روشی آسان برای هیپنوتیزم کردن
علی موسائی مرند
آسانترین روش هیپنوتیزم کردن:
به
نظر من در بسیاری از مسابقات(اعم از ورزشی و غیر ورزشی ) اگر یکی از شرکت
کنندگان برای خود چنین استنباط کند که کسی او را هیپنوتیزم کرده است تا در
مسابقه پیروز شود، وی در آن مسابقه برنده خواهد شد.
برای قرار گرفتن در شرایط هیپنوتیزمی هم من به همین روش سوژه را آماده می کنم.
ابتدا
به آرامی و با دقت مطالبی را که باید قبل از شروع به هیپنوتیزم کردن به
سوژه گفته شود، بیان می کنم تا اشتیاق و تمایل برای هیپنوتیزم شدن جایگزین
تمام ترسها و تصورات نادرستی شود که در مورد هیپنوتیزم در ذهن او وجود دارد
. سپس به سوژه
می گویم که : « من هرگز خود سرانه و بدون اجازه برای هیپنوتیزم کردن فردی
اقدام نمی کنم ، مگر آنکه قبلا مطمئن شده باشم که آن فرد یک سوژه
هیپنوتیزمی خوب و مناسب می باشد. بنابراین من قصد برخی از آزمونهاو تستها
را دارم که بدانم به چه میزان قدرت و قابلیت هیپنوتیزم پذیری در تو وجود
دارد . از آنجا که تو فرد باهوشی هستی ، به سادگی می توانی به این تستها
جواب دهی .»
این چهارچوب ، روش ایده آل من برای آماده ساختن سوژه به منظور ایجاد خلسه هیپنوتیزمی در اوست. در اینجا صادقانه به عرض خوانندگان میرسانم که من قصد آن ندارم به شما ثابت کنم که روش اینجانب برای هیپنوتیزم کردن ، به تمامی از ابداعات شخصی من است. بنابراین ذکر این نکته را ضروری می دانم که «متد چهارلا» چیزی نیست جز حاصل ترکیب و تلفیق بخش هایی از سه یا چهار روش قدیمی هیپنوتیزم کردن که به باور خودم آنها رابه گونه ای پیوند دادم که در نهایت روشی جدید با کارآیی فوق العاده به وجود آمده است.
در
این لحظه برای انجام یک « آزمایش دیگر» از سوژه می خواهم که بر روی صندلی
راحتی بنشیند و در حالی که پاهایش بر روی کف زمین قرار گرفته است ، دستهایش
را راحت بر روی پاهایش بگذارد . از او میخواهم برای راحتی بیشتر چشمانش را
ببندد و سپس یک ریلاکس شدن پیشرونده را بر روی او اجرا میکنم . برای اینکه
تمام بدن سوژه ریلاکس شود، کار را از نوک انگشتان پای او شروع و تا فرق
سرش ادامه می دهم. از آنجا که این تکنیک درسایر کتابهای هیپنوتیزم به وضوح و
با شرح کامل بیان شده است ما از ذکرآن خودداری می کنیم. اما اگر برخی از
خوانندگان این کتاب از روش مزبور اطلاعی ندارند، می توانند به آن منابع
مراجعه نمایند.
پس از آنکه سوژه کاملا ریلاکس شد ، از او می خواهم که
قدرت و خلاقیت ذهنی خود را در تصویر سازی و تجسم فکری نشان دهد. بنابراین
به وی می گویم:
« تجسم کن که در حال بالا رفتن یک سر بالایی تند و
ناهموار برای صعود به قله یک کوه هستی . این کوه بلند است و تو ساعتها است
که برای رسیدن به قله آن تلاش می کنی . تو از یک راه پر پیچ و خم به بالا
می روی که پر از درخت و صخره های کوچک و بزرگ است . نوک کوه یک بیشه زار
است که در آن تعداد زیادی از بوته های گل سرخ وحشی روئیده است . با آنچه که
در باره عطر و بوی این گلهای وحشی شنیده ای ، اشتیاق زیادی داری که زودتر
به آن مکان برسی و این گلزار زیبا و معطر را مشاهده کنی . اما به دلیل
خستگی زیاد، بیشتر ترجیح می دهی که زودتر به بالای کوه برسی تا بتوانی
استراحت کنی . به دلیل اینکه کوهنورد حرفه ای نیستی ، بالا رفتن از کوه تو
را به شدت خسته کرده است .
«خیال
می کنی که اگر این کوه از این که هست، بزرگتر بود ، هیچگاه نمی توانستی تا
نوک آن صعود کنی . به هر حال تو به نوک کوه نزدیک شده ای و هم اکنون نیز
باد ، بوی دل انگیز گل سرخ های وحشی را در هوا پخش می کند و شامه خسته تو
را نوازش می کند. تو آنقدر خسته و کوفته شده ای که واقعا بالا رفتن از این
قسمت باقی مانده هم برایت مقدور نیست . بنابراین ترجیح می دهی درنزدیکی قله
، بر روی یک صخره عظیم و صاف نشسته و استراحت کنی و ضمنا از بوی عطر گلهای
وحشی که در هوا پخش شده است ، لذت ببری . بر روی صخره بزرگی که نشسته ای
تمام طول روز آفتاب تابیده و بستر گرمی را به وجود آورده که تن خسته و
درمانده ات می تواند بر روی آن به استراحت و رفع خستگی بپردازد . تو درحالی
که بر روی سنگ گرم خوابیده ای ، پیش خودت فکر می کنی که هیچگاه در عمرت به
این اندازه خسته و فرسوده نشده بودی و خیال نمی کردی که دراز کشیدن بر روی
یک قطعه سنگ در شرایطی که آدم کاملا خسته است ، این قدر رضایت بخش و آرام
کننده باشد.
« رایحه دل انگیز گلهای سرخ وحشی تمام فضا را پر کرده است و
تو آنچنان مجذوب طبیعت دل انگیز این مکان شده ای که خیال نمی کنی جایی به
این زیبایی در جهان وجود داشته باشد . احساس می کنی جسم خسته ات که بر روی
بستر گرم لمیده و از بوی خوش گلها مست و سست شده است ، بیش از هر چیز به یک
خواب و استراحت کامل احتیاج دارد .«
فکر می کنی هیچ چیزی به اندازه استراحت و خواب نمی تواند در این لحظات
برای تو لازم و دلچسب باشد . با هر وزش نسیمی ، موجی از عطر گل سرخ تمام
وجود تو را در خود می گیرد و یک احساس سستی ، رخوت و خواب آلودگی تمام
وجودت را در خود غوطه ور می سازد . بدن تو به تدریج سست و سست تر می شود .
همانطور که هوای عطرآلود ه به صورت تو می خورد ، چند نفس عمیق می کشی و
تمام اجزاء وجودت را از این هوای پاک و معطر پر می کنی … پاهای تو که بر
اثر راهپیمایی زیاد خسته و فرسوده شده بود ، به تدریج به یک حالت رخوت و
سستی شدیدی فرو می رود و همگام با آن یک سنگینی و احساس رخوت شدید در تمام
قسمتهای پاهایت به وجود می آید . این احساس رخوت و خواب آلودگی به تدریج در
تمام قسمتهای بدنت انتشار پیدا می کند . تمام بدن تو ریلاکس شده است . در
این لحظه من مایلم تو را در یک خواب راحت فرو ببرم. تو به یک خواب راحت و
عمیق احتیاج داری . من حالا تا عدد ده می شمارم . یک ! تو به یک خواب خیلی
عمیق فرو می روی . دو !تمام اندام تو لحظه به لحظه ریلاکس تر و سنگین تر
میشود وبه این ترتیب خوابت عمیقتر می شود. سه ! حالا تمام بدنت خسته و
سنگین شده است ، درست مانند یک قطعه سرب. چهار! تو الان به عمیقترین حالت
خوابی دست می یابی که در تمام عمر تجربه کرده ای . پنج ! در این لحظه تو
چند نفس بسیار عمیق می کشی و همزمان با آن به یک خواب بسیار راحت و شیرین
فرو می روی ، یک خواب بسیار بسیار عمیق . شش! بدن تو لحظه به لحظه ریلاکس و
ریلاکس تر می شود و همراه با آن خواب تو هم عمیق و عمیقتر می شود . هفت !
الان تمام وجودت کاملا ریلاکس و آرام شده است وبه یک خواب بسیار عمیق فرو
رفته ای . هشت ! خیلی ریلاکس… خیلی آرام … یک خواب شیرین … یک خواب بسیار
سنگین . نه! یک خواب بسیار بسیار عمیق … یک خواب شیرین. ده ! حالا تمام
وجود تو را یک آرامش عمیق فرا گرفته است … یک خواب بسیار عمیق … تو می
توانی حتی به یک خواب بسیار عمیقتری فرو بروی … حالا من قصد دارم دو باره
تا ده بشمارم … تو احساس می کنی که دست را ستت به تدریج سبک و سبکتر می شود
… درست مثل اینکه دست تو به یک باد کنک بسته شده … این باد کنک آهسته
آهسته به طرف با لا حرکت می کند … لحظه به لحظه دست راست تو سبک و سبکتر می
شود … هر قدر سبکتر شود ، به طرف با لا وبالاتر حرکت می کند … وقتی که من
به عدد ده برسم … دست تو هم آنقدر به طرف بالا می آید که به صورتت برخورد
می کند… هر وقت دست راست تو به صورتت برخورد کرد … تو هم به یک خواب راحت
تر و عمیقتری فرو می روی … عمیقترین خوابی که تا به حال تجربه کرده ای .»
پس
از آن، من مشغول شمردن می شوم و همراه با آن روش پرواز دست برای عمیق تر
شدن خلسه را اجرا می کنم . از آنجا که این روش در مقالات پیشین به صورت
کامل بیان شده است ، از تکرار این مطالب خودداری می کنم همانطور که متوجه
شدید ، به سوژه گفته نشد که نمی تواند چشمان خودرا باز کند . اگر سوژه حتی
کمی هیپنوتیزم پذیر باشد و شما هم با اعتماد به نفس و آرامش کامل این روش
را اجرا کنید، به طور حتم او در یک خلسه هیپنوتیزمی قرار می گیرد . در این
لحظه شما می توانید با روشهایی که به آنها آگاهی دارید.سوژه را به یک خواب
هیپنوتیزمی عمیق فرو ببرید .