بنام خدا
علائم مرگ
فرامرز ملاحسین تهرانی
انشاالله که همیشه سالم و سرزنده باشید و هیچگاه شاهد از دست دادن عزیزان و دوستانتان نباشید اما خب اینها همه تعارفات و آرزوهایی است که تا ابد پابرجا نخواهد ماند و بالاخره این شتر درب خانه همه خواهد خوابید. اکثر ما و بهتر است بگوییم که همه ما شاهد از دست دادن دوستان و آشنایان و همسایگان و عزیزانمان بوده ایم و این واقعه دردناک برای همه مردم روی کره زمین بارها و بارها قابل لمس و تجربه بوده و خواهد بود. مرگ پله ای است به سوی جهان ابدیت و دنیای غیب. چه معلوم، شاید این واقعه آنقدرها هم که همگان اعتقاد دارند نه تنها دردناک نباشد بلکه بسیار فرح بخش و زیبا هم باشد که حتما هم اینگونه است، اما اکثر مردم از این اتفاق مبارک و فرخنده واهمه و ترس دارند و به آن با دیده واقعه ای دردناک و پر از رمز و راز می نگرند.
بارها و بارها شنیده ایم که شخصی که ساعتها مرده ناگهان زنده شده و دوباره به زندگی دنیایی خویش حتی تا سالها ادامه داده است. زنده شدن مردگان شاید برای خیلی ها امری تعجب برانگیز باشد و می توان ادعا نمود تاکنون دنیای علم پزشکی را در مقابل سوالی بدون جواب قرار داده است. بسیاری از کسانی که از مرگ بازگشته اند ادعا می کنند که اصلا میل نداشته اند که به زندگی دنیایی اشان بازگردند زیرا پس از ترک جسم وارد دنیایی نورانی و لطیف و پر از امواج مثبت و شادی آفرین گشته اند و هنگامی که دوباره به جسم شان وصل شده اند باز دوباره همان دردهای بدنی و جسمانی به سرغشان آمده است و گویی که از محیطی پر از نور و روشنایی و سلامت به قفسی تنگ و تاریک و دلگیر بازگشته اند.
این تجارب نشان می دهد که مرگ نه تنها پدیده ای دردناک و نفرت آور نیست بلکه به گفته کسانی که آن را تجربه کرده اند و دوباره به جسم شان بازگشته اند، بسیار لذت بخش و توام با رهایی از دردها و گرفتاریهای بی شمار زندگی در دنیا بوده است.
خب با این مقدمه این سوال برای اکثر خوانندگان این مطلب رخ می دهد که راستی چرا بعضی از اشخاص پس از مرگ و تایید مرگشان ازسوی اطبا، ناگهان زنده شده و اسباب تعجب و حیرت همگان را فراهم می سازند. در پاسخ به این سوال می باید از علوم روحی کمک گرفت و به گفته علمای علوم روحی که علت این واقعه را از ارواح پرسیده اند، استناد جست.
همانگونه که در مقالات گذشته به آن اشاره شده است، انسان از سه قسمت و یا بهتر است بگوییم سه بعد تشکیل شده است. اولین بعد انسان روح لطیف و آسمانی وی می باشد که مستقیما از عالم ارواح و جهان های روحی به امر پروردگار برای طی نمودن یک دوره تکاملی به یکی از کرات مادی هبوط نموده است. بخش دوم انسان تن پوش وی است که این بعد از ابعاد آدمی دارای دو حالت مادی و موجی است که قابلیت تبدیل شدن به این و آن را دارد. تن پوش به علت انعطاف موج گونه اش در قالب هر جسمی که فرو برود به شکل همان قالب درمی آید و از آنجاکه این قالب در بدن هر یک از ما به قول معروف لحیم گشته است، فضای اتم های خالی تن پوش در فضای پر اتمهای جسم مادی جفت شده و همسان و همشکل جسم مادی ما شده است و به هنگام خواب و یا حالتهایی شبیه خواب که روح دلتنگ دنیای غیب و روحانی می گردد به همراه تن پوش از جسم جدا شده و به پرواز درمی آید. و اما بعد سوم آدمی جسم خاکی وی می باشد که اصلا بدون روح و تن پوش هیچ است و قادر به ادامه حیات و نشانه هایی از زندگی و حرکت و احساس و خودنمایی نمی باشد. از این سه بعد یعنی روح، تن پوش و جسم، آن بعدی که اصالت دارد روح است و تن پوش واسطه روح و جسم است. یعنی اگر تن پوش نبود روح لحظه ای در کنار جسم باقی نمی ماند. زیرا روح هیچ سنخیتی با جسم خشن مادی ندارد و جسم اصلا قابلیت نگهداری روح را در قفس تنگ و تاریک خویش با اعضا و جوارح ناقص خود را ندارد و روح درواقع در داخل تن پوش قادر است تا حدودی از انرژی حیاتی و روحانی جهان غیب بهره مند گشته و تا مدتی با ماده و جسم مانوس گردد.
جسم ازطریق تن پوش از روح حیات و زندگی و رشد و نمو می گیرد. از تن پوش چهارده رشته نامرئی و به اصطلاح نقره ای به چهارده نقطه از جسم وصل و لحیم می باشد و این ریسمانهای موجی شکل، حیات و زندگی را از روح به تمام بدن انتقال می دهند. این چهارده نقطه عبارتند از: 1- پاشنه پاها 2- زانوها 3- زیر شکم 4- استخوان خاجی لگن 5- قسمت ناف 6- آرنج دستها 7- وسطه سینه 8- قرینه سمت راست سینه 9- قرینه سمت چپ سینه 10- چانه 11- پیشانی 12- پشت گوشها 13- رستنگاه مو 14- فرق سر.
خب برای آنکه این مطلب بهتر برای شما تصویرسازی شود این ریسمان های متصل از روح به جسم را به بند ناف جنین تشبیه کنید که از مادر به طفل وصل می باشد و جنین از این طریق، نیروی حیات و زندگی را از مادر گرفته و به تمام سلولهای بدن می رساند.
کسانی که دچار نقص عضو شده و دچار لمسی دست و پا و یا سایر اعضای بدن میگردند یک یا چندتا از این ریسمانهای اتصال را از دست می دهند. بنابراین آن رشته و ریسمان قطع بر اثر کشش مغناطیسی به یک رشته دیگر جذب می شود و به همین خاطر است که افراد معلول اگر از یکی از اعضای بدن محروم هستند اما درعوض یک عضو دیگرشان دارای قابلیت های بالایی است که آن شخص می تواند نقص خود را به وسیله قدرت سایر اعضا جبران نماید. این ریسمانهای نامرئی تا زمانی که از روح یا تن پوش به جسم مادی متصل است، حتی اگر یک ریسمان آن هم وصل باشد و سیزده ریسمان دیگر هم قطع شده باشد، انسان هنوز زنده است و واقعه مرگ برای وی رخ نداده است و تنها زمانی که تمام چهارده ریسمان نقره ای از جسم قطع گردد، مرگ حتمی روی داده و دیگر هیچ بازگشتی به زندگی دنیایی برای روح متصور و ممکن نمی باشد.
پس حتما با خواندن مطالب بالا متوجه شده اید کسانی که بعد از مرگ دوباره به زندگی بازگشته اند و همگان را متعجب کرده اند و حتی تیتر روزنامه ها گشته اند، کسانی هستند که تمام رشته ها و ریسمانهای نامرئی حیات از روح به جسم شان قطع نشده بود و یک یا دو و سه ریسمان هنوز به جسم شان وصل بوده که چون جزو ریسمانهای مربوط به قلب و مغز نبوده پس دکترها با رجوع به دستگاه های مربوط به ضربان قلب و فرکانس مغزی و دیدن این که این دو عضو از کار افتاده است مرگ شخص را تایید کرده اند درصورتی در آن هنگام اگر ریسمانهای سینه که به قلب حیات و انرژی می دهد و ریسمانهای فرق سر که به مغز علائم و انرژی حیاتی می دهند قطع شده اند ، اما یک یا چند ریسمان نامریی به سایر اعضای بدن هنوز وصل بوده و طی ساعاتی به واسطه تامین انرژی حیاتی با جذب و کشش های فوق مغناطیسی و الکتریکی ناگهان سایر ریسمانهای قطع شده مجددا به جسم وصل گشته است و قلب و مغز شروع به ارسال علائم حیاتی به محیط می نمایند و به قول معروف تن پوش و روح مجددا به طور کامل در قالب جسم فرو رفته و به آن گرما و حرارت و انرژی زندگی می بخشند.
پس مرگ زمانی اتفاق می افتد که تمام چهارده ریسمان نقره ای از روح به جسم قطع شود. این ریسمانها به خودی خود قطع نمی شوند بلکه اگر زمان مرگ شخصی فرا رسیده باشد، ماموران و رسولان الهی به جانب فرد محتضر آمده، و یکی یکی این ریسمانها را قطع می کنند. اولین ریسمانی که به هنگام مرگ از شخص محتضر قطع می شود ریسمان پاشنه پا می باشد. درنتیجه یکی از علائم مرگ، سرد شدن پاهاست، زیرا با قطع ریسمان پا دیگر هیچ انرژی از روح و تن پوش به این قسمت از بدن وارد نمی شود و پاها سرد و یخ زده می شوند، سپس به ترتیب ریسمانهای دیگر یکی یکی قطع می گردند، و شخصی که در حال جان دادن است، گویی که از قسمت پا داخل ظرفی پراز یخ می شود و این سرما هرچه به طرف بالای بدن می رود، لرزش اندام های انسان بر اثر این برودت دما بیشتر گشته و درنهایت آخرین نقطه ای که ماموران الهی ریسمانش را قطع می کنند، ریسمان چانه می باشد که با جدا شدن ریسمانهای حیاتی این نقطه از بدن، مرگ حتمی انسان رخ داده است و روح به طورکامل همراه با تن پوش که عین و فتوکپی برابر اصل جسم مادی انسان می باشد برای همیشه جسم را ترک می کند. از لحظه وقوع مرگ، جسم شروع به متلاشی شدن می کند و سلولهای بدن متوفی آرام آرام رو به فساد و تباهی می رود و اگر در دفن آن کوتاهی شود به لاشه ای بدبو و غیرقابل تحمل بدل می گردد. البته تا ساعاتی رشد ناخن ها و موهای انسان ادامه دارد اما آنها نیز پس از گذشت زمانی حدود یک تا دو روز از رشد بازایستاده و جسم به اصل خود یعنی خاک تبدیل می گردد.
سلام
عالی بود
ولی وجود این تن پوش رو چطور ثابت می کنید؟
مستند به جایی هست؟ کجا؟
با سلام . مثل این است که بگوییم که وجود روح را ثابت نمایید. تن پوش نیز عنصری غیرمادی و موجی شکل است و همچون دیگر پدیده های فرامادی و موج سان قابل رویت نیست. ولی این تن پوش قادر است در پاره ای مواقع با تکاثف امواج لطیف خود به شکل مادی گرفته و اقدام به تظاهراتی همچون دوبعدی شدن و یا حضور همزمان در دو یا چند مکان نماید. گاهی اوقات ما شخصی آشنا را در محلی می بینیم و بعد که از وی سوال می کنیم که شما را در فلانجا دیدیم ادعا می کند در آن زمان او آنجا نبوده است. اینها از قدرتهای تن پوش است که قادر است در یک آن در مکانی دیگر به غیر از جسم مادی حضور داشته باشد. نمونه بارز و مثال دیگری برای آن، عالم خواب و رویا است که تن پوش همراه با روح از جسم فاصله و در مکانهای دیگری به سیر و سیاحت و سفر می پردازد. موفق باشید.