مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

چرا مردگان خود را در خواب نمی بینیم

بنام خدا

چرا مردگان خود را در خواب نمی بینیم


Image result for ‫خواب‬‎

فرامرز ملاحسین تهرانی


اینکه برخی از افراد مدعی هستند که هرگز خواب نمی بینند و یا چرا اموات خود را در خواب نمی بینند چند علت دارد که مهم ترین آنها را بیان می کنم.

 - اینکه ما چیزی را نمی بینیم، این صرفا نظر و عقیده ماست وگرنه چه معلوم که آن چیز هست و ما توانایی دیدن آن را نداریم. ازجمله اینکه برخی ادعا می کنند که اصلا خواب نمی بینند که این ادعا به نظر من کاملا غلط  و غیرممکن است. مگر می شود کسی در مسیری شروع به حرکت کند و هنگامی که به پایان راه رسید ادعا کند که دربین راه اصلا هیچ چیزی را ندیده است. اگر هم این گفته وی صحت داشته باشد می تواند علتش این باشد که در طول راه یا چشمانش را بسته باشند و یا اینکه وی را بوسیله هیپنوتیزم حرکت داده باشند، طوریکه وی اصلا در جریان وقایع و مشاهداتش در طول سفر قرار نگرفته باشد. بهرحال همه انسانها به محض به خواب رفتن، روح از تن شان خارج شده و به گشت و گذار در محیط پیرامون خویش و جهانهای موازی با این جهان مادی و حتی جهان های روحی می پردازد. اما آن چیزی که باعث می شود بعد از بیداری مشاهداتشان در عالم خواب به یادشان نماند این است که به واسطه جدا افتادن ضمیر آگاه  از ضمیر ناخودآگاه آن مشاهداتی که ضمیر ناخودآگاه در طول خواب شبانه اش داشته را به یاد نمی آورد.  جدایی و دوری دو ضمیر آگاه و ناخودآگاه در طول خواب شبانه، مهم ترین عامل در فراموشی خوابهایی است که انسان دیده است و بعد از بیداری آنها را به یاد نمی آورد و به این علت است که اکثر ما بارها در خوابهایمان با ارواح درگذشتگانمان دیدار داشته ایم، اما بعداز بیداری آنها را فراموش کرده ایم.

2- دومین علت در عدم ملاقات با اموات و یا سایر ارواح دیگر در خواب این است که اصولا شاید آن ارواح مایل به ملاقات با ما نیستند و بنابه دلایلی از آمدن به خواب ما خودداری می کنند. یکی از عللی که آنها رضایت نمی دهند به دنیاهای اسفل و پایین تر از جایی که در آن قرار دارند، مراجعه نمایند این است که این دسته از ارواح از محیط جدیدی که به آن وارد شده اند، کاملا راضی بوده و نزدیکی به دنیای مادی را نوعی بازگشت دوباره به دنیا و از دست دادن موقعیت های ارزنده معنوی و الهی بواسطه توجه به دنیا می دانند، تا آنجا که می توانند از بازگشت به جهان تاریکی ها خودداری می کنند و آن جهان نورانی و شگفت انگیز به حدی برایشان جذابیت دارد که لحظه ای از آن نمی توانند دل بکنند.

3- اما عامل دیگر، عدم رضایت این دسته از ارواح نسبت به بستگانشان می باشد که البته این مورد خیلی به ندرت اتفاق می افتد که روحی پس از مرگ و آشنایی به قوانین الهی هنوز نسبت به فردی در دنیا کینه و یا نارضایتی داشته باشد. اما خب ممکن است این شائبه هنوز وجود داشته باشد که روحی هرگز حاضر نباشد با بستگان نزدیک خود به خاطر مسائل رخ داده در گذشته فیمابین آنها ملاقاتی داشته باشد .

4- و علت دیگر اینکه معمولا ارواح پس از گذشت سالها از مرگشان، رفته رفته تعلقات شان نسبت به بستگان خویش و دنیایی که در آن زیست می کرده اند، کمرنگ تر می شود تا جایی که اصلا هیچ تعلق خاطر و یادآوری از گذشته در آنها وجود نخواهد داشت. معمولا ارواحی که سالها پیش از  دنیا رفته اند، سعی می کنند با انس گرفتن به جهان روحی که در آن سکنی دارند و حشر و نشر با ارواحی که در جوار آنها به سر می برند، خاطرات گذشته خویش را از ذهن پاک کرده تا شایسته ارتقا به مراحل بعدی تکامل خویش در جهان های روحی بالاتر باشند. پس این دسته از ارواح هرگز میلی به بازگشت به دنیا و  ملاقات با نوادگان بعد از خود ندارند و اصولا این کار را نوعی وقت تلف کردن و تلاشی برای هیچ می دانند و اصلا تمایلی به این کارها در خود احساس نمی کنند.

5- و بالاخره اینکه اولیا الله و مومنین راستین به جهان غیب هستند که پس از مرگ از همان مراحل ابتدایی ورود به جهان های روحی و بهشت اعلی، برای همیشه ارتباطشان را با دنیا  و مردمان دنیا به طور کامل قطع می کنند، زیرا نسبت های قومی و خونی و فامیلی را نسبت هایی عاریتی و قراردادی دانسته و تمامی ارواح را مانند خود، یک روح مجرد می دانند که چند صباحی در زندگی موقت  دنیایی در مقام نسبت های قومی و خویشی (پدر، مادر، فرزند، خواهر، برادر ...)  سپری کرده و با حدوث مرگ، دوباره به زندگانی روحی خویش در همان حالت تجرد برای ادامه حیات معنوی و کسب فضایل روحانی رجعت می نمایند. درواقع این دسته از ارواح به اوج وارستگی و دوری از تعلقات بی فایده ای که آنها را از فضایل و تکامل روحی بازمی دارند، دست یافته اند، پس  کمتر و یا اصلا به هیچ وجه دیگر چه در خواب  و رویا و یا در زمانهای دیگر حاضر به بازگشت به دنیا و ملاقات با زمینیان نخواهند بود.

 و البته دلایل دیگری در عدم ملاقات با ارواح در خواب وجود دارد، که مهمترینشان همین هایی بود که عرض شد.


نظرات 1 + ارسال نظر
فرشاد چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت 09:52

با سلام و احترام
سئوال مهمی که من دارم این است که در بند اول ذکر کردید که تمامی انسانها به محض خواب رفتن ، روح از بدنشان جدا می شود و به گشت و گذار در محیط و جهانها می پردازد ولی بنده بر اساس مطالعات قبلی خود باورم بر این است که روح یک شخص در تمامی خوابهایش از بدن او بطور کامل جدا نمی شود و فقط حدود یکی دو وجب از بدن فاصله گرفته و حالت نوسانی و شناور روی بدن را دارد و فقط برخی اوقات بطور کامل از بدن جدا شده (البته باز هم توسط ریسمانهای اثیری با بدن ارتباط دارد) و به سیر در جهانها می پردازد. خواهشمندم در این خصوص بیشتر و واضح تر توضیح دهید . از اطلاع رسانی شما بزرگوار کمال تشکر را دارم

با سلام.
همانطور که گفتید این جدایی روح از بدن ممکن است یک وجب بیشتر نباشد که به خواب سبک تعبیر می شود و در حالت خواب های سنگین روح تا فواصل دور از جسم و در اغلب موارد به سیارات دور و نزدیک و حتی جهان های روحی سفر خواهد کرد. البته تفاوت این حالت با مرگ در این است که روح و تنپوش بوسیله ریسمانهایی به جسم متصل می باشد و این ریسمانها خاصیت ارتجاعی فراوانی دارد که حالت کشسانی آن تا کواکب و حتی جهان های روحی هم امتداد می یابد و به محض بیدار شدن شخص از خواب، روح در کسری از ثانیه به داخل جسم فرو می رود.
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد