بنام خدا
تن پوش یا قالب مثالی
فرامرز ملاحسین تهرانی
شاید فکر کنید که روح بسیار راغب است که برای همیشه در جسم باقی بماند و به زندگی ابدی خویش در کرات مادی ادامه دهد. اما این فکر درست نیست، زیرا هیچ زندانی تمایل به این ندارد که مادالعمر در زندانی که در آن حبس می باشد، باقی بماند. روح نیز اینگونه است و به محض فرصتی که برایش فراهم گردد از زندان جسم مادی خود را خلاص می نماید. نمونه بارز و آشکار آن وقت خواب است که روح در اولین فرصت و به محض اینکه تن آدمی سست و به آرامش می رسد، خود را از این زندان تنگ و جانکاه رهایی می بخشد و به فضای اثیری و جهان ارواح سفر می نماید.
اما آن چیزی که باعث ماندگاری روح در جسم می شود، اتصال روح به وسیله یک بند و ریسمان نامرئی به قالب مثالی و یا همان تن پوش می باشد. تن پوش، کالبدی غیرمادی اما با استعداد مادی و سفت شدن می باشد که از جسم بسیار لطیف تر است و همان شباهت های جسم مادی انسان را دارد. درواقع تن پوش بدل و نسخه دوم جسم مادی انسان است که بعد از مرگ همراه روح به جهان های روحی سفر کرده و روح بوسیله همین تن پوش هست که عادات و خلق و خوهای زندگی اش با جسم مادی را در حیات روحانی در بهشت یا طبقات اسفل تر ادامه می دهد. اگر تن پوش وجود نمی داشت روح هرگز برای حتی ثانیه ای نیز در زندان تن باقی نمی ماند. زیرا روح فرار و غیرساکن در حبس و زندان تن می باشد و آن چیزی که باعث نگهداری و سکونت روح در بدن می گردد، واسطه ای لطیف ونرم بنام تن پوش می باشد که در لحظاتی خاص روح را از جسم جدا کرده و برای تغذیه روحانی و تمدید آرامش و حیات معنوی به فضای اثیری وروحانی رهنمون می سازد.
در جلسات ارتباط با ارواح، اگر روحی تجسد نماید، درواقع همان تن پوش وی می باشد که به خودش جسمیت می بخشد و درست به همان شکلی حاضر می گردد که آشنایان آن روح سالها با وی زندگانی و حشر و نشر داشته اند. تن پوش منبع تمام خاطرات گذشته روح از زندگی های گذشته اش می باشد و روح بوسیله همین تن پوش در جهان های روحی، امواج لطیف تن پوش را مادیت بخشیده تا قادر به بهره برداری از نعمات الهی گردد.
همانگونه که گفتیم وسیله اتصال روح به تن پوش یک ریسمان است که این ریسمان باعث عدم جدایی و رهایی روح از تن پوش و درنهایت جسم مادی می گردد. اگر این ریسمان که مانند بند ناف از مادر به کودکش می باشد وجود نمی داشت، ارواح هیچ جسمی را جان نمی بخشیدند. اگر به بادبادک های در حال پرواز ملاحظه کرده باشید، نخی از آن در دست کودکان قرار دارد که اگر این نخ از دست وی رها گردد، بادبادک دیگر به محل اولیه خود که شما می باشید بازنخواهد گشت، اما شما با این نخ هر زمان که بخواهید این بادبادک را باز می گردانید. درصورتی که ریسمان متصل روح به جسم قطع گردد، مرگ انسان رخ داده است که این مهم برعهده ارواح و رسولان قبض جان می باشد، که پیش از این در مقاله ای شرح داده ایم.
روح و تن پوش در دو مرحله از زندگی از جسم جدا می شوند، یکی در زمان خواب و دیگری در زمان مرگ. در مرحله خلسه و خواب جدایی روح موقتی است اما بسیار شبیه به مرگ می باشد. درواقع همه ما در طول شبانه روز بارها و بارها مرگ را تجربه می نماییم و نه تنها از آن وحشتی نداریم بلکه حتی در مواقع خستگی این مرگ موقت بسیار برای ما شیرین و لذت بخش می باشد و حتی از اینکه درمواقعی کسی ما را از خواب بیدار می کند، ناراحت و عصبی می شویم و معترض می شویم که چرا ما را از این خواب خوش بیدار کرده اند. مرگ نیز عینا مثل همان خواب شبانه و یا روزانه ما می باشد، با این تفاوت که تن پوش و روح ما دیگر بازگشتی به جسم زمخت و ثقیل نخواهند داشت و برای همیشه از این زندان تنگ و پر از دردسر رهایی می یابند. اشخاص بیمار بسیار بیشتر از افراد سالمی که ناگهان می میرند از این رهایی احساس خوشحالی می کنند، زیرا آنها دیگر دردهای جسمانی خویش را احساس نخواهند کرد و خود را صحیح و سلامت می یابند. روح بعد از مرگ به پاس قدردانی از تن پوش که باعث قرار گیری و موانست روح با جسم مادی شده بود، آن را همراه خویش به جهان های روحی می برد و به مرور زمان فرکانس موجی تن پوش که نسبت لطافت موجی اش از روح کمتر است، همسان و برابر می گردد تا تن پوش که درست شبیه و همانند جسم مادی اش می باشد، شایستگی حضور در طبقات روحی را کسب نماید. روح که عنصر آگاهی و شعور و درک والای خلقت می باشد، بوسیله همین تن پوش که قابلیت مادی شدن را دارد در طبقات بهشت و جهان های پرنعمت الهی به خوشگذرانی و بهره بردن از نعمات بیکران الهی می پردازد که در آینده باز هم دراین مورد خواهیم نوشت.