بازخوانی یک مقاله
پدیده های ماورالطبیعه از نگاه علم
محمد منیری خیابانی
آیا پدیده های ماورالطبیعه از نگاه علم قابل توجیه وتوضیح است؟
انسان از بدو پیدایش تمدن و فراهم شدن امکان انتقال تجربیات
خود به نسلهای آینده , همواره کوشیده است که با درک علل و انگیزه پدیده های
موجود در طبیعت , نتنها مبادرت به استفاده بهینه از موهبتهای آنها کند ,
بلکه توانسته است گامهای بسیار بلند وشایسته ای در راستای رمز گشا ئی از
اسرارخلقت را نیز بردارد. بر اساس اسناد و شواهد موجود از ادوار گذشته ,
مقوله آگاهی بشر از علل وانگیزه اتفاقات طبیعی به زمان نسبتا طولانی نیاز
داشته و بتدریج اتفاق افتاده است. بطوریکه در ابتدای امر که انسان توان درک
وقدرت تحلیل کافی برای در اختیار گرفتن و کنترل حوادث اطراف خود را نداشته
وهمه چیز از سوی نیروهای نا شناخته طبیعت بر وی تحمیل میشده است , لاجرم
غالب اتفاقات بعنوان پدیده های ماورالطبیعی ارزیابی میشده اند . با گذشت
زمان وگسترش انواع علوم و
روشهای محاسباتی انسان توانسته است به پیچیدگیهای
خیل عظیمی از پدیده های طبیعت آگاهی یافته و به مدیریت آنها بپردازد.
با این حال موضوعاتی بوده وهستند که با وجود تلاش بی وقفه
اندیشمندان در طول تاریخ تمدن بشر, دستیابی به علل وانگیزه آنها همچنان نا
ممکن باقی مانده , و همواره بعنوان پدیده های ماورالطبیعه معرفی میشوند.
نکته قابل تامل و بسیار اساسی در این مقوله اینکه , تمامی پدیده هائی که تا
بحال انسان موفق به رمزگشائی از اسرار آنها شده است , قائم بر ابعاد وخواص
فیزیکی ماده موجود در طبیعت بوده اند , و بنظر میرسد که بسیاری از پدیده
هائی که امروزه بعنوان ماورالطبیه ارزیابی میشوند , ماهیت غیر مادی داشته و
خارج از حیطه تاثیرگزاری ماده موجود عمل میکنند. مواردی چون مساله روح
ودنیای ارواح , دنیای پس ازمرگ, سحر وجادو , دنیای ملائکه و اجنه ها, وبرخی
موارد دیگر که در فرهنگ عامه وافکار عمومی قاطبه ملتها وتمد نها از جایگاه
ویژه ای برخوردار بوده و همچنان بعنوان پدیده های ماورالطبیعه معرفی
میشوند.
ناگفته پیداست که اهمیت وجایگاه این نوع پدیده ها بیشتر ملهم
از معرفی آنها در اکثر قریب به اتفاق ادیان الهی بوده ودر حیطه وحی یک امر
بدیهی تلقی میشوند. اینک جهت پرداختن به تبیین علل وانگیزه بود ونبود این
نوع پدیده ها , ابتدا باید به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که آیا از
دیدگاه علم وجود چنین پدیده هائی اساسا امکانپذیر است یا خیر؟ لذا برای
دستیابی به این مهم ذیلا پرسشهای مرتبط مطرح میشوند.
1 - آیا وجود این پدیده ها قائم بر ذات ماده موجود در جهان است ؟
2- پدیده های غیر مادی که منشا" مادی ندارند , برچه اساسی پایه ریزی و برانگیخته میشوند؟
3- آیا میتوان تصور کرد که دنیاهای دیگری بموازات دنیای مادی محسوس برای ما وجود داشته باشند ؟
4 - اگر دنیاهای موازی دیگری وجود داشته باشند که بموازات
دنیای مادی ما در حال تحول هستند , آیا میتوانند در تحولات یکدیگر تاثیر
گذار باشند , واگر جواب مثبت باشد , مکانیزم آن چگونه است؟
تلاش برای پاسخگوئی به پرسشهای مذکور همواره در عرصه های
مختلف علمی و فکری مطرح بوده و هر یک از آنها کوشیده اند , بنا به بضاعت
ونوع بنیان فکری خود پاسخ مناسبی را ارائه دهند . فعالان و اندیشمندان این
عرصه به چهار گروه تقسیم میشوند,
گروه اول - مکاتب دینی و مذهبی هستند که پاسخهای بر گرفته از
وحی را ارائه میدهند که جای تحقیق و تفحث ندارد. گروه دوم - مکاتب فکری
مانند فلسفه , عرفان و حکمت هستند , که بنیان فکریشان عمد تا بر اساس
براهین و استدلالهای نظری پایه گذاری شده وغالبا فاقد محتوای علمی و
محاسباتی میباشند.
گروه سوم - تیف وسیعی از فعالان و معتقدان به ماورالطبیه ,
مانند رمالان , جادوکران , جن گیران , دعانویسان , احضار کنندگان ارواح و
غیره هستند , که اصولا فروشندگان ماورالطبیعه بوده و در یک فضای غیر علمی و
بیشتر خودباوری حرکت میکنند.
گروه چهارم - این گروه را دانشمندان ونظریه پردازان علوم
طبیعی , ریاضی و بویزه فیزیکدانان تشکیل میدهند که سعی میکنند پدیده های
غیر طبیعی را که با علوم وروشهای محاسباتی موجود قابل توجیه نیستند توضیح
دهند.
پدیده هائی را که بعنوان ماورالطبیعه معرفی میشوند , میتوان
به دو گروه صورت بندی کرد , لذا علاوه بر گروه اول مانند ارواح , ملائک و
امثالهم که نوعا غیر مادی معرفی میشوند , پدیده هائی در برخی از حوزه های
تحقیقاتی مشاهده میشوند که ظمن تاثیرگذاری در رفتار ماده موجود , بلحاظ
نبود شناخت از ماهیت آنها , بعنوان پدیده های غیر طبیعی معرفی میشوند ,
مانند تاثیرگذاری دو ذره مادی بر یکدیگر از فواصل نسبتا دور , تمرکز ماده
در سیاه چاله های فوق سنگین در مرکز کهکشانها, وجود ماده و انرژی تاریک
وغیره ,که شناخت ودرک انسان از جهان هستی را به چالش کشیده و در مقابل
موانع غیر قابل عبوری قرار داده است.
آنچه که روشن و بدیهی ینظر میرسد , اینکه کلیه محاسبات و
نظریه پردازیهای علوم موجود در اختیار بشر, صرفا بر اساس رفتار ماده موجود
در جهان استوار بوده ومورد مطالعه قرار کرفته است . اینک پرسش اساسی اینکه ,
آیا منشا" پدیده های ماورائی
درخارج از حیطه وجودی ماده موجود در جهان قرار دارد و یا اینکه همواره از
خواص و توانائیهای ماده موجود درعالم نشعت میگیرد , که ابعاد آن هنوز برای
ما ناشناخته است.
ناگفته پیداست که جهت پاسخیابی به این پرسش اساسی نخست باید هر چه
بیشتر به مطالعه ماهیت ماده پرداخته شود تا ابعاد پنهان احتمالی آن آشکار
شود.
در این فرصت تلاش میشود که با بهره گیری از اطلاعات موجود در
مورد ماده تشکیل دهنده جهان هستی و ایجاد ارتباط منطقی وهماهنگیهای
فیمابین,از تک بعدی بودن نظریهای موجود برای ماده فاصله گرفته و ظمن ایجاد
تنوع در ابعاد آن , احتمال تبیین ویا عدم امکان وجود آنها را فراهم آوریم.
نگاهی اجمالی به درون ماده موجود در طبیعت گویای آن است که
جهان پیرامون ما اعم از جامدات , جاندار وبی جان , کرات و ستاره گان و
کهکشانها , همه و همه از ساختارهای ریز ملکولی تشکیل یافته اند که آنها نیز
بنوبه خود از اجزای ریزتر بنام اتم ساخته شده اند . اتمها تشکیلاتی هستند
بسیار فعال و پویا که بیشتر مشابه منظومه شمسی عمل میکنند , بطوریکه اجزای
این منظومه را ذرات بنیادین بسیار کوچکتری تشکیل میدهند که در آن ذراتی
بنام الکترون در مدارات معین به دور هسته مرکزی بسیار پرجرم در حرکت هستند,
هسته مرکزی از دو نوع ذره بنیادین دیگر بنام پروتون و نترون ساخته شده
است.
شاخه تخصصی فیزیک ذرات بنیادی در چند دهه اخیر فعالیتهای خود
را در راستای شناخت بهتر و بیشتر ذرات بنیادین ماده تشکیل دهنده جهان هستی
متمرکز نموده و به موفقیتهای شایان توجهی نیز دست یافته است. اهم محورهای
اساسی فعالیتهای فیزیک ذرات بنیادی را شناسائی و ارزیابی خواص بارز فیزیکی
ذرات مانند بارالکتریکی , جرم , گشتاورمداری , اسپین و نیم عمر تشکیل
میدهند که با توجه به صورتبندی های معین جایابی و معرفی میشوند.
نکته حائز اهمیت در نحوه شناسائی ذرات بنیادی و تعین خواص
فیزیکی آنها اینکه , بطور عام از طریق تاثیرگزاری انواع حوزه های نیروی
منتشره از مرکز ذرات در برخورد با یکدیگر مانند حوزه های الکتریکی و جاذبه
صورت میگیرد , ولذا نقش حوزه نیروهای ساتح شده ازمرکز ذرات در امر شناخت
ماده فوق العاده حیاتی و محوریست. بنابراین وجود حوزه های نیروهای ساتح شده
از ذرات بنیادی امکان شناسائی آنها را فراهم کرده , وبا توجه به شرایط
فیزیکی همین حوزه هاست که نوع ذره در مرکز حوزه نیرو ترسیم وتعریف میشود .
به عبارت دیگر , پروسه شناسائی ذرات بنیادی صرفا" با تاثیرگزاری انواع حوزه
های نیرو به ویژه حوزه الکتریکی ذرات بیکدیگر امکانپذیر میشود,
لذا در صورتیکه حوزه الکتریکی
یکی از ذرات شرکت کننده در پروسه شناسائی ذرات بنیادی با مشکل مواجه شود ,
دیگر عمل شناسائی ناممکن خواهد بود .
در بیان تفاوت بین ماده محسوس و نامحسوس میتوان چنین عنوان کرد:
اگریک
ذره بنیادی مانند الکترون را در یک نقطه از فضا درنظر گرفته ونیروهای ساتح
شده مانند الکترومغناطیس و جاذبه از آنرا ارزیابی و ترسیم کنیم , روند
هردو نیرو با فاصله گرفتن از مرکز ذره ( به نسبت 1/r2 ) همواره نزولی خواهد بود, که نتیجتا" موارد ذیل را مطرح میکند.
1- شدت نیروها با فاصله گرفتن از مرکز با نسبت 1/r2 روند نزولی دارد.
2- ماهیت ذره در مرکز نیرو نامشخص است .
3- شدت نیروها در بینهایت به صفر نزدیک میشود, یعنی تاثیر نیروهای ساتح شده از یک ذره میتواند شعاع اثر بسیار وسیعتری داشته باشد.
4- هنگام ترکیب دو یا چند ذره و تشکیل یک کلونی مادی , مراکز
ذرات هرگز نمیتوانند بر همدیگر منطبق و یا زیاد برهم نزدیک شوند و باید در
فاصله معین از همدیگر قرار گیرند.
امروزه نگاه ما به ماده طوریست که یک ذره بنیادی در فضا را
تصور میکنیم که احتمالا" بسیار سخت و غیر قابل عبور بوده وتمام نیروهای
اطراف خودرا تولید و منتشر میکند . دارای مقداری جرم است که حضور حوزه
جاذبه اطراف آنرا موجب میشود, و نیز دارای بار الکتریکی با مضرب صحیحی از
واحد بار الکتریکی مثبت یا منفی مانند بار الکتریکی موجود درپروتون و
الکترون است, در واقع تعامل همین بارهای بنیادی مثبت و منفی است که کل جهان
هستی ما را صورت بندی و تعریف کرده و بدان عینیت می بخشند. در حالی که
نیروی جاذبه در ابعاد میکروسکوپی تاثیر چندانی ندارد , نیروهای
الکترومغناطیسی منتجع از بار الکتریکی ذرات بنیادی تمامیت دنیای مادی را که
ما از آن بوجود آمده و آنرا درک و لمس میکنیم شکل میدهد.بنابراین اگر
خاصیت بار الکتریکی از ذرات بنیادی هذف شود , دنیای مادی بطور کامل محو
ونابود میشود. شاید این پرسش مطرح شود که در صورت هذف بار الکتریکی جرم و
جاذبه موجود در ذره به چگونه سرنوشتی دچار میشوند . برای پاسخگوئی به این
پرسش اساسی شایسته است به چند نکته مهم در قالب سوالات مرتبط توجه شود.
1- آیا جرم جاذبه را ایجاد میکند ویا اینکه حوزه جاذبه نقطه
ای را بنام جرم در مرکز خود ترسیم وتعریف میکند؟ . موجودیت و کم وکیف جرم
یک ذره بنیادی با اندازه گیریهای حوزه جاذبه آن صورت میگیرد در حالیکه
برعکس این قضیه غیر ممکن بوده و تابحال نیز انجام نگرفته است.
2- آ یا وجود حوزه جاذبه در یک ذره بنیادی با موجودیت حوزه و
یا بار الکتریکی آن مرتبط است ؟ , به عبارت دیگر , اگر در یک ذره بنیادی ,
جرم و بار الکتریکی , دو عنصر جداگانه بوده وهیچ ارتباطی بیکدیگر نداشته
باشند , اصولا میبایستی ذرات بنیادی فقط دارای بار الکتریکی و بدون جرم
وجود داشته باشد , که اینطور نیست.
از این مقوله میتوان به نتایج متنوع وجالب توجهی رسید که هر
یک بنوبه خود افقهای جدیدی را پیشروی علم بشر قرار میدهد. امید است در یک
فرصت مناسبتر به برخی از آنها پرداخته شود.
باور جمیع اطلاعات ومحاسبات علم امروز بشر بر این پایه استوار
است, که یک ذره بنیادی مانند الکترون و یا پروتون با بار الکتریکی ( مثبت و
منفی یک ) وجرم m , موجب ایجاد حوزه های الکتریکی و جاذبه در اطراف ذره
شده و در تعامل با حوزه الکتریکی و جاذبه دیگر ذرات ساختار دنیای مادی مارا
شکل میدهد. به عبارت دیکر , نخست باید ذره ای با بار بنیادی و جرم m وجود
داشته باشد , تا بتواند حوزه های نیرو را در اطراف خود ایجاد کند. در
حالیکه چنین تصوری میتواند از اساس نادرست بوده و حتی برعکس قضیه صادق
باشد. یعنی اینکه ,
جرم و بار الکتریکی از اساس وجود
نداشته و شرایط فیزیکی و هندسی حوزه های الکتریکی و جاذبه است که به
موجودیت ذره بنیادی با بار بنیادی و جرم m عینیت میبخشند.
اگر چنین فرضی درست باشد , اتفاقات شگرفی در علم فیزیک رخ
میدهد, چرا که نگرش انسان به خاصیت اثرگزاری ماده از یک نقطه مجازی و بسیار
محدود به افقهای بلند و وسیعتری خواهد رسید. ونیز با توجه به اینکه در
حوزه های الکتریکی و جاذبه, سرعت نور تعیین کننده است , میتواند دامنه
اثرکزاری ماده را به فواصل بسیار وسیعتر ارتقاع داده و دریچه قابل مطالعه
ای را در راستای توضیح برخی پدیده هائی که فلسفه وجودی آنها اساسا قائم بر
ماده موجود در جهان بوده وفهم و درک آنها همواره با موانع علمی مواجه است
بگشاید. بعنوان مثال
میتوان به توضیح ماهیت ومکانیزم
سیاهچاله های فوق سنگین در مرکز کهکشانها , که بجهت عدم امکان توضیح
تمرکزمقدار ماده فوق العاده زیاد در یک نقطه بسیار کوچک همچنان با مانع جدی
مواجه است, امیدوار بود. چرا که با هذف عنصر جرم از ماهیت ماده و بازتعریف
آن در حوزه جاذبه , میتوان علت وجود سیاهچاله های فوق سنگین را از تمرکز
جرم در یک مکان هندسی بسیار محدود, به تمرکز حوزه جاذبه در آن نقطه تغییر
داد.
که در اینصورت امکان تامین جاذبه از فواصل دورتر مانند مدارات
خارجی کهکشانها نیز فراهم خواهد شد , که میتواند با توضیح چگونگی رفتار و
شکلگیری کهکشانها , کمک شایان توجهی را به شناخت بیشتر در عرصه کیهانشناسی
فراهم سازد.
شایان گفتن است که وقتی سخن از ماورلطبیه میشود , باید توجه
داشت که , پدیده های غیر طبیعی همگی دارای انگیزه یکسان نیستند, بلکه برخی
از آنها قائم بر خواص , رفتار و ماهیت ماده موجود در جهان هستند که ما آنرا
بعنوان ماده تشکیل دهنده دنیای خود درک وارزیابی میکنیم . در حالیکه برخی
پدیده های مطرح بعنوان ماورالطبیعه در جهان وجود دارند که دلیل انگیزش آنها
رانمیتوان به ماده موجود درجهان نسبت داد. از آنجمله میتوان به پدیده هائی
مانند ارواح , اجنه ها , ملائک , ماده تاریک وغیره اشاره نمود که وجودشان
حکایت از ساختار و سازماندهی نوع دیگری از ماده را دارد. لذا در ادامه با
بررسی بیشتر ماهیت ماده موجود در جهان و شناخت مرزهای عمیق تر آن , تلاش
خواهیم کرد هرچه مختصرتر, امکان توضیح این پدیده هارا فراهم نموده و افقهای
جدیدی را برای درک بیشتر این نوع پدیده ها باز کنیم.
با عنایت به این حقیقت که تبیین ماهیت ماده و چگونگی پیدایش و
عملکرد آن از پیچیدگیهای بسیار اساسی برخوردار بوده و نیاز به بحث وتشریح
فوق العاده عمیق و وسیعتری دارد , اجمالا در راستای بحث فوق مبنی بر
پاسخگوئی به این پرسش که آیا پدیده های ماورالطبیعه غیر قائم بر ماده موجود
میتوانند واقعیت داشته باشند یا خیر , به یک استلال کاملا بدیهی و پذیرفته
شده استناد میکنیم.
این واقعیت که حوزه الکتریکی ذرات مادی با بار بنیادی ثابت ( 1
+e -1 ,e ), با تاثیرگزاری به یکدیگر کل ماده و اجرام موجود در جهان را
شکل داده و تعریف میکنند , یک امرکاملا پذیرفته شده است,و نیز اینکه تابحال
هیچ ذره بنیادی با بار الکتریکی غیر از ( 1 +e -1 ,e ) در طبیعت مشاهده
نشده است , دو پرسش اساسی را مطرح میکند.
1- آیا وجود ذرات بنیادی با بار الکتریکی غیر از (1+-e ) اساسا
قابل تصور است؟ جواب : آری , محتمل است. چرا که هیچ دلیل قاطعی برای اثبات
عدم وجود آن در دست نیست.
2- اگر بفرض اینکه ذرات بنیادی با بار الکتریکی غیر از بار
بنیادی (1+-e ) , یعنی دارای مقادیر کسری از بار بنیادی( کسر متعارفی یا
کسر مرکب ) مانند , 0,1e-+1 , 0,2e-+1 , ..... , 1,3e-+1 , ... وجود داسته
باشد , آیا سیستمهای آشکارساز موجود که برای شناسائی ذرات بنیادی دارای بار
بنیادی بکار میروند , توان آشکارسازی آنها را نیز دارند. و یا اینکه مانند
یک فیلتر عمل کرده وتنها امکان ارزیابی و آشکارسازی یک نوع از ذرات با بار
بنیادی 1+-e را دارند. لذا بسیار محتمل است که انواع ذرات
بنیادی دیگر با بار الکتریکی غیراز بار بنیادی وجود داشته باشند , که هر یک
از آنها در کنار دنیای مادی ما, دنیای دیگری را بوجود آورده و بموازات
یکدیگر موجود باشند , بدون اینکه با یکدیگر تداخل کنند. و این بدان معنی
است که دنیای مادی ما تنها یکی ازدنیاهای مادی دیگریست که بصورت موازی با
دنیای ما وجود دارند , و لکن ما بعلت عدم توانا ئی در دریافت تاثیرات
الکتریکی آنها قادر به ردیابی و درک آنها نیستیم , و تنها تاثیرات گرانشی
آنهارا بعنوان ماده تاریک در مقیاسهای کلان مشاهده میکنیم .
البته قبول این پدیده پرسشهای قابل تامل دیگری را نیز در پی
خواهد داشت , چرا که با توجه به ویژگی ها و محدودیتهای دنیای مادی موجود
ما , که به عنوان یک سیستم یکپارچه در نوعی تعادل نسبی قرار گرفته و دارای
شرایط و المانهای فیزیکی خاص خود میباشد , میتوان پذیرفت که مقیاسهای
فیزیکی در همه دنیاهای دیگر یکسان نبوده و هر دنیا ئی با داشتن ذرات بنیادی
با بار الکتریکی معین ,ویزگیها و محدودیتهای خاص خودرا داشته باشد. بعنوان
مثال , اندازه سرعت نور در دنیای مادی ما یک مقدار معین بوده و برای ماده
موجود یک محدودیت غیر قابل عبور محسوب میشود , بطوریکه در صورت رسیدن ماده
به سرعت نور باید تغییر ماهیت دهد.
شایان توجه اینکه , طبیعت حوزه گرانشی بگونه ایست که همواره
دارای نیروی جاذبه بوده و هرگز تدافعی عمل نمیکند , و لذا در کنار حوزه
الکتریکی ذرات, بعنوان بنیادیترین عنصر پدید اورنده کلیه ذرات با تمام
تیفهای متصوره از حوزه های الکتریکی , و بدون تاثیرگزاری منفی بر یکدیگر در
کل عالم خودنما ئی کرده و شالوده گرانشی تمام دنیاهای موازی را تشکیل
میدهد. بعبارت دیگر, حوزه جاذبه فطرتا" طوریست که در فضا ایجاد انحنا و
نوعی چاله میکند, ودر صورت ترکیب و تشدید یکدیگر چاله بزرگتری را پدید
میاورد , حوزه های جاذبه ذرات هرگز یکدیگر را خنثی یا دفع نمیکنند , با
سرعت حداقل سرعت نور و یا بالاتر حرکت میکنند , با توجه به هندسه حرکت و
میزان شدت و ضعف حوزه های گرانشی در مناطق مختلف فضای لایتناهی , امکان
توقف و نوع دینامیک اجرام سماوی تعیین میشود. بعنوان مثال میتوان از نوع
رفتار کهکشانها بلحاظ شکلگیری و رشد آنها نام برد , که در آن هندسه و نوع
جریان گرانش نه تنها موجب پیدایش سیاه چاله های عظیم مرکزی کهکشانها میشود ,
بلکه محل های مناسبی را برای توقف اجرام موجود در کهکشانها فراهم میکند.
میشود چنین تصور کرد که اگر تکنولوژی سیستمهای آشکارساز برای شناخت ذرات
بنیادی بر اساس تاثیرگزاری حوزه های گرانشی ذرات در ابعاد بسیار ریز طراحی
ومعمول میگردید , بدون شک امکان آشکارسازی و رویت دنیاهای موازی دیگر نیز
ممکن میشد , و لکن به جهت اینکه این تکنولوژی امروزه صرفا برپایه تاثیر گزاری
بار بنیادی ذرات بیکدیکر پیریزی شده است , لذا دریافت ما از کل عالم امکان
بسیار مختصر و محدود به ماده دارای بار بنیادی شده است.
نتیجه :
امکان وجود پدیده های خارج از دنیای مادی موجود ما , ویا
اصطلاحا" پدیده های ماورالطبیعه , از دیدگاه علم قابل پذیرش بوده , و در
صورت حصول شناخت لازم و کافی از ماهیت حوزه الکتریکی ذرات و امکان آشکار
سازی تیفهای وسیعتری از آن , خواهیم توانست آگاهی بیشتری نسبت باین پدیده
ها داشته باشیم.
دوشنبه 19 تیر 1396 ساعت 11:39