عقده
استاد حسن رهبرزاده
رویدادهایی که در زندگی افراد رخ میدهند در ضمیر آگاه به گونهای از خود اثر بجای میگذارند که این اثرات پس از مدتی به ضمیر خودآگاه شخص انتقال مییابد و در این ضمیر هم اثراتی را از خود به جای میگذارد. سپس در حد اهمیت در ناخودآگاهی بایگانی میشود و این اثرات به جای مانده در طول زندگی به راحتی از بین نمیروند و همچنان در آن محل باقی میمانند و در زمانهای بخصوصی که شخص با مورد مشابهی از آن روبرو شود یا مطلبی را مشاهده نماید آن ناراحتیهای قدیمی پنهان شده به گونهای ظاهر میشود و خودنمایی میکند. در این مواقع شنخص مرتکب اعمالی میشود که بازتاب یا عکسالعملی از ناراحتیهای گذشته او است که با حالت طبیعی و عادی آن شخص مغایر میباشد و به همین دلیل هم به کسی که دارای رفتار غیرطبیعی در موارد خاصی است گفته میشود که وی دارای عقده است. درباره معنی و مفهوم عقده میتوان گفت عقده یعنی انباشته شدن امواج منفی از اعمال گذشته در ضمیر ناخودآگاه که پس از مدتها باعث بروز رفتارهای غیرطبیعی در وی میگردند.
از دیدگاه عقلی رویدادهای زندگی را میتوان به سه صورت مثبت و خنثی و منفی به نسبت شناخت افراد تقسیمبندی کرد. زیرا یک رخداد مشابهی را ممکن است عقل فردی خوب و مثبت تجزیه و تحلیل و تفکیک نماید و آن را بشناسد ولی عقل شخص دیگری آن را بیتفاوت و خنثی بداند و عقل نفر سوم آن را منفی ارزیابی و توجیه کند. برخی از افراد قادرند عدهای از رخدادهای منفی را که مطابق خواست و برابر میل آنها نمیباشد در همان زمان وقوع از خاطر خود دور سازند و اجازه ورود آن را به ضمیر ناخودآگاه خویش ندهند ولی بعضی دیگر از اشخاص از آن اتفاقات منفی به شدت متاثر شده و با اعمال خویش آن را با تمام وجود در ضمیر خویش بایگانی مینمایند. زیرا درباره یک رخداد کوچک عکسالعمل شدیدی را انجام داده که واکنش آن از آگاهی به ضمیر ناخودآگاه انتقال مییابد و درنتیجه زمانی به صورت عقده ظاهر میشود همین رخدادهای مختلف و اندوختههای نابجای انباشته شده در ناخودآگاهی هستند که در موارد خاص به نام عقده در ضمیر باقی مانده و درنهایت آن ناراحتیها باعث بوجود آمدن اعمال و رفتار نامتعادل و غیرطبیعی در افراد میشود. عدهای از افراد قادرند این ناراحتیها و عقدههای موجود را تا مدتها از دیگران پنهان کنند ولی این عقدهها روزی حالت و قدرت و شدت خود را بروز میدهند.
برای شناختن افراد عقدهای باید توجه زیادی به اعمال و رفتار و گفتار آنها از نظر عقلی نمود و در این زمینه فقط باید از عقل کامل و سالم برای ارزیابی آنان استفاده کرد و هرگز در این رابطه متوسل به احساس نشد. زیرا احساس همیشه اشتباه میکند و حقیقت را به ما بازگو نمیکند.
4- انواع عقدهها: ادامه زندگی موجب بوجود آمدن عقدههای بسیار در جوامع میگردد که نمونههای زیر جزو مهمترین انواع عقدهها میباشد.
1- عقده حقارت 2- عقده خودکمبینی 3- عقده خود بزرگبینی 4- عقده حسادت 5- عقده حسرت 6- عقده وسواس 7- عقده آزارهای جسمی یا خودآزاری 8- عقده دانایی 9- عقده تظاهر 10- عقده جمالپرستی یا جمالگرایی 11- تجملگرایی 12- عقده مقامپرستی 13- عقده انتقامجویی و غیره.
افراد عقدهای را معمولا به دو گروه عمده میتوان تقسیمبندی کرد: الف – درونگرا: این اشخاص سعی دارند عقدههای خود را از دیگران پنهان کنند و مشخصه ظاهری آنها این است که اغلب گوشهگیر، افسرده و انزواطلب میباشند. ب – برونگرا: این گروه از افراد عقدههای خود را در جوامع به گونهای بروز میدهند و معمولا در مجالس و محافل شرکت میکنند و تلاش مینمایند تا خواستهای خود را به گونهای به دیگران تحمیل کنند تا در این مورد تمنیات خود را ارضاء نمایند. این افراد عمدتا برای خودنمایی تظاهرات زیادی را از خود بروز میدهند تا به گونهای موردتوجه دیگران یا فرد خاصی قرار گیرند. وجه اشتراک افراد عقدهای را به شرح زیر میتوان بیان کرد. زیرا اکثریت قریب به اتفاق افراد عقدهای دارای حالتهای روحی مشابهی نسبت به یکدیگر میباشند که مهمترین آنها عبارتند از: 1- اکثر برونگراها در تمام محافل و مجالس و غیره کوشش دارند خود را از همه عاقلتر و از برخی از نظرها برتر از دیگران جلوه دهند و گاهی هم با آموختن چند بیت شعر صحیح یا غلط یا مطلب و غیره سعی در مهم جلوه دادن اعمال خویش دارند. 4- توجه چندانی به گفته و نظر دیگران نمیکنند و همیشه سعی دارند عقیده خود را به سایرین تحمیل نمایند. 3- درونگراها در مجالس کمتر شرکت میکنند و چنانچه شرکت نمایند سعی دارند به گونهای غیرمتعارف نظر و توجه دیگران را به خود جلب کنند. حال این جلب توجه میتواند با فریاد و حتی گریه همراه باشد. 4- بسیاری از افراد عقدهای سعی میکنند آنچه را که دارند به گونهای به رخ دیگران بکشانند. حال این دارایی میتواند علم باشد یا ثروت و غیره و حتی از اغراقگویی نیز در این زمینه پرهیز نمیکنند. 5- پرحرفی یکی دیگر از مشخصات افراد عقدهای و ناآرام است.
متاسفم که در قرنی که دسترسی مردم به خدمات روانشناسی اینقدر گسترده و علمی هست این مطالب سطحی و کم ارزش اراءه میشن.
با سلام
تمامی علوم و مخصوصا روانشناسی از زیرشاخه های علوم روحی هستند. در همین قرنی که شما از آن بعنوان قرن گسترش علم و ترقیات یاد می کنید، امروزه ما شاهد انواع ظلم ها و ستم ها از جانب قدرتهای ناصالح اقتصادی و جناح های زورگوی سیاسی بر مردم مظلوم جهان هستیم. با آنکه به قول شما گستره علوم و ازجمله علم روانشناسی این قدر وسیع گشته اما باز هم انسانها نتوانسته اند در حفظ حریم انسانیت و احترام متقابل به آرا و عقاید یکدیگر خویشتندار بوده و با صلح و آرامش در کنار یکدیگر یک زندگی سعادتمندانه ای را داشته باشند. این همه بدبختی ابناء نوع بشر از ضعف ایمان و ضعف معنویت سرچشمه می گیرد. اگر انسانها و مخصوصا رهبران و اولیا جوامع نسبت به جهان پس از مرگ قدری شناخت و آگاهی و ایمان واقعی داشتند هرگز بخاطر عمر کوتاه دنیایی و بهره مندی از زخارف آن نسبت به یکدیگر ستم روا نمی د اشتند و عظمت و شوکت دنیای غیب و زندگانی جاوید پس از مرگ را به پای آن فدا نمی ساختند. یکی از رسالت های علوم روحی با تمام سادگی و قابل فهم بودن مطالب آن که شما این سادگی را به پای سطحی بودن آن می گذارید بخاطر همین موضوع و حقیقت است که به انسانها یادآوری نماید که تمامی انسانها بالاخره دیر یا زود از این دنیای فانی رحلت نموده و به سرای ابدی خویش و منزلگاه روحانی خویش انتقال می یابند. انسانی که به این باور و ایمان برسد هرگز بخاطر متمتع شدن از لذات موقت دنیایی که نهایتا به صد سال هم نمی رسد، نسبت به همنوعان خود ظلم روا نمی دارد و هرگز به خاطر نداشتن برخی از امتیازاتی که دیگران دارند دچار اضطراب و دلنگرانی نمی گردد و رسیدن به این حقیقت و شناخت روحانی در رابطه با پیوند دنیای مادی و جهان غیب یکی از وظایف خطیر و مقدس علوم روحی می باشد.
موفق باشید.