بنام خدا
ارواح در پوشش قوانین الهی
در دایره خلقت
اگر همین الان تصمیم بگیریم پرواز کنیم به احتمال خیلی زیاد نمیتوانیم چرا؟ ما در اقیانوسی از انرژی زندگی میکنیم. هستی تاروپودش از انرژی است و ما بعنوان بخشی از این هستی از آن جدا نیستیم، از طریق خودآگاهیمان با این جهان در ارتباطیم. نحوه ارتباطمان با هستی اندازه خودآگاهی ما را مشخص میکند. خودآگاهی کوچک، ما را محدود کرده و از تماس با سطوح بالاتر انرژی باز داشته. هر چه نسبت به توانمندیها و قوانین روحمان و قوانین حاکم بر هستی آگاهتر باشیم از حیطه جسم مادی فراتر میرویم. در واقع مانع پرواز روح، جسم نیست بلکه خودآگاهی محدود ماست. خودآگاهی که منتج از شیوه زندگی است که اتخاذ کردهایم. برای تغییر این خودآگاهی لازم است بخشهای خاصی به زندگی اضافه شده، یا کم گردد و یا به نوع خاصی تغییر کند. در فیزیک گفته شده است که ارتعاش منبع ایجاد موج است که دارای الگوی حرکتی تکرار شوند در زمان است که به آن فرکانس میگویند. هرچه فرکانس بیشتر باشد انرژی بیشتری بوسیله موج منتقل میگردد. |
دانش باطنی از همراهی دائمی انرژی ـ آگاهی خبر داده است. یعنی هر چه انرژی ـ آگاهی بالاتر رود، فرکانس بالاتر میرود و با سطح بالاتر که ارتعاش بالاتر دارد ارتباط برقرار میکند و ما را قادر میسازد که به کالبد انرژیهای خود و دنیا هایی با سطح ارتعاشی بالاتر دسترسی پیدا کنیم.
در دانش متعارف به موانع پرواز روح به این صورت پرداختهاند انسان را لایههایی احاطه کرده است که هر سطح نسبت به سطح پایینتر از سیالیت بیشتری برخوردار است. از این نظر، کالبدهای ما مثل آبی هستند به همراه موادی که غلظت آن در هر سطح متفاوت است و در بالاترین سطح روح است که مانند نور است. از دیدی دیگر جسم اثیری شبیه مقداری بخار است که داخل یک لوله قرار گرفته است قسمت پایین آن سخت و فشرده و هر قدر بالاتر رود رقیقتر و سیالتر میگردد ـ در واقع غلظت سیالات را مانع خروج از بدن میدانند.
باز از نگاهی دیگر میگویند غلظت سیالات باعث کم شدن اتصال میان کالبد مادی و هاله میگردد و وقتی از غلظت سیالات کالبد اختری کاسته شود به سوی دنیای اختری پرواز میکند.طبق نظر سیلوان مولدون تجربهکننده پرواز روح و پیرو مکتب اصالت روح مانع پرواز روح انطباق کالبد اختری باکالبد مادی است او میگوید: بدون کالبد اختری کالبد مادی قادر به هیچ عملی نیست، در نتیجه کالبد اثیری سطح ارتعاشش را پایین میآورد تا بتواند منطبق با جسم مادی بماند و کالبد مادی را به کار اندازد، بنابراین از عادتهایی پیروی میکند که در ارتباط با جسم مادی پذیرفته است او میگوید: میتوان با بکار بردن روشهایی این هماهنگی ارتعاشی را بر هم زد و باعث شد که کالبد اختری از مادی خارج شود.
مانع دیگر عدم دسترسی به ضمیر ناخودآگاه (ذهن ناهوشیار) میباشد که محققکننده قصدهای ماورایی میباشد. ذهن هوشیار در حالت عادی محدود به حواس پنجگانه میباشد اگر تحقق قصدی فراتر از ذهن هوشیار باشد باید با ذهن متناسب آن انجام شود. این قصد پرواز روح و یا هر قصد فراتر از ذهن هوشیار باید با ذهن مناسب آن انجام شود. این قصد باید به شکلی به ذهن ناهوشیار برسد تا عملی شود. شیوه راندن قصد پرواز روح به ذهن نا هشیار مهم است مثلا با تلقین کمتر کاری از پیش میبریم اما اگر در شرایط بین خواب بیداری باشیم و در کالبد اختری هشیار باشیم، راحت تر میتوانیم قصد را به آن منتقل کنیم ( بعدا راجع به این روش میگویم )
یکی دیگر از موانع مطرح شده در پرواز روح بسته بودن چاکراها میباشد. چاکراها برای ورود و خروج انرژی به هاله هستند. هر چاکرا قابلیت و توانای خاص خودش را دارد و نسبت به اینکه کدام چاکرا بازتر باشد، تعیینکننده قابلیت ما خواهد بود.
هاله قوانین اختصاصی خودش را دارد و نتیجه بخش بودن هر روش بستگی به انطباق کامل روش با این قوانین دارد. هاله درهای ورود و خروجی دارد که هر کدام با کلید خاص گشوده میشوند. این قفلها و کلیدها باید به درستی شناسایی شوند وکلید نامناسب و یا استفاده نامناسب از کلید درست قفل را خراب میکند و یا از کار میاندازد.خیلی پیچیده شد،اگر برایم نظر بگذارید این بخش را بیشتر باز میکنم.
چرا پرواز روح نمیکنیم؟
وقتی اسم پرنده را میشنویم اولین چیزی که در ذهن ما جرقه میزند این است که پرنده باید پرواز کند. اما چه اتفاقاتی میتواند باعث بشود که یک پرنده نتونه بپره. اولین چیزی که به ذهن من میرسد، شترمرغ است. شتر مرغ هم مثل پرندههای دیگر دو تا بال دارد اما چون وزنش خیلی سنگینه و پرهایش کوچک هستد، نمیتواند پرواز کند ( البته در عوض خیلی تند میدود). مشکل دیگری هم که ممکن است باعث شود یک پرنده پرواز نکند، اسارت پرندهست یک پرنده اسیر هر چقدر هم که پر پر بزند و خودش را به در و دیوار قفس بکوبد نمیتواند پرواز کند مگر اینکه یا دیوار رو بشکند یا یک دست مهربان بیاد و قفس رو باز کند.
حالا اگر در قفس باز بود و باز هم پرنده نتوانست پرواز کند باید نگاهی به بالهایش بیندازد، شاید بالاهایش را با زنجیر بسته باشند پس باید این زنجیرها رو هم باز کند سبک بشود و بتواند بپرد. البته بعد از باز کردن پرنده ممکن است در اثر عفونت ضعیف شده یا در اثر نفوذ یا هجوم ویروسها بیمار شده باشه. تازه پرنده باید بالهایش را تمرین بدهد. پرواز رو به خاطر بیاورد و تمرین مناسبی رو که پرهش رو قوی میکند انجام بدهد. باید غذای خوب زنده بخورد و در موقع مناسب با آمادگی کامل از جای مناسب (هر پرندهای به روشی پرواز را شروع میکند مثلاً قوها نیاز به باند برای شروع پرواز دارند) شروع به پرواز کند، آنوقت موفق میشود. روح ما هم ذاتاً پرنده است و میتواند بپرد اما حالا یا در قفس اسیر است و بالهایش رو بستند، یا اینکه بالش شکسته و آسیب دیده، یا جسمش سنگینتر از قدرت بالهایش شده یا این که اصلاً پرواز رو از یاد برده و نمیداند که میتواند بپرد.
موانع پرواز روح و وسایل گذر از این موانع
شناخت موانع و به کارگیری عناصر و روشهای مؤثر برای تحقیق پرواز روح ضروری میباشد.
موانع و گرههای موجود در پرواز روح بسیار جدی هستند. موانعی که بسادگی قابل عبور نیستند و گرههایی که به آسانی باز نمیشوند. نسخة از قبل پیچیده شدهای هم وجود ندارد چرا که این موانع و گرهها در همه اشخاص یکی نیستند. برای عبور باید توانمندیها و قوانین روح خود و قوانین حاکم بر هستی را بشناسیم و هماهنگ با آن عمل کنیم. عوامل، عناصر و روشهای مؤثر(وسایل گذر) به درستی شناسایی شده و از وسایلی استفاده گردد که هماهنگ با کالبد انرژیک ما میباشد.
هر استفاده نادرست و یا نابجایی میتواند زخمهایی عمیق در روحمان ایجاد کند که به سادگی قابل ترمیم نباشد. هر چقدر موانع و وسیله عبور ؟ پرواز روح به شناخت درآیند پرواز روح امکانپذیرتر میشود. یکی از راههای رسیدن به جواب درست، درست سؤال کردن است برای اینکه این موضوع بیشتر فهم بشه برای نمونه چند سؤال را میگویم:
بالهای روح کدامند؟ بالها چیست؟ چه جنسی دارند؟ درونی هستند یا بیرونی؟ جسم ما چه تأثیری برروی بالها میگذارد؟ ترس و تردید چه تأثیری در پرواز دارد؟ افکار و کلام چطور؟ عادات و شرطی شدهگیها تا چه اندازه اثر گذار است؟ اثر روابط چیست؟ تأثیر خودآگاهی چیست؟ عشق و ایمان چطور؟آیا تمرین تأثیری دارد؟ آیا هر تمرینی را میشود انجام داد؟ از تجارب دیگران چگونه میشود استفاده کرد؟آیا بدون حضور استاد میشود دست به تجربه زد؟ آیا منابع موجود و در دسترس کافی میباشند؟
عنصر رابطه
شکل انرژیایی انسان( هاله ) تحت تأثیر عناصر مختلف زندگی به نسبتهای کم تا بسیار زیاد تغییر میکند. یکی از این عناصر رابطه میباشد. انسان موجودی اجتماعی است. در محیط خانواده و در اجتماع با اشخاص زیادی سر و کار دارد. پس بخش زیادی از زندگی انسان چون در ارتباط با دیگران است پس تاثیر زیادی بر هاله و حتی سرنوشت او میگذارد. در اینجا به نقش این عنصر در پرواز روح میپردازیم ؟
چرا نظامهای باطنی و ادیان الهی روی همنشینی با اشخاص با سطح آگاهی بالاتر اینقدر تأکید دارند؟ آیا تا به حال به احساس خود توجه کردهاید که در بعضی مواقع در ارتباط با شخص یا جمعی احساس سبکی یا سنگینی میکنید؟ آیا در رابطهای گیر کردهاید و فکر میکنید هیچ راه خلاصی ندارید؟ چند بار تا به حال به خاطر قضاوت دیگران(تو نمیتوانی، این شدنی نیست،...) از انجام کاری منصرف شدهاید؟ فکر میکنید دلیل آن چیست؟
ما به طور مداوم در حال دادوستد انرژی هستیم و این دادوستد در روابطه انسانی بسیار ظریفتر هستند. میشود گفت هاله انسان مملو از رشتههای انرژی_آگاهی است و افکار و احساسات را به امواج تبدیل میکند و انتقال اطلاعات از هاله به بیرون و از بیرون هاله به ذهن انجام میشود. در رابطه با اشخاص بسته به نوع انرژی که به ما میدهند از آن تأثیر میگیریم. بعضی از روابط میتواند مکنده انرژی ما باشد و ما را از هر چه انرژی حیاتی خالی کند. بعضیها میتواند ما را در جا نگهدارد و آگاهی ما را میخکوب کند و یا انرژی منفی دهد و خودآگاهی ما را پایینتر آورد. بالا بردن سطح آگاهی لایه دفاعی ما را ضخیمتر میکند واصلاح عنصر روابطه آن ما را از عواقب منفی آن در امان نگهمیدارد.
توهمگرایی در پرواز روح
این روزها کلاسهای زیادی در گوشه و کنار برگزار میشود که در این کلاسها به تواناییهای ذاتی و درونی انسان توجه میشود. در این کلاسها چیزهایی مثل انرژی درمانی، هیپنوتیزم، روشنبینی، کتابت، پرواز روح و خیلی چیزهای دیگر از این قبیل رو آموزش میدهند، که طرفداران زیادی هم پیدا کرده اما من یک سؤال دارم از شمایی که به این کلاسها میروید فقط علاقهمند هستید که تجربهای این چنینی داشته باشید. چرا میخواهید پرواز روح، روشنبینی و...را تجربه کنید؟ این تجربه برای شما چه چیزی دارد که تا این حد جذاب است؟ بعضیها که خیلی به این مسائل(ماورائی) علاقه دارند فکر میکنند اگر کسی بتواند این چیزها را تجربه کند مثلاً پرواز روح کند از بقیه خیلی بهتر است، به کمال رسیده و از این جور فکرها و ؟؟ صرفاً مثبت. بدون اینکه بررسی کنند که اصلاً طرف راست میگوید یا نه؟ یا اینکه آیا واقعاً هر کسی توانست این کار رو بکند آدم خیلی کاملی است؟ برعکس این گروه خوش باور آدمها، کسانی هم اصلاً باور ندارند که امکان چنین کاری وجود داره و میگویند که این حرفها همه اش دروغ است و خیال و هر کس میگوید که من پرواز روح کردم یا اصلاً به درستی پرواز روح عقیده دارد صرفاً یک موجود خیال باف است. در حالیکه واقعیت این است که در گروه اول کاملاً درست فکر میکنند و نه گروه دوم. البته چیزهای دیگری هم هست که توهم و دروغ پردازی نسبت به پرواز روح محسوب میشود.
اما در جواب توهمها من به شما میگویم که پرواز روح وجود دارد و امکانپذیر است ولی نه اینکه هر کسی گفت من پرواز کردم باور کنیم. پرواز روح هم مثل هر واقعیت دیگری نشانههای خودش را دارد که براساس آنها میتوانیم تجربیات واقعی رو از تجربیات غیرواقعی جدا کنیم. و در جواب توهمهای مربوط به انسان کامل شدن و یا سوءاستفاده از امکانات پرواز روح مثل جاسوسی دیگران و یا سرک کشیدن به زندگی اطرافیان اتان، باید بگویم که از پرواز روح بهتر است برای بالا رفتن استفاده کنید ته پایین افتادن البته که باز هم تصمیم با خودتونه و مجازات کردن اتان با ارواح مجازات گر.
و در آخر نشانههای شناسایی و جدا کردن پرواز روح را از موارد غیرواقعی، توهم یا رؤیاها میگویم:
۱ـ یک مرحله بیخبری، ورود به تاریکی بعد وارد جایی دیگر شدن (مثل گذشتن از یک تونل تاریک)
۲ـ از بالا به خود نگاه کردن و دیدن خود در حالت خواب یا مدیتیشن و احساس بیوزنی
۳ـ شنیدن صدای سوت و یا زینگ بلند و...
۴ـ دیده شدن در آن مکان بوسیلة شاهدانی که دیدن شما را گواهی میدهند
۵ـ حس حضور و اختیار برای حرکت کردن در جایی که هستیم.
برای آنهایی که میگویند پرواز روح همان رویاست یا توهم و خیال بافی و یا...
و اما حالت مغز در پرواز روح:
تحقیقات نشان داده است که در این مرحله مغز امواج آلفایی به وفور دارد که ۱ یا ۲ دور کندتر از زمان بیداری است و انگار شخص در حال بیدار شدن است حرکات تند چشمی و حرکات بدن وجود ندارد. ضربان قلب طبیعی و مقاومت پایه پوستی(BSR) و عکسالعمل گالوانیک پوستی(GSRS) هیچ تغییری نمیکند.
خلاصه اینکه شرایطی که جسم و علیالخصوص مغز در این حالت دارد قابل مقایسه با هیچیک از حالات بیداری، خواب و رؤیا دیدن نیست. در ضمن معلوم شده که پرواز روح و اغما ملازمتی با هم ندارند زیرا حالت اغما مغز فاقد امواج آلفاست که در پرواز روح به وفور وجود دارد.
نوع امواج مغز در هنگام پرواز روح حداقل در یک مورد(آزمایش شده) متفاوت بوده است. اینگوسوان که یکی از افراد با قابلیت خاص در موضوعات ماورائیست وقتی به احساس خروج از بدن میرسید نتیجهگیری و برداشتی که از نوار مغزیاش میشد کرد این بود که حالت مهار یا انسداد امواج آلفا دیده میشد که در شرایطی مشاهده میشد که فرد به سوژهای توجه و تمرکز کرده است. البته که ذهن شدیداً تمرکز یافته همان ذهنی است که حالت خلسه دارد یعنی هشیاری وارد ناخودآگاه شده است و این با بیهوشی کاملاً متفاوت است. در بیهوشی هم چیز خاموش میشود و ورود ما به ناخودآگاه بدون حضور هشیاری انجام میشود. به همین دلیل تصویر یا احساس از آن لحظه نداریم.
خلاصه اینکه در هنگام پرواز روح ذهن حالتی شبیه به بیداری دارد اما فقط شبیه نه مثل آن.
حالا که از تحقیق آزمایشگاهی گفتم خوب است از تحقیق میدانی و آماری درباره پرواز روح هم مطلبی بیاورم. شخصی به نام اوسیس پژوهش در زمینه پرواز روح، خروج از بدن و رؤیابینی انجام داده است که در آن آزمایش ۳۰۴نفر که تجربه پرواز روح داشتهاند به سؤالات متعددی پاسخ دادهاند. در این آزمایش هر فرد که در این زمینه صاحب تجربه بوده به ۹۶ پرسش جواب داده است. در ژوئیه ۱۹۷۸اوسیس نتایج این تحقیقات را در خبرنامه انجمن پژوهشهای روحی آمریکا منتشر کرد. سرتان را درد نیاورم، او در آخر کلام اعلام کرد: اکثر شرکتکنندگان میگویند خروج از بدن با خواب یا رؤیا و ESP (دریافتهای خارج از حسی مثل دوربینی) فرق دارد. و فقط ۴ درصد گفتند که تصویرپردازی ذهنی در زمان رؤیا دیدن شبیه به خروج از بدن است. شاید آنها تلاقی ایندو را تجربه کرده بودند! خلاصه اینکه با وجود وجوه مشترک زیاد این دو تجربه، افراد مورد آزمایش تفاوتهای بسیاری را درک کرده بودند. بنابراین به راحتی میتوانستند آنها را از هم تشخیص دهند. همان تفاوتهایی که در بخش نشانهها گفتم.
چند آزمایش هم که منجر به اثبات پرواز روح شده است را ذکر میکنم.
باز هم اوسیس و دونامک کورمیک که از پژوهشگران بزرگ در مسائل روحیست، تحقیقات زیادی با آلکس تانوس یکی از افراد با استعداد در این موضوع انجام داده است. در این بررسیها که در جلوی دوربینی که در آن اسلایدهای مورد آزمایش قرار میگرفتند، یک فشارسنج بسیار ظریف و حساس قرار گرفته بود. در این آزمایش تانوس میبایستی پس از خروج از بدن، مشخصات اسلایدهای را که بصورت اتفاقی در برابر دوربین قرار میگرفت، بیان کند. در زمانی که او جواب درست میداد، میزان فشاری را که این فشارسنج نشان میداد، بیشتر از مواقعی بود که او جواب غلط میداد. آنها این اتفاق را اینگونه تفسیر کردند(که البته بنظرم درست است): در زمان خروج از بدن واقعاً قسمتی از آگاهی، روح فرد از جسم او خارج شده و با استقرار در برابر دوربین به رؤیت اسلاید میپرداخته و حضور آن فشار دستگاه را بالا میبرده است.
و آزمایش دیگر: در این آزمایش از چند حیوان کوچک که تربیت نشده بودند برای آزمایش استفاده شده است: در آن نشانه حضور کالبد اختری، تغییراتی است که در رفتار آن حیوانات بروز میکند. در این آزمایش روبرت موریس و همکارانش از دو بچه گربه استفاده کردند. این بچه گربهها در یک جعبه سر باز مانند حوضچه قرار داده شدند که اندازة آن ۳۰×۸۰ اینچ(۷۶×۲۰۳ سانتیمتر) بود. این محوطه به ۲۴مربع تقسیم شده بود. آقای بلوهاردی صاحب این بچه گربهها (و تجربهکننده پرواز روح) در ساختمان دیگری قرار گرفت که یک کیلومتری با این جعبه فاصله داشت. پیش فرض این دو تجربه این بود که اگر بچه گربهها کالبد اختری صاحب خود(آقای بلوهاردی) را ببینند به سمت در حرکت کرده و در مربعهای نزدیک به او قرار میگیرند و کمتر هم میومیو میکنند. معیار قرار گرفتن یک بچه گربه در مربع، استقرار دو دست حیوان در آن مربع بود. تجربیات اولیه بسیار جالب و حیرتانگیز بود. در طول ۸ دوره از کنترل که خروج از بدن انجام نشده بود. بچه گربهها ۳۷ بار میومیو کردند،اما در طی هشت دوره آزمایش خروج از بدن حتی یک بار هم میو میو نکردند. بهتر است گفته شود که احتمال تصادفی بودن صداها ۲۰۰ به ۱ و احتمال حرکت تصادفی (راستی از حرکت گربهها چیزی نگفتند!پس احتمالاً حرکت کردند) بچه گربهها ۱۰۰ به ۱ بود. میشه گفت تجربه آماری خوبی بوده، نه. در اثبات نهایی پرواز روح آیة از قرآن میتواند قطعی بودن آن را معلوم کند:
سورة زمر آیة ۴۲:
" خداست که ارواح مردم را در هنگام مرگشان بطور کامل میگیرد و از آن که نمرده در حال خواب، پس آن روح را که مرگش را مسلم کرده نگه میدارد و آن دیگری را تا مدتی معین روانه میدارد. بیتردید در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند. "
نظر دانش متعارف در مورد پرواز روح
شاید تو هم مثل بعضیهای دیگه بگی پرواز روح یه توهمه و بیشتر از خیال نیست.ولی من میخوام بگم پرواز روح واقعیته. اینا رو از خودم نمیگم از طرف کسانی میگم که سالها تحقیق کردن و یا خودشون این تجربه رو داشتن. افرادی که تجارب نزدیک به مرگ داشتن. کسانی که با رویکردی درونی به چنان قدرتی رسیدن که میتونن به اراده خود هر زمان که بخوان روح را از بدن جدا کنن و به سفر روح بپردازند.
در رابطه با پرواز روح هر دانش و مکتوبی که در دسترس است دانش متعارف میباشد(همگان از آن باخبرند). در اینجا دیدگاههای چند مکتب مطرح در رابطه با پرواز روح را برایتان میگویم با این دید که:
اولاً معلوم کنم که انسانهای بزرگی حقیقت پرواز روح را درک کرده بودند و زمان و انرژی خود را برای آن گذاشتهاند.
دوماً واقعیتهای باطنی مطرح شده در آنها مشخص شود. سوماً نقاط ضعف و قوت موجود در دانش متعارف روشن گردد.
چهارماً چون برخی از پایههای دانش نامتعارف ( بخشهای حیای هر علم ) بر بخشهای خاص دانش متعارف قرار گرفته و رسیدن به آن میسر نیست مگر با فهم دانش متعارف.
...
از معروفترین مکاتب در پرواز روح میتوان از مکتب اکنکار ـ اصالت روح ـ شمنیسم(تولتک) و فرقة سرزمین پاک نام برد. هر کدام از این مکاتب ضرورت و عناصر و روشهای متفاوتی برای پرواز روح دارند. این مکاتب در بعضی جاها در عین اختلاف دارای دیدگاههای مشترکی نیز هستند.
پال توئیچل بنیانگذار مکتب اکنکار، خروج از بدن را استعداد طبیعی روح میداند بنابراین احتیاجی به روشهای غیر معمول برای عملی کردن آن نمیبینید.
هدف آنها از پرواز روح، پیوند روح انسان با روح الهی است و روش رسیدن به این قصد را از طریق خروج از بدن و سیر در جهانهای دیگر میدانند.
او معتقد است روح در مسیری نزولی جهانها را گذارنده تا به جهان مادی رسیده است. در طی عبور کالبدهای گوناگونی پذیرفته است. طی این سقوط، آگاهی گسترده روح کاهش یافته است. و حالا روح برای بازگشت به وضعیت اصلیاش، باید آگاهی فراموش شدهاش را به یاد آورد و اینکار از طریق سفر به جهانهای بالاتر میسر میشود. اکنکار پرواز روح را تنهاترین راه نمیداند، اما نزدیکترین آن میداند.
روشهای آنها وابسته به تزکیه نفس شاگرد(چلا) ـ تلاش در انجام تمرینات و اطاعت بیقید و شرط از استاد در قید حیات میباشد. شرط اول و دوم بسیار حائز اهمیت است و بدون آنها تلاش و انجام تمرینات به تنهایی به جایی نخواهد رسید. استاد حق حاضر نیست تعلیمات خود را به شخص آلوده آموزش دهد. آنها معتقدند که شخصی که تزکیه ندارد میتواند پرواز روح انجام دهد ولی از یک حدودی آنطرفتر نمیرود. در این ارتباط به مونرو تجربهگر پرواز روح توجه کنید. مونر طبق استعدادهای خاص روحی بدون هیچ تزکیه نفسی به جهانهای زیادی سفر کرده است. حتی در دنیاهای دیگر روابط جنسی داشته است.
اگر بخواهم منصفانه قضاوت کنم بایستی این را هم بگویم که در اکنکار چند نقطه مبهم وجود دارد، مثل تمرینات مشترک اش برای رویا و پرواز روح و نیز تکرار این تمرینات در شفابخشی و هترهای دیگر ماورایی و البته تلقینهای احتمالا توهم زا در مورد خروج روح از بدن و...( در نظر بگیرید که نقاط مقبتش را اول گفتم )
مکتب اصالت روح خروج از بدن را امری طبیعی میداند که کالبد اختری در هنگام خواب از بدن خارج شده (حتی در حد یک عدم انطباق با جسم مادی) تا از کیهان انرژی دریافت کند و خودش را شارژ سازد. اغلب صاحبنظران این مکتب از پژوهشگران و متخصصین علوم متعارف و برخی تجربهکنندگان مافوق طبیعی هستند. از بزرگترین آنها روبرت کروکال و ویلیام کروکس از دانشمندان علوم زیستشناسی و فیزیک بودند. هدف آنها ایجاد اتحاد میان گروههای مختلف انسانها و اثبات روح و فهم ابعاد دیگر هستی بوده است. اهدافی مثل:
اثبات روح ـ اثبات پرواز روح ـ شناخت مکانیزم آن ـ تجربه پرواز روح ـ ارائه روشهایی برای پرواز روح ـ در دسترس عموم قرار دادن آن ـ استفادة از آن.
روشهای پرواز روح در این مکتب براساس تجربیات خودشان و دیگران و برگرفته از روشهای مکاتب دیگر میباشد به همین جهت از اطمینان لازم برخوردار نیست. پیروان این مکتب دانش اسرار و موضوعات باطنی ندارند.
شمنیسم (تولتک):
به اعتقاد آنها کالبد اثیری در اثر انطباق با جسم مادی و اطاعت از عادات جسم، منفعل شده است. آنها با تمرینات ویژه کالبد اختری را از انفعال و خمودگی خارج کرده و ابتدا آن را وادار به راه رفتن میکنندوبعد به کالبد اختری آموزش پرواز میدهند. هدف آنها دست یافتن به آزادی ادراک و معرفت نسبت به خویشتن خویش(روح) است که به آن هنر آزادی میگویند.آنها معتقدند که هر کار ماورایی فقط توسط دقت دوم(ذهن ناهوشیار) و هوشیاری درکالبد اختری امکانپذیر است.
آنها به مرور جنبههای گوناگون این سطح از آگاهی را فرامیگیرند و کالبد اختریشان را کامل میکنند و از امکانات آن برای رسیدن به خویشتن خویش استفاده میکنند. از نظر آنها اولین گام برای رسیدن به آگاهی کالبد اختری پیروی از نظام رفتاری است که نظام ساحران نام دارد. این مکتب بر پایه اسرار و حفظ ناشناختهگی میباشد و بنابر همین اصل کتابهای آنها که توسط کارلوس کاستاندا نوشته شده است فاقد حلقههای اصلی و کلیدی و بخش نامتعارف میباشد. در کل روشهای آنها براساس اطاعت کامل از ناوال(استاد) ـ تبعیت از نشانههای روح(ناوال قادر است روح راآشکار کند) و تغییر در زندگی و عادات روزانه میباشد.
فرقة سرزمین پاک:
آنها تمرینات باطنی ندارند و روش آنها براساس پرهیزگاری و تقوا ـ امید بر هدایت و حمایت بودی ساتوا بوداهای سرزمین پاک( اساتید بودایی درگذشته ) و سفر به جهان سرزمین پاک برای رسیدن به نیروانا میباشد. طبق اعتقاد آنها شخص نمیتواند به نیروانا(بهشت موعود) دست یابد مگر آنکه با پرواز روح به آنجا برود و قبل از مرگ آنجا را ببیند.
قبل از اینکه خیلی ریز تر وارد موضوع پرواز روح شویم در همین اول راه برای خودت روشن کن که برای چه میخواهی پرواز روح کنی؟