مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

نظام حاکم بر عالم روح

نظام حاکم بر عالم روح
منبع: کتاب انسان روح است نه جسد

Image result for ‫خلاء‬‎

البته در عالم روح از مشکلات و نظام های سیاسی که ما در روی زمین می شناسیم خبری نیست ولی نظام حاکم در مناطق پیشرفتۀ آن عالم محکوم به قوانین طبیعت هستند که به طور قاطع و برندگی عمل می کنند. و به هر انسانی مکان لایق او را برحسب چگونگی رشد عقلی و اخلاقی او تعیین شده می دهند. پس در آن مراحل به طوریکه برای ما در روی زمین حاضر می شوند,تصادف و یا انفعالات جاذبه اثر ندارد. بلکه خود انسانیت است که در اثر رشد عقلی و تکامل اخلاقی جای خاص خود را در آنجا تعیین می کند.
  
  به همین جهت است که روح د.توماس در کتاب محقق روحی میشل ساگ به نام "ارتقاء در وجود" می گوید: سلطان غوغا و آشوب در نزد شما زمینی ها مقام بس بزرگی دارد که با همۀ وسایل مربوط به خود از قبیل جنگ و سیاست, افکار و اعمال شما را تحت الشعاع خود قرار می دهد. پس جهان شما یک جهان مضطرب, پرآشوب و متلاطم است که امواج خیر و شر در آن با هم وجود دارند و شما را هر کدام به طرف خود می کشانند. ولی در جهان ما از این آشوب خبری نیست. زیرا شر در نخستین سپیده دم روز دوم مرگ, از خیر جدا می شود و از هم شناخته می گردند و هر کدام از ارواح, روی قانون ارتقاء به سوی مکانی که رشد عقلی و ادبی او تعیین کرده می روند. بعد هر کدام از آن ها به تدریج به مراحل بالاتری صعود می نمایند. زشتی ها به تدریج پنهان می شوند. هر انسان ناموس غریزی خود را درک می کند و در برابر آن تسلیم می باشد.
باز هم روح دیگری در این باره برای یک نویسندۀ دیگر می گوید: حکومت ارواح ما روی قوانین طبیعی عمل می کند.بنابراین بهترین حکومت ها در جهان محسوب می شود, زیرا قوانین طبیعی خود به خود همه چیز را روشن می کنند. دیگر نیازی نیست که کسی آن قوانین را وضع کند. اما در روی زمین درک قوانین طبیعی آسان نیست زیرا قید و بندهایی آن قوانین را محدود کرده اند که نمی توانند درست عمل کند. با این همه قوانین طبیعی تنها وسیلۀ حکومت در عالم ارواح نیست, چون ما در این جا حکمرانانی هم داریم و هر مملکتی برای خود یک حاکم هم دارد. البته استعمال این جمله زیاد صحیح نیست. معهذا ما ناچاریم آن را استعمال کنیم. حاکم با ما دستور نمی دهد ولی ریاست می کند. مسلما" این عمل با دستور دادن فرق دارد. من از ممالک روشنایی سخن می گویم. تو می توانی خودت تصور کنی که چگونه با این وصف زندگی آسان تر و بهتر می شود. پس در این جا حکومت ها به محض اینکه برای یک حکومت دیگری که در رذالت و یا حماقت مانند حکومت قبلی است راه باز شود, تغییر نمی کند.در جهان ما مردان سیاسی متعصب که دارای عقاید جنون آمیز یا توخالی باشند وجود ندارد. از این ها مهم تر در جهان ما کسانی پیدا نمی شوند که با نداشتن صلاحیت شغل و یا منصبی را مانند زمین شما اشغال کنند.
همانطور هم روح مرشد برای مدیوم جون اسکوت در این باره می گوید ما هر کدام بر نفس خود هستیم منتهی بر حسب میزان رشد و تطور. ما می توانیم حاکم خوب و یا بد باشیم. هر کدام از ما ممکن است که وجود خود را یک دولت بداند و حقیقتا" هم همینطور است. جماعاتی در اینجا یافت می شوند که با عاطفه با هم مربوط هستند و یا به عبارت دقیق تر عده ای از مردم را در داخل این حکومت, عاطفه با هم مربوط ساخته است. در بعضی اوقات این عاطفه همان طوری که در روی زمین طریق اجتماع مردم در یک جامعه بود, در این جا هم همان کار را می کند در نتیجه روابط خانوادگی در این جا هم ادامه خواهد داشت. گاهی هم شعور علاقه به همین مصدر ارتباط متقابل میان مردم می شود. ولی جامعه در اینجا همیشه در موکب تطور خود حرکت می کند. در نتیجه مردم گاهی پیشرفت می کنند و گاهی هم به عقب برمی گردند.منتهی فرق های تطور به تدریج ظاهر می شود.
(یعنی مسیر تطور هر کسی در مسیر خاص خودش مشخص می شود). در نتیجه جماعاتی تشکیل می گردند که عادتا" استقرار و دوامشان زیاد است. ولی بعدا" باز هم در اثر همان تطور هر کدام از این جماعت ها در دیگری منحل شده, جامعه واحدی را تشکیل می دهند.(1)
به طور یقین در هیچ کدام از این اجتماعات روحی, شکلی از نفاق و دشمنی وجود ندارد.نزدیک ترین چیز به معنای تحمیل اراده در آنچه که برایم ظاهر شده این است که من گاهی می بینم در جامعۀ ارواح, از جانب برخی ارواح مترقی نسبت به یک فرد و یا جامعه ای که بعضی از ارواح حسود و یا شریر می خواهند از ضعف اخلاق آن جامعه و یا فرد استفاده کنند و آنها را به سوی شر و فساد بکشانند, حمایت می شود. یعنی آن ارواح مترقی از آن ها حمایت می کنند و نمی گذارند ارواح شریر در آن ها نفوذ کنند.
رسیدن به این مرحله حمایت, عادتا" به منزلۀ نتیجۀ ارتباط آن ارواح ضعیف با آن ارواح مترقی می باشد که گویا یک نیروی بزرگی نمی گذارد ارواح شریر در ارواح ضعیف نفوذ کنند, چون جلوی اثر شرارت آن ها را می گیرند. ممکن است اگر بخواهی نام این نوع حمایت را سیاست عموم بگذاری ولی نه گمراه می شوی.
چون کلمۀ سعادت در ذهن شما زمینی ها مانند موجب تداعی معانی مختلف می شود. من به اندازۀ کفایت به یک روش عجیبی که ما را در این جهان در جو طبیعی خاصی قرار داده اشاره کردم. البته توصیف بیشتر آن برایم مشکل است. از طرفی برای من بسیار سخت است که برای توضیح آن روش نمونه ای از جهان شما ذکر کنم. چون آنچه که همیشه در جلو چشمانم ظاهر است می بینم و روش جهان ما کاملا" با روش های جنجالی شما, یعنی اعمال زور, تصادم اراده ها و تناقض در صدور اوامر و یا عذاب دادن مخالفین دارید مخالف می باشد.
ولی ما مطیع نفس خود هستیم. به این معنا آنچه که ما درک می کنیم خواه به منزلۀ تعلیمات و خواه به نحو الهام پیروان می باشد. و نمی دانیم آن الهامات از کجا می آید؟ شاید هم از نفس خود باشد. لکن ما هنگام به کار انداختن فکر خود اثر سیادت یک نیروی عظیمی را که به همه چیز جهان روحی ما حکایت دارد,درک می کنیم.نیرویی که همیشه به طور آرام عمل می کند. نیرویی که همیشه به آن اتکاء می شود همان طوری که شما هم به آن اتکاء دارید.نیرویی که هنگام فعالیت ما با سکوت عمل می کند. برای ما امکان ندارد آن نیرو را تحلیل و تجزیه کنیم. چون نمی توانیم به آن دسترسی پیدا کنیم. و حتی اگر با تمام نیروی احساسی که در پشت حواس خود داریم نمی توانیم آن نیرو را درک کنیم.آن نیرو از ابتدای امر برای ما بسیار قوی ظاهر شده و به طوری که احساس می کنیم آن نیرو می تواند همه اسرار هستی را پاره کند. و به تمام معرفت های هستی برسد.
شما نباید از سخنان این نتیجه را بگیرید که ما ارواح همیشه بدین نحو زندگی کنیم ولی من جواب سوال تو را دادم. و معتقدم که سخن گفتن دربارۀ این موضوع یک وسیلۀ خوبی را مجسم می کند که معلومات زیادی را به شما می دهد.
در این حیات که مملوء از نشاط و فعالیت های طبیعی می باشد, همه چیز برای ما طبیعی جلوه می کند. منتهی ما در اوقات فراغت دربارۀ رفتار و اعمالی که به طور خودآگاه و ناخودآگاه انجام داده ایم و دربارۀ کیفیت و چگونگی آن فکر می کنیم.(2)
من وقتی که در این عبارت (این همان چیزی است که ما در آن زندگی می کنیم و حرکت می نمائیم و وجود خود را در آن احساس می کنیم) تامل و دقت می کنم بسیار متعجب می شوم. و انتظار ندارم تاکید کنم که این عبارت اساس همۀ حیات ما و مبنای همه آن سخنانی باشد که از طریق الهام به شما می رسد.(3)
بعد همین روح اضافه می کند که (من دلم می خواد تو بفهمی اثری مستقیما" آن نیروی برتر در ما می گذارد همان نیروهایی است که به اجرای وسیع و عمیق نیروی بزرگ (خداوند) قیام می کنند. با این همه آن نیرو هر اندازه قوی تر باشد به طور کامل اراده را از ما نمی گیرد همان طوری که تاثیر من در تو نیست که کاملا" ارادۀ خود را به تو تحمیل کنم.اگرچه اثر من در تو به حدی قوی است که به من امکان می دهد که تو را وادار به نوشتن کلماتی کنم که در ذهن من هست.(4)
از سوی دیگر لازم است بدانی که تعاون میان ما و ارواح مترقی ضروری می باشد. و اگر آن تعاون در بین نبود,برای من امکان نداشت که با تو در تحقیق هدف هایت شرکت کنم. ممکن است سوال کنی اگر به این تعاون دست نیابیم چه پیش می آید؟
پاسخ می دهم که اولا" ارواح مترقی در بدو امر سفرا و نمایندگان خود را از میان اشخاصی انتخاب می کنند که مناسب باشند. و ثانیا" آن شخصی که نسبت به سفراء و نمایندگان خویش تعاون می دهد, مانع از این می شود که در مسیر صعودی خود به عقب برگردند. و یا اینکه در اخلاق تنزل کنند. بگذار به گفته های قبلی ام اضافه کنم تاثیری که ارواح عالی مستقیما" در ما می گذارند قوی تر از تاثیری است که ما ارواح پایین تر در عالم شما می گذاریم. پس شما آزادتر از ما هستید.ولی در نتیجه مسئولیت شما هم بزرگ است و هنگامی که از پذیرفتن پیشنهادات خوب ما سرباز می زنید ضرر و خسارت شما زیادتر می گردد.
به هر حال شما در حالتی هستید که قوی تر از آن وقتی می باشد که در حال قید باشید. بنابراین برای خود نیکی و سعادت کسب کنید و همچنین به دیگران هم نیکی و محبت برسانید. بیشتر از آنچه ما فعلا" در این جهان قادر هستیم. شما می توانید در زندگی زمینی خود برای حیات آیندۀ خود فعالیت بیشتری بکنید و بدانید که پس از ملحق شدن به ما قادر به آن فعالیت ها نخواهید بود. چیزی که من می خواهم آنرا کاملا" درک کنی این است که مهم ترین فرصت و مجال برای ترقی شما همین فرصت است که اکنون شما در روی زمین دارید.این همان فرصت مهمی برای شما است که می توانم تاکید کنم بزرگترین ندامتی که پس از تغییر حالت در اثر انتقال به جهان ارواح برای شما پیش می آید یادآوری از دست دادن همین فرصت هایی است که شما اکنون آن ها را دارید.
و من امیدوارم بفهمی که من چگونه ماموریت خود را در راه نمایی تو انجام دادم. من تا همین حدود توانستم به تو کمک کنم. چون من کاملا" آگاهم که همه چیز غیر از این حقایقی که برایت گفتم به زودی از بین می رود. من باز هم به رغبت آن ارواحی که ما را ارشاد می کنند واقفم و به تاثیر پیشنهادات آن ها هم آگاهم.همان طوری که روح مرشد به من می گوید طبیعی است که در جهان ارواح, ارواحی که نسبت به دیگران برتری و تفوق دارند تکالیفی هم دارند. بنابراین آن ها از حیث لیاقت و شایستگی به مرحلۀ ریاست رسیده اند.پس ما هم با مراکز خود مربوط می شویم. البته نه از طریق دستورهای معین و علنی بلکه در نتیجه تطور طبیعی به این ارتباط دست می یابیم.(یعنی باید ما آمادۀ تطور باشیم تا به مقام ارتباط با آن ارواح مترقی برسیم) این حرکت به سوی ارتقاء برای ما غریزی است که ما را وادار می کند تا آنجایی که رفتن لازم است برویم.وقتی که ما به آن مرحلۀ معین از تطور رسیدیم, مراکز طبیعی و ضروری خود را در انتظار خود می یابیم در نتیجه در ماورای این تطور که دیگران در این میانه از ما پیشرفته تر هستند, ناچاریم به حکم ضرورت ارتقاء آن ها را رئیس خود بشناسیم.نه از این جهت که آن ها پشت میز ریاست نشسته مشغول انجام وظایف ریاست خود هستند, بلکه در درون ما احساس غریزی به ما می گوید که آن ها را رئیس خود بدانیم و ما را سعادتمند می کند که به این احساس معتقد باشیم اگرچه با زبان از آن سخن نمی گوییم.
وقتی که ما در ارتباط های عادی خود با دیگر ارواحی که آن ها هم در طریق تطور هستند برمی خوریم, هر کدام از ما به طور غریزی و بدون مناقشه در کیفیت آن می فهمیم که چه کسی از میان ما در تطور به مرحلۀ ما نرسیده و چه کسانی از ما بالاتر رفته اند.تمام شد سخنان روح.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد