اولین کتابت من
بخش کوتاهی از کتاب الکترونیکی «خاطرات یک روح از لحظه قبض جان تا رسیدن به منزلگاه ابدی»
سالها پیش بخاطر علاقه درونی به مباحث ماورالطبیعه و متافیزیک در یکی از کلاسهای آموزش علوم روحی ثبت نام کردم. علاقه و اشتیاق زائدالوصفی که در من بود باعث یک کیف درونی و حظ وافر می شد که گویی دنیایی را به من بخشیده اند. من به آن چیزی که میخواستم رسیده بودم و آموزه ها و درسهایی که در کلاسهای علوم روحی توسط اساتید این علم تدریس می شد، دقیقا همان گمشده زندگانی من بود که در فضای معطر جلسات علوم روحی از انفاس قدسی ارواح پاک استشمام می شد و مرا به اوج تلذذ روحانی پرواز می داد.
حضور در جلسات علوم روحی بدان معنا نیست که هرکس دوره شش هفت ماهه آن را به پایان برساند، می تواند بلافاصله با نیروها و موجودات عالم غیب ارتباط بی واسطه برقرار نماید، بلکه در این کلاسها چند ترم علوم نظری حول موضوعات متافیزیک توسط اساتید تعلیم داده می شد، و بقیه راه و رسیدن به حلقه وصل نیروهای خارج از بعد مادی، معطوف به تمرین و ممارست و زحمات خود هنرجویان بوده و اینطور نیست که یک استاد روح شناس بتواند دست هنرجوی خود را بدان هیچ زحمتی در دست ارواح متعالی بگذارد.
پس من با این آگاهی با ادامه مطالعات شخصی و انجام تمریناتی که در آن کلاسها یاد گرفته بودم، همواره در انتظار لحظه ای بودم که نشانه هایی از بروز و حدوث قدرتهای مدیومی را در خویش ببینم. اما تا مدتها در حسرت این لحظه مبارک به سر بردم و چیزی حدود هشت سال زمان برد تا توانستم اولین کلمات و جملات معنادار را در یکی از تمرینات کتابت هفتگی خود، از روح حامی خویش دریافت کنم. البته در طول این سالها، گهگاه پروازهای فرح بخشی در حالت رویا به صورت برونفکنی روحی را تجربه نمودم که در برخی از آن رویاها حتی تا طبقات عالی جهان ارواح هم سفر کرده و مشاهدات شگفت انگیزی از شهرها و جوامع و مردمان آن دنیاهای نورانی و بسیار مدرن داشتم.
اولین کتابت من قرین بود با اولین غزلی که توانستم با وزن و قافیه ای صحیح بسرایم و از آن به بعد دهها غزل و صدها بیت سرودم و مطالب زیادی با روش کتابت از ارواح متعال دریافت کردم.
آن شبی که توانستم اولین غزل خود را به مدد و یاری یک روح بزرگوار بسرایم، بهترین و زیباترین شب زندگی من بود و اینگونه بود که به لطف و یاری پروردگار توانستم به مقام «مدیومی کتابت» نائل آیم.
شب روحانی
از حالت رفتارت در آن شب روحانی
تشکیل معانی داد احساس نظربازم
من درپی یک فرصت میگردم و می سوزم
شاید که پدید آید ازعشق سرآغازم
ای عشق رهایم کن در بستری از آتش
تا شور و شرر گیرم در موسم پروازم
آن شب که خدا آمد درآینه قلبم
کاشف به عمل آمد برآینه پردازم
من روح تو را در خود می بینم و می جویم
ماندم که تو می نازی یا من به تو می نازم
در فرش هزارم من، درعرش چو بازم من
منعم به عنایات آن شاهد شهبازم
هر ذره این عالم آبستن ارواح است
من روح خداوندم پر رمز و پر از رازم
از بوی تو سرمستم، از روح تو من هستم
با نغمه موزونت دم گیرم و دم سازم
در وقت عروج جان از کالبد بی جان
در محضر تو آید این روح سرافرازم
سرریز شده اکنون پیمانه صبر دل
کی روی تو را بینم، بر حال تو پردازم
«ناجی» شده آگاه از این نفحه روحانی
تا هست زمان باقی اسباب سفر سازم