مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

مشاهدات یک روح در راه انتقال به جهان روحی

بنام خدا

مشاهدات یکی از ارواح


در راه انتقال به جهان روحی


خاطرات ارواح

قسمت اول


بهتر است نظرات یک روح متعالی درمورد طبقات روح را بخوانیم. ایشان درمورد جهان های روحی و طبقات روحی چنین فرمودند:

  

بهتر است نظرات یک روح متعالی درمورد طبقات روح را بخوانیم. ایشان درمورد جهان های روحی و طبقات روحی چنین فرمودند:

«قائل شدن طبقات برای جهان های روحی مثل بهشت یا جهنم قدری با معیارهای دنیای غیب ناسازگار است. اما ازآنجاکه مبحث ما مربوط به همین موضوع است لاجرم مجبوریم با همان واژگان و ذهنیاتی که شما در رابطه با دنیای فیزیکی خود دارید نظراتم را بیان نمایم، زیرا در غیراینصورت نه ما میتوانیم تعالیم خویش را به شما القا و انشا نماییم و نه شما قادر به درک آن خواهید شد.

ارواح پس از گذران مراحل تکامل در یکی از زندگی هایی که در کرات مادی دارند با حدوث مرگ سریعا قادر به ترک جهان و رجعت به یکی از طبقات روحی که مناسب با روحیات و شرایط تکاملی وی است، میگردد. اینجا لازم است به شما گوشزد کنم از هم اکنون آن جهان و دنیای روحی مناسب خویش را برای خود آماده و مهیا نمایید زیرا آن دنیای لطیف روحانی ماوا و مسکنی است که قرار است شما در آن تا سالیان بسیار درازی زیست جاوید و تقریبا ابدی داشته باشید.

این همان دنیایی است که شما با اعمال و کردار و اندیشه های خویش برای خود میسازید. پس شما ملخق به عشیره و طایفه ای خواهید شد که همانند شما در روی زمین زیست مادی و سیاره ای داشته اند و تقریبا شما با آنها در یک ردیف و درجه از تکامل معنوی به سر میبرید و لاجرم با همان جماعت از ارواحی که قرابت و شباهت میان شما و آنهاست محشور خواهید شد.

پربیراه نیست که بگویم بی نهایت طبقات و مناطق و فضاهای روحی در جهان غیب وجود دارد که درواقع محصول اراده و خواست طوایف و عشایر روحی مستقر در آن جهانها و طبقات است. هر روحی پس از مرگ البته تا زمانی که مایل باشد میتواند به دنیای روحانی که بدان تعلق دارد، رجعت نکند زیرا هنوز به زعم خود، کارهای ناتمامی در دنیا دارد که وی فکر می کند میتواند سروسامانی به آنها بدهد، اما چه سود که این سرگردانی و خوش خیالی بیش نیست و او هیچ تاثیری در روند زندگانی عزیزانش نخواهد داشت.

پس از بلوغ و رشد آگاهی ارواح که از یک لحظه بعد از مرگ تا سالها و قرنها ممکن است به طول بینجامد، بالاخره ارواح به این امر مسلم واقف میگردند که ماندنشان در دنیای مادی جز آنکه نوعی اتلاف سرمایه های معنوی برای وی است هیچ دستاورد دیگری دربر نخواهد داشت. دراین زمان است که روح رضایت میدهد که به جهان و طبقه مربوط به زندگانی روحانی خویش مراجعت کند. به محض رسیدن به این آگاهی، ارواح مددکار و حامی به سراغ وی آمده و او را به همراه خویش به یکی از جهان های روحی که وی به آن تعلق دارد، به عشیره و طایفه روحی مربوطه ملحق میگردد.»

ارواحی که با مشایعت رسولان الهی درحال انتقال به محل زندگانی جدید خویش هستند، مشاهداتی در مسیر انتقال دارند که شنیدنی است. در اینجا یکی از این خاطرات را از زبان یک روح محترم می خوانیم:

«با سلام خدمت شما و کسانی که قرار است خواننده این مطالب باشند. باید به عرض برسانم که تحقیق و تفحص درباب علوم روحی نصیب هر شخصی نمیشود و دستی حمایتگر از عالم بالا و ارواح متعالی در کار است تا کسانی که سعادت برخورداری از دانش روحی را دارند شرایط برایشان فراهم شود تا در این وادی معنوی گام بگذارند. وگرنه در دنیای شما افراد بسیاری وجود دارند که لحظه ای هرچند کوتاه حاضر نیستند به مرگ و سفری که در پیش دارند فکر کرده و خود را مهیای این سفر و رحلت روحانی نمایند و بیشتر اوقات زندگی بسیار کوتاه دنیایی خویش را درپی کسب لذات زودگذر و نفسانی میکنند.

من بعنوان یکی از ارواحی که تجربه مرگ مرگ از دنیای شما را داشته ام، به شما میگویم که پس از جدایی از جسم و حتمی شدن مرگتان، حتی برای لحظه ای کوتاه هم در کنار جسم بی روح و دنیای تاریکی که مدتی در آن زیست و سکنی داشتید باقی نمانید و با ارواح و رسولانی که برای قبض جانتان شرف حضور یافته اند به طبقه روحی خود سفر نمایید. هرگز فرصت گرانبهایی را که نصیبتان شده است را از دست ندهید و مبادا دلبستگی ها و وابستگی های خانوادگی و دنیایی شما را از رفتن به عرش خدا بازدارد.

من پس از مرگ دچار این خبط و اشتباه شدم و مطابق زمان شما چیزی حدود 40 سال بی خود و بی جهت در جهان مادی که در آن متولد و زندگی میکردم باقی ماندم و در این مدت شاهد بسیاری از اتفاقات تلخ و شیرینی بودم که برای عزیزانم رخ میداد بدون آنکه بتوانم دخل و تصرفی در آنها بنمایم تا اینکه با ارشاد و راهنمایی ارواح خیرخواهی که به دیدنم می آمدند دل از جهان کندم و به جهان روحی مخصوص خود سفر کرده و به مردمان سعادتمند ساکن در طبقه روحی که بدان تعلق داشتم، پیوستم.»

وقتی بحث به اینجا کشید از وی درخواست کردم که قدری از محل زندگانی جدید خود اطلاعاتی به ما بدهد، و آیا اینکه هم اکنون ایشان در بهشت هستند؟ که چنین فرمودند:

«بهشتی که در نظر شماست یعنی همانجایی که همه گونه نعمات و وسایل و امکانات رفاهی جمع است، همان بهشتی که در کتب الهی از آن سخن به میان آمده است یک تعریف کلی است از انواع بهشت هایی که متشکل از دنیاهای لطیف روحانی است که باید بگویم ارواح نیکوکار به نسبت درجات تکاملی که از آن برخوردارند هر لحظه درحال ورود و آغاز زندگانی سعادتمند خویش در آن هستند. من نیز وقتی به محل زندگانی خویش عروج نمودم در میانه های راه دلنگران این بودم که مبادا در خور و شایسته ورود به چنین مکان و ماوای باشکوه و پر از نعمات الهی نباشم.»

سپس ادامه دادند:

«سرعت پرواز من به همراه ارواح حامی که با من بودند به قدری زیاد بود که قادر بودیم که کل جهان فیزیکی با تمام کهکشانها و فواصل میان آنها را به طرفه العینی طی کرده و از مرزهای آن خارج شویم. اما من اجازه داشتم در بخشهایی از فضاهای کهکشانی که بسیار باشکوه و نورانی بود توقف داشته باشم و گوشه ای از عظمت پروردگار در خلق این همه زیبایی  و شکوه را مشاهده کنم.

پس از رد شدن از مرزهای جهان پهناور مادی، وارد اولین جهان روحی شدیم که بسیار تاریک و سرد بود. آنقدر تاریک که حتی نور کالبد اثیری من و ارواح همراهم فقط میتوانست بخشی از تاریکی پیش رویمان را روشن سازد. همه جا ظلمات و تاریکی محض بود. درعبور از این دنیای تاریک، حضور ارواح بی شماری را که مثل ما یا درحال عبور و عروج بودند و یا اصولا ساکن آن جهان بودند را احساس میکردیم اما بعلت عدم جاذبه ای و کششی که ما را به آن محیط علاقمند سازد، هیچ توقفی را جایز نمی دانستیم و بعضا ناگهان صدای ناله ها و ضجه های گروهی و یا انفرادی ارواحی را می شنیدیم که معلوم نبود در کدام جهت ما و در کجای این دنیای ظلمانی قرار داشتند. فضای غمبار و تاریک آن جهان به قدری رعب آور بود که احساس عدم امنیت و دلشوره عجیبی به من دست داده بود و این موضوع را یکی از ارواح همراه من متوجه شد و به من چنین فرمود: «آیا میدانی اینجا کجاست». گفتم: نه. گفت: «این اولین جهان روحی، پس از جهان مادی است که ما بدان وارد شدیم و در حال عبور از آن هستیم. در این دنیای تاریک و سرد هیچ نوری و هیچ نعمتی از جانب پروردگار متعال تابیده نمیشود و وسعت و بزرگی آن صدها برابر جهان مادی است که تو مدتی در آن زیست میکردی.»

از ایشان پرسیدم: آیا اینجا جهنم است؟

فرمودند: «بله اینجا دوزخ است و ارواحی که در زندگانی دنیوی تمام هم و غمشان مادیگرایی و خودپرستی و ارضا تمایلات پست حیوانی بود، به محض ورود به این جهان دیگر قادر به اوج گرفتن نیستند و زمینگیر می شوند. زیرا ثقل و تکاثف موجی کالبد اثیریشان بعلت آلودگی به امواج ثقیل مادی، قدرت پرواز را از آنها گرفته است و اینگونه در چاه عمیق و تاریک دوزخ معلق و شناور به این سو و آن سو پرتاب میشوند.»

از ایشان پرسیدم، آیا دوزخیان تا ابد اینجا می مانند؟ جواب دادند:

«هیچ روحی تا ابد در جهان های تحتانی نمیماند و همانگونه که می دانی دوزخ تحتانی ترین جهان روحی است که ارواح گهنکار در آن گرفتارند، اما بالاخره روزی همین ارواح هم پس از تحمل کیفر و جزا، و آگاهی از وضعیت بغرنج خویش و بازنگری عمیق به اعمال و رفتارشان در زندگی دنیایی اشان توبه کرده و درنهایت مورد عفو و بخشش خداوند مهربان قرار میگیرند، البته این اتفاق به نسبت درجات مردمان جهنم متفاوت است، مثلا یک روح جهنمی ممکن است صد سال، اما روحی دیگر قرنها ممکن است در جهنم بماند تا چنان عاقل شود که مشمول رحمت و بخشش خداوند گردد.»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد