکت نادرست و غیر منظمی را در خط تولید شایستگی های انسان و کسب تکامل ایجاد می کنید. چنین انسانی در جهان آخرت تنبیه شده و این تنبیه را خود در دادگاه وجدان و روحش انجام داده و تثبیت می نماید . آن زمان باور می کند و می پذیرد که باعث کندی در حرکت تکامل روحی خود و دیگران شده و همه با دیده زشت و مقصرگونه به او خواهند نگریست و سرزنش خواهند کرد و دلیل چنان خطایی را از وی خواهند پرسید . این همان عذاب جهنم گونه ای است که بر روح عارض خواهد شد و تا ابدیت ادامه خواهد داشت.
سؤال: پس اگر اینگونه باشد ،تصور می کنم انسانها احساس راحتی از عدم وجود جهنم خواهند کرد و شاید شدت و حرکت اعمال ناشایست بیشتر باشد.نظرتان چیست؟
پاسخ: اتفاقا ً شما نیزسخت دراشتباه هستید . شما وقتی مال کسی را می دزدید، شخص مال باخته چه حالتی دارد و چه عذابی می کشد ؟ وقتی جان کسی را می گیرید و قتل انجام می دهید ،شخص مقتول در هنگام مردن چه حالی می یابد ؟ قبل از آن چه تلخی ها یی می کشد؟زمانی که فردی را شکنجه می کنید،چه احساسی به او دست می دهد ؟ زمانی که از قدرت خویش بهره جسته و بر دیگری زور می گویید، به نظرتان شخص مظلوم چه حالی پیدا می کند و چه تصویری از شما دارد؟...اگر به این مسایل بیندیشید و لحظه ای خودتان را به جای او قرار دهید ،عذابی را که این افراد در حین بروز اعمال ناشایست می کشند ،درک خواهید کرد. حال این موضوع را به دنیای آخرت تعمیم دهید،جایی که در آنجا گریز از خطر ممکن نیست. شاید در اینجا از قانون و مجازات بتوانید فرار کنید ،جای سکونت خودتان را تغییر دهید،ولی در آنجا همه چیز مجرد و شکل واقعی و مطلق داردو امکان بهانه تراشی و یا گریز وجود ندارد. در چنین حالتی عذابی را که شما به دیگران وارد ساخته و عارض نموده بودید،از سوی روح همان انسانهای حاضردرجهان آخرت مورد مؤاخذه قرارگرفته و عذاب خواهید کشید . همان حالاتی را که آن ها در دنیا حس کرده و تجربه نموده بودند،شما عین آن را با ارزیابی اعمال خویش حس خواهید کرد. چون روحا ًاین را درک خواهید نمود،عذابش بیش ازعذاب دنیا خواهد بود. این عذاب نیز پایان پذیر نبوده و منطقی نخواهد بود . بلکه همیشه با شما خواهد بود . شما حالا تصور کنید که جهنم خود ساخته تان چگونه خواهد بود . اگر شما حس می کنید که سایرین اگر بدانند که جهنم به گونه ای که می شناسید وجود ندارد،دست به ارتکاب اعمال ناشایست زیادی خواهند زد،دلیلش این است که شما هنوز هر چیزی راجهانی و دنیوی می پندارید و عظمت این جهان را درنیافته اید.
سؤال: یادم است،یکی از ارواح به من گفت که در دنیا چیزی به نام بدی وجود ندارد . نظر شما در این رابطه چیست؟
پاسخ: لفظ «بدی» از کلمه یا واژه ی درستی نیست. زمانی که این واژه را بررسی و تجزیه می کنید ،قبل از هرچیزی به تمیز دادن کارها می پردازید و می خواهید بدانید که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. اگر به جای «بدی»از کلمه «هدایت نادرست» بهره ببرید ،کاملا ً گویای قضیه خواهد بود.
به عقیده و درک ما ،بدی و نادرستی که شما بدان آگاهی دارید ،همان چیزهایی هستند که دراثرهدایت نادرست منجر به کسب نتایج نامطلوب شده اند. یعنی انرژیهایی که به خوبی و درستی هدایت نشده اند،از مسیرخویش خارج شده ونتیجه اصلی را عاید نساخته اند.پس بدی همین است. اگرانسان بداند وبتواند ازانرژی روحی وعقلی به خوبی بهره ببرد،تجربه هدایت کردن وی مثبت خواهد بود و قادر خواهد بود که انرژیش را با سایر انرژیهای مثبت تلفیق کرده وبه نتیجه مثبتی برسد. اگر نتواند انرژی موجود را با عقل و روج هدایت نماید،این انرژی به طور ساده و آزاد تحت تأثیر سایر انرژیهای سرگردان قرار خواهد گرفت و آن زمان نتیجه نامطلوبی حاصل خواهد شد انرژیهایی سرگردان همان انرژیهای منفی لوسیفر است که انرژی شما را جذب می کند و شما پس از اینکه نتیجه آن را دیدید، ادعا می کنید که شیطان شما را گمراه کرده است در حقیقت او شما را گمراه نکرده است،بلکه شما وظیفه خود را به خوبی انجام نداده اید و فرصت نفوذ وی را از روزنه ی خاصی داده اید و رفتار و کردار نادرستی حاصل شده است. چنین رفتار ناشایست و نادرستی یقینا ً هم روح خودتان و هم روح سایرین را به طور منفی تحت تأثیر قرار خواهد داد که بازتاب رویکرد آن نیز در جهان آخرت خواهد بود.
سؤال: برای اینکه انسانها از هدایت درستی برخوردار باشند و در جهانی که زندگی می کنیم ،انرژیهای غیر عقلی روز به روز بیشتر می شود،چه باید کرد تا تحت تأثیر قرارنگرفت؟
پاسخ: شما بازدچار اشتباه شدید. پیداش پدیده های جدید که حاصل دست و انرژی عقلی انسانهاست،درواقع به منشاء انرژی و خداوند بر می گردد. خداوند چیزی را بدون هدف و بی ارزش نیافریده است. آنچه که شما در جهان کنونی به آن مالکیت دارید و صاحبش به شمار می روید؛آنچه را که شما بدان تکنولوژی و ماحصل تکنولوژی می پندارید،زیبائیها،آزادیها، نعمات مختلف و... را می بینید ، این ها بی هدف و بیهوده نیستند. کدامین پدیده انسانی بدون هدف آفریده شده است؟ کدامین محصول دانش بشری که انوار انرژی عقلی وی نشأت گرفته بد بوده است کدامین محصول تکنولوژی و ارتباطات اجتماعی ـ انسانی نادرست و ناشایست است؟ این ها نعمات الهی هستند،زیرا از انرژی مثبت عقلی حاصل گردیده اند. شمایید که نمی دانید از آن ها چگونه بهره ببرید! شما عاجز از استفاده هستید یا افراط می کنید یا تفریط دارید. زنان، طبیعت،مردان،کودکان،مواد حاصل شده از تکنولوژی، ارتباطات و آزادیها و... همه زیبا و مرغوب هستند و باید شکر آن ها را به جای آورد. ولی اگر در استفاده از آن ها از انرژی عقلی و روحی بهره ببرید نه تنها از آن ها لذت خواهید برد که از قبیل آن ها به خیلی از چیزها نیز خواهید رسید پدیده ها شما را گمراه نمی کنند،بلکه شما راه استفاده آن ها را نمی دانید. خواهید گفت که اجدادمان قرنها پیش مشکلی را که ما امروز داشتیم ،نداشتند. درست است؛زیرا آن ها هنوز چشم و گوششان به پدیده ها ی جدید آشنا نبود ولی آن ها نیز در زمان خودشان به دلایل عدم شناخت به نیروی خود و موجوات دچار گمراهی شده بودند. شما امروز عقاید و دانشی که نسبت به مسایل متافیزیکی دارید،آن ها ازآن محروم بودند. چشم بصیرت شما بیشتر از آن ها روشنتر و بازتر است. آن ها جاهل بودند ولی شما عالم هستید. آن ها نداشتند و اشتباه می کرند که شما دارید و اشتباه می کنید. پس خودتان هستید که اجازه می دهید انرژیهای دیگری شما را تحت تأثیر قرار دهد. برای اینکه از این خطر در امان باشید،بایستی انرژی عقلی و روحی خویش را همیشه تقویت کنید. نگذارید که انرژی شما بیشتر صرف پدیده ها شود و سرگردان بماند. در چنان صورتی با نیروی شیطان یا همان لوسیفر درهم خواهد آمیخت.
سؤال: اگر چیزی و پدیده ای به نام بدی یا شیطان وجود ندارد و آن را خود ساخته و پرداخته کرده ایم و موضوع به گونه دیگری است.پس مفهومی که ما از بدی و شیطان داریم،چیست و چرا حاصل شده است؟
پاسخ: واقعا ًمی خواهید این رابدانید؟من این سؤال را به طورخلاصه پاسخ می دهم . پاسخ این سؤال شما «معذرتها»است. شما انسانها همیشه برای اینکه خودتان را از زیر بار گران مسئولیتها و نتیجه اعمال خویش رهایی دهید،دنبال بهانه ای می گردید تا معذرت خواهی و عذر خواهی خودتان را توجیه کنید. زمانی که کار شایسته ای از شما سر می زند با افتخار سینه سپر کرده و ادعا می کنید که شما آن راانجام داده اید. ولی وقتی کار خطایی انجام شد،دنبال معذرت خواهی و بهانه جویی می گردید تا خودتان را به نحوی از زیر بار مسئولیت رهایی دهید. شیطان،گناه،کاربد و هدایت شیطانی تماما ً توجیهات شماست. شما با چنین تصوراتی چنان تخیلات و توهماتی پیدا کرده اید که تکرار آن ها باعث شده است که به عینه بپذیرید. باور دارید که شیطان موجودی است که با نیزه سه سر خود شما را به سوی بدی هدایت می کند و شما چاره ای جزاطاعت ندارید. شما و اجدادتان سالیان سال تصور را در ذهن خویش تقویت کرده اید و برای اینکه خودتان را از زیر بار مشکلات و مسئولیت و تقصیر خلاص سازید،می گویید که شیطان چنین کرده است. این شیطان که از آن حرف می زنید ،نیروی خاص و انرژی سرگردان خود شماست. شیطان اگر هم وجود داشته باشد،زاییده و خلق شده انرژی درونی شماست. آرزو کردن زیباست،محرک است،حرکت دهنده و ایده آل است ولی اگر این انرژی سرگردان شود،حالت شیطانی به خود می گیرد.
سؤال: اگر انسان همیشه تمرکز فکری داشته باشد،باز می تواند از شیطان خلاص شود یا خیر؟
پاسخ:البته که می تواند ...انسان با تمرکز فکری ،هدایت خود و کنترل نیروی روحی و عقلی می تواند همیشه بر شیطان چیره گردد. یعنی به عبارتی انرژی خودش را کنترل کند و نگذارد که انرژی سرگردان به عاطل و باطل مورد استفاده قرار گیرد.
سؤال: در خصوص جهنم اصلی چیزی برای گفتن دارید ؟
پاسخ: جهنم اصلی هنوز برای هیچکس مشخص نشده است و تنها طبقات ومراحل جهنم برای انسانها ی شرور مشخص شده که در آن اقامت دارند . همانگونه که بهشت برین و اصلی برای نیکوکاران هدیه نشده است. تنها مراحل تکامل دراینجا وجود دارد که هر اندازه دارای روحهایی متعالی باشیم,به همان اندازه به تکامل رسیده از موهبات بهشت بهره می بریم. در مقابل آن افرادی که سبب قتل دیگران شده اند, حق و حقوق سایرین را زیر پا نهاده و باعث متلاشی شدن زندگی و آسایش سایرین گردیده اند وهمیشه نفرین ولعن آنها را برخود عارض گردانده اند در جهنم م مراحل آن هستند. انسانهایی که باعث از بین رفتن خصوصیات نیکوی بشری شده اند, باعث گمراهی دیگران گشته اند, حق و حقوق معنوی و مادی بشر را از بین برده اند, از جمله انسانهایی هستند که در مراحل جهنم خواهند بود و هستند.
جهنم نیز محصول عملکرد ما انسانها و امثال شماست. جهنم در اینجا دارای طبقات و مراحل مختلفی است. افرادی که غرق در تمایلات خودشان شده اند و تنها به خاطر رسیدن به امیال و آرزوهای خودشان اسباب دردسر و ناراحتی و نگرانی دیگران را فراهم آورده اند، همانگونه که همیشه در جهان مادی بخاطر عذاب وجدان که متأثر از روح انسانهای مظلوم و بیگناه است، زجر می کشند، در این جهان نیز از تأثیرات آنها در رنج و عذاب هستند. مراحل مختلف جهنم را برای انسانهایی که به نحوی از انحناء ناراحتی و زحمت دیگران را سبب شده اند، در نظر گرفته اند. انسانها همانگونه که گفتم پس از مرگ در استراحت به سر می برند ولی پس از مدتی آن ها نیز وارد مدرسه ارزیابی شده و عملکردهای خودشان را ارزیابی می نمایند. اگر نتایج اعمال، گفتار و پندار آنها منفی باشد، هیچ راه تکاملی ندارند. و نور از آنها دور می شود و خودشان را در تاریکی و سرما و وحشت از آزار و اذیت ارواح تحت ظلم می بینند.
سؤال: پس آنهائیکه حق و حقوق دیگران را چه بصورت مادی و چه بصورت معنوی از بین برده اند, به جهنم خواهند رفت ؟
پاسخ: بله, همین طور است. مرکز و منشأ نور از حق و حقوق خویش می گذرد. زیرا او آزادی اراده داده است تا انسان خود راه خویش را بیابد و اگر در این مسیر باعث نابودی حقوق دیگران شوند, مستوجب ستم و عذاب خواهند بود.
سوال : یعنی بهشت و جهنم چنان که ما تصور می کنیم وجود ندارد و تمام آن ها بازتاب احساسی از اعمال دنیوی ماست ؟
پاسخ: بله ، جهنم و بهشت را همه ما در روی زمین ایجاد می کنیم . یعنی با هر عمل زیبا و انسانی دوستانه و کسب رضایت خلق ، زمینه ایجاد بهشت روحی را در معنای باقی فراهم می آوریم و همچنان با هر کار بد و نادرستی که باعث می شود انسانها از ما رنجیده شوند ، اسباب ایجاد جهنم روحی را فراهم می آوریم و باید بدانیم که گریز از این ها ممکن نیست . زیرا همانگونه که عالم باقی و روحی حقیقت محض است ، بازتاب اعمال ، گفتار و تصورات ما نیز واقعیت مطلق می باشند .
سوال : با این تدبیر انسانهایی که خیّر و نیکوکار بوده اند و همیشه انسانهای بیشماری از آن ها رضایت داشته اند ، بهشت خویش را در دنیای اصلی ایجاد کرده اند ، مگر نه ؟
پاسخ: کاملاً درست شنیده اید ، از این رو می توان گفت که هر آنچه در روی زمین انجام می دهیم ، آغاز فصل تکامل برای دنیای باقی است .
سوال : آیا این امکان وجود دارد که به طور فرض انسانی در جهان کارهای خوبی انجام داده است و فرد بسیار مومن ونیکوکاری شناخته می شده است ولی در قبال ان عده ای دشمن وی بوده اند ، پس این دشمنان تأثیر در روح وی خواهند داشت یا خیر ؟
پاسخ: شما این را تصور بکنید که حضرت مسیح ( ع ) برای بیان دستورات الهی و ایجاد صلح و درستی و مساوات میان انسانها تلاش می کرد و برای اینکه احکام خودش را که برای سعادت و نیکی انسانها بود ، به مرحله اجرا بگذارد ، تلاش زیادی کرد ولی در مقابل طرفداران بیشمار وی عده ای نیز دشمن وی بودند و لعن و نفرینش می کردند. این گروه گرچه با همان تصور و برداشت احساس انرژی روحی خودشان را در دنیای روحانی به عیسی ( ع ) انتقال می دهند ولی چون تأثیرات شگرف انرژی نیکوکاران و طرفداران عیسی ( ع ) بیشتر است ، لذا این انرژی در مقابلش تأثیر ندارد .
سوال : انسانهایی که به جهت سعادت اجتماع دست به کارهایی می زنند و به طور فرض انقلاباتی را ایجاد می نمایند و یا برای اصلاح و نیکی اجتماع زمینه بسیاری از توطئه ها را فراهم می آورند که اجتماع از دست گروه یا فرد ستمکار نجات یابد ، آیا این نوع ارواح نیز تأثیر پذیر از بازتاب انرژی و رفتاری ارواح دیگر هستند یا خیر ؟ از طرفی در جریان وقوع انقلابات و اتفاقات اجتماعی – سیاسی عده بیشماری بیگناه و یا بر حق کشته می شوند ، تأثیر روحی آن ها بر چنان نهادی چگونه خواهد بود ؟
پاسخ: هر انسانی وظیفه دارد که مواظب رفتار و کردار و گفتار خویش باشد تا روح اشخاصی دیگر را نرنجاند . اگر کسی به عنوان منجی و رهبر جامعه ای پیشگام گردد که برای آزادی و صلاح اجتماعی اقدامی بکند ، مسلماً روح او بر دیگران اثر می کند . در جریان اقدام وی انسانهای بیشماری یا به طرفداری از وی یا دشمنی با وی کشته می شوند . این گروه در دنیای روحی منتظر سفر وی خواهند بود تا سئوال و جواب لازم را بکنند . اگر چنانچه اقدامات این فرد یا گروه مثبت باشد و در طول زمان ارواح بسیاری از وی رضایت داشته باشند و رحمت بطلبند ، آن زمان بازتاب انرژی روحی سبب ساز تکامل وی در دنیای باقی خواهد بود ولی اگر چنان شود که انسانها از داشتن چنان فردی احساس پشیمانی نمایند و یا وجود بدبختی های خودشان را از ناحیه وی بدانند و حتی اگر لعن و نفرین هم نکنند بازتاب انرژی احساسی – روحی آن ها که توأم با یأس و ناامیدی است ، چون سدی جلودار تکامل چنان فردی خواهد شد . بنابراین می توان گفت که اگر رهبر یا گروه مصلح تأثیر گذار مثبتی باشند ، عملکرد شان مثل مقربین الهی و پیامبران خواهد بود و کثرت وجود انرژی مثبت مانع از تأثیر گذاری انرژی منفی خواهد بود و گرنه این نوع روح در دنیای باقی رنج خواهد کشید .
سوال : پس می توان اینگونه تصور کرد که اگر آبراهام لینکلن تأثیراتش از ناحیه عمل و گفتارش مثبت بوده باشد ، اکنون جزو گروه ارواح متعالی است ولی اگر تأثیرات اقداماتی وی منفی بوده باشد ، اکنون در ردۀ ارواح درجه سه قرار دارد ، مگر نه ؟
پاسخ: بله ، کاملاً درست فهمیده اید . در دنیای ارواح هر کسی به حسب عمل ، گفتار و اندیشه خویش ارزیابی شده و جایگاهش مشخص می شود و در واقع هیچ تحمیلی یا تبعیضی در دنیای حق و حقیقت وجود ندارد و عملکرد خود انسان مشخص کنندۀ موقعیت فرد در جهان باقی است .
سوال : آیا گیاهان و کوهها و ... نیز مثل انسان دارای ذکاوت خاصی هستند ؟
پاسخ: آن ها به وسیله غریزه و نیرویی که آن ها را به سویی خاص هدایت می کند ، اداره می شوند و مثل انسان دارای ذکاوت و هشیاری نیستند . تنها تکوین و رشد در آن ها مطرح است . شما به غیر از شرایط فیزیکی که براساس آن ها رشد غریزی دارید ، به واسطه داشتن عقل و اندیشه از ذکاوت و هشیاری برخوردار می باشید .
بهشت و جهنم مفهوم نیکی و پلیدی است که برای انسانها مهار کردن و به نوعی ابزار کنترل تعریف شده است. اگر فرد بتواند سیر تکامل خویش را بدرستی ادامه دهد، به شرایطی خواهد رسید که بسیار راحت و آسوده زندگی جاویدان خویش را تداوم خواهد بخشید و این به مفهوم همان بهشت است و اگر روح و جسم خویش را در جهان مادی تکامل نبخشد، در جهان ابدی نیز حرکت وی کُند خواهد بود و به همین حالت در مراحلی خواهد ماند که بسی اسفل تر و پایین تر و توأم با بحرانی خواهد بود که به منزله همان جهنم است.
بهشت و جهنم در دست خود انسان است و در این جهان ایجاد می شود. اگر تأثیرات روحی ما بر دیگران مثبت بوده و آنها نیز تصور و نگرش مثبتی نسبت به ما داشته باشند. در دنیای پس از مرگ نیز کسی ما را باز خواست نخواهد کرد و استیضاح نخواهد نمود و روحمان آزادانه و رها شده به تکامل خود خواهد پرداخت. وگرنه اگر روحمان در دنیای کنونی اسباب رنجش خاطر جسم و جان دیگران را فراهم آورده باشد و تأثیرات منفی بر روح دیگران بگذارد و سایرین نیز تصور منفی نسبت به ما داشته باشند، ان زمان در دنیای پس از مرگ همین ارواح ما را به استیضاح خواهند کشاند و مؤاخذه خواهند کرد و ان زمان خودمان را اسیر عملکردها و احساسات روحی خویش خواهیم دید و جهنمی ایجاد خواهد شد که تصورش را نمی کردیم.