(1)
چگونه قدرت مدیومی خویش را افزایش دهیم
مقدمه
فرامرز ملاحسین تهرانی
با سلام.
در وبلاگ مثنوی ارواح از سایت بلاگفا که متاسفانه مدتی است تعطیل شده است سلسله مقالات تقویت قدرتهای مدیومی به زبانی ساده منتشر گشت. در سری مقالات جدید که تحت عنوان "چگونه قدرت مدیومی خویش را افزایش دهیم" بنا دارم انشاالله به ادامه آن مقاله بپردازم.
البته در سری جدید این مقالات مجددا در ابتدا به بازتعریف شمه ای از علوم روحی برای کسانی که به تازگی با این بحث و مقوله آشنا شده اند میپردازم و سپس سری جدید تمرینات و تکنیکهای ارتباط با ارواح را درج می نمایم. قبل از هر چیز می بایست تعریفی از روح داشته باشیم و اینکه اصلا هدف از برقراری ارتباط با ارواح چیست و آیا اصولا این ارتباط ها لزومی دارد یا نه.قبل از هر چیز باید متذکر گردم که اگر به منظور تفریح و ارضا حس کنجکاوی خواسته باشیم در یک جلسه ای دور هم جمع شده و به احضار ارواح بپردازیم این کار نه تنها هیچ اثری در تقویت علقه ها و ایمان فردی و جمعی ما نسبت به جهان غیب و خداوند متعال نخواهد داشت بلکه امکان دارد به خاطر عدم اطلاع و آگاهی به دانش روحی، خود ما و افراد حاضر در جلسه دچار مشکلات روحی و روانی شده و حتی کار به جاهای باریکتر بکشد. پس قبل از هر چیز می بایست صاحبان ذوق و شوق برای ارتباط با نیروهای خارج ازبعد مادی دارای اهدافی الهی و کسب معرفت نسبت به دنیای غیب باشند. اگر بنا باشد فقط به منظور تفریح و گذراندن اوقات فراغت به عملیاتی شبیه به احضار روح در جلسات دور همی و فامیلی و دوستی بپردازیم نه تنها از فیض حضور ارواح متعالی محروح می گردیم بلکه شاید با حضور ارواح مزاحم، بی سواد و حتی رذل و پست و شرور مواجه گردیده و با اطلاعات غلطی که از آنها می گیریم هم برای خود و هم برای دیگران زحمات و مشکلات زیادی را فراهم سازیم. پس قبل از هرچیز باید با عشق به ذات خداوند متعال و با هدف رسیدن به جایگاه معنوی عالی و کسب معارف الهی توسط نیروهای الهی و ارواح بهشتی گام به این عرصه بگذاریم در غیر این صورت هرگز نباید چنین جلساتی را ترتیب بدهیم و همان بهتر که ساعات دور هم بودن را با بازیهایی مثل دبرنا و دوز و تخته نرد و شطرنج و تفریحات دیگر بگذرانیم.
و اما مطلب مهم دیگر اینکه درصورت مصمم بودن به ارتباط با ارواح و کسب معارف الهی از آنها و داشتن هدفی مشخص باز هم بدون وجود یک استاد روح شناس و صاحب تجربه در امر هدایت جلسات رو حی، هرگز نباید به احضار و ارتباط با ارواح همت بگماریم زیرا ارواح مزاحم پس از اطلاع از عدم آگاهی و آشنایی افراد حاضر در جلسه فرصت را غنیمت شمرده و با حضور بی فایده اشان خود را بجای ارواح مومن و مشهور و حتی ساکن در طبقات و درجات عالی بهشت معرفی کرده و با دادن اطلاعات غلط جماعت حاضر در جلسه را گمراه می نمایند. در چنین مواقعی است که وجود یک روح شناس مجرب در این جلسات غنیمتی است چون این اساتید با آگاهی و دانش روحی خویش به شناسایی ارواح حاضر در جلسه می پردازند و مانع از سوءاستفاده آنها از بی اطلاعی حضار در جلسه می گردند. پس دومین شرط برای تشکیل جلسات روحی وجود استاد مجرب و روح شناس در جلسه است.
خب بهتر است به بحث اولیه خویش برگردیم و گفتیم که قبل از ورود به عرصه ارتباط با ارواح می بایست دارای دانش روحی باشیم. این سلسله مقالات هم به همین منظور تقدیم می گردد که دانش پژوهان عزیز با مطالعه این نوشتار ها به دانش روحی خویش افزوده و سپس با کاربرد تمرینات و تکنیکهای ارایه شده به ارتباط با ارواح متعالی بپردازند.
در بخش بعدی این مقاله را پی می گیریم.
سلام من چند ماهه که حالات و احساسات عجیبی گرفتم یعنی درواقع بهتره بگم چندین ماهه که فقط ی سری چیز جدید برام اتفاق میوفته ولی قبل از اونم چیزایی بوده مثل این حالت که از بچگی کابوسای خیلی خیلی واضحی میدیدم و از خواب میپریدم و تا یکی تکونم نمیداد متوجه نمیشدم که از خواب پاشدم یا اگر کابوسم نبود بازم خواب واضح بود و بعضی موقع ها ام قبل از دردسر و مشکلی که قراره پیش بیاد خوابای حالت هشدار دهنده میبینم
ولی چند ماه اخیر اتفاقای جدیدی میوفته خیلی جاها حضور کس دیگه ای رو حس می کنم یا بویی رو میفهمم که کسی نمی فهمه گاهی حس می کنم کسی اسمم و صدا می کنه بعضی موقع ها لامپ های جایی که هستم برای یک لحظه کوتاه یهو خاموش و روشن میشن خیلی خواستم خودمو قانع کنم که توهم زدم ولی نشد اینم بگم که چندسال پیش خیلی واضح ی چهره رو زیر تخت خالم تو خونه ی مادر بزرگم دیدم و واقع ترسیدم و فرار کردم ولی وقتی برگشتم کسی نبود واقعا نمی دونم دیگه دارم دیونه میشم یا واقعا ی اتفاقی داره برام میوفته؟قبل از همه ی این اتفاقات هم همیشه به موضوعات ماورایی و وجودش باور داشتم و دارم اگه میشه راهنماییم کنید واقعا گیج شدم
کتاب ارتباط با ارواح در کانال تلگرام مثنوی ارواح را مطالعه کنید.
و الان ۲۹ سالم هست و خلق و خوی ثابتی ندارم گاهی وقتا انگار ذهنم فراتر از خودم میره و این عصبیم میکنه چون نمیدونم چیه یا یه افکاری میاد تو ذهنم نمیدونم از کجاس و چیه و وقتی میخوام یکی از دوستامو ببینم بصورت اتفاقی بعد از چندسال،به مدت چند هفته یا چندماه خیلی میاد تو ذهنم و میدونم که به زودی میبینمش درصورتی که هیچ خبری ازش ندارم و من اونو میبینم یا یه نشونه ای ازش پیدامیکنم و آخر همو میبینیم.و یا فیلم و سریالی که سالها خبری ازش نیست یا یه بازیگر انقد میاد تو ذهنم تا یه خبری ازون فیلم قدیمی یا اون آدم میشه.اتفاقات خوب وبد هم بهش فک نمیکنم چون وقتی میاد تو ذهنم انقد میاد که آخر اتفاق میفته.و گاهی در بیداری پلکام ناخودآگاه میپره و یه نور میبینم انگار مثل فلش دوربین میخوره و قطع میشه و بدنم گاهی میپره یا سوزن سوزن میشه در بیداری و گاهی انگار یکی سرم یا پامو دست میکشه.لطفا راهنماییم کنید ممنونم
با سلام
بله احساساتی فراتر از یک حال طبیعی و عادی که برآمده از استعداد جذب امواجی بیشتر از توان و ظرفیت روحی برای برخی از اشخاص است این مشکلات و چالش ها را برای انسان بوجود میاورد. باید از حضور فیزیگی یا ذهنی در هر محیطی که دخالت در آگاهی اشخاص زنده یا نیروهای غیرارگانیک است اجتناب کرد. شما نیز تا مدت زیادی حول محور افکار و خاطرات گذشته نروید و بیشتر به امور دنیایی بپردازید و از انزوا و گوشه گیری پرهیز کنید.
موفق باشید
سلام
من خیلی گیجم و حال روحی خوبی ندارم انگار روحم دچار تناقض شده البته وقتی ۳سال پیش رفتم پیش دعانویس به پیشنهاد دوستم و دعانویس برام سفره انداخت سنگینی روی قفسه سینم داشتم ونفسم به سختی بالامیومد بعد اون شبهاراحت میخوابیدم بدون هیچ فکری زود خوابم میبرد که به مرورزمان و حالا که ۳سالی میگذره روحم اذیته گاهی وقتا یه فکرایی میاد تو ذهنم نمیدونم ازکجا میاد گاهی الهاماتی بهم میشه مثلا پارسال زلزله ای تو شهرمون اومد که من چندروز قبل تو ذهنم میومد که میخواد زلزله بیاد و تصاویری از زلزله جلوی روم میومد که بعد ازچندروز اتفاق افتاد و زلزله اومد.زمانی که بااین دعانویس در ارتباط بودیم من صدای راه رفتن پاهارو توخونه حس میکردم و جابجا شدن ظرفها و صداهاشون.وقتی وارد آشپزخونه یاسرویس بهداشتی میشم لامپ و مهتابی سوسو میزنن و گاهی میسوزن.وقتی ۱۳سالم بود حتی قبلترش مثلا یه نفر میگفت فردا یا امروز این کلمات تو ذهنم رنگی میشدن مثلا کلمه امروز رو میشنیدم توی ذهنم هاله و رنگ آبی میومد وکلمه فردا رنگ سبز بود.چشامو میبستم اشکال رنگی میبینم و الانم میبینم امازیاد واضح نیستن.از سن کم ینی ۱۱سالگی همه بچه ها سمتم میومدن وحتی الان و همه میگن بچه ها چرا جذبت میشن و حتی حیوانات خانگی دوستام که میگن چرا اینا میان سمتت چون باهیچکس دیگه خوب نیستن و خیلی چیزا دیگه..
فرق بین یه بیمار روحی و روانی با یه مدیوم چیه ؟ سالهاست که خوندن احساس و افکار دیگران آزارم میده هر بار تنهاتر میشم فقط صداها جای آدما رو میگیرن . این تجریه رو سالها پیش داشتم و بخاطر بازگو کردنشون برچسب بیمار روانی بهم زدن .در حالیکه اسیبی به کسی نمیرسونم وبرعکس شخصیت بشدت وابسته رارم . این روزا ادراک من از محیط و اطرافیانم به سرعت کاملا متفاوت با طرز فکر و خواسته هام تعقیر میکنه مقاومتی ندارم فقط درکش برام سنگینه .کوچکترین گناهی که حتی از ذهنم رد میشه تو ارتباطاتم تاثیر میذاره کل روز بیقرارم حتی وقتی بخونه برمیگردم . انگار قسمتی از من متعلق به این دنیا نیست و خیلی آگاهتر و پر تجربه تره . واقعیت های رو در ازای این نزدیکی تو خواب میبینم .. که بسختی میتونم فرق بین بیماری و این استعداد رو درک کنم . ممکنه راهنماییم کنید ؟
با سلام
من باید شما و انسانهایی چون شما را از نزدیک ببینم و با شما صحبت کنم. با چند سطر خلاصه گویی نمیتوانم مشاوره خوبی به شما بدهم.