بنام خدا
شباهتها و تفاوتهای مرگ و خواب
فرامرز ملاحسین تهرانی
مرگ و خواب به یکدیگر بسیار شبیه هستند. در هر دو حالت روح از جسم جدا گشته و از آن فاصله می گیرد. درواقع با جدایی روح از جسم، توانایی روح برای سیر و سفر به هر نقطه ای از جهان و کرات مادی و حتی جهانهای غیرمادی افزایش یافته و روح از قوانین دنیای زندگان خارج می گردد. به همین خاطر است که شخص خواب رفته درست مثل مردگان تابع هیچ یک از قوانین وضع شده اجتماعی و حتی شرع و عرف جامعه نمی باشد. حتی نسبت های خونی و قومی و نسبی و سببی از وی خلع گشته و در عالم روح، آزادانه قادر به رفتارهایی برخلاف آنچه که در زمان بیداری و زمانی که دربین زندگان به سر می برده، می گردد.
چون بخوابی و به خواب خوش روی
تو ز پیش خود به پیش خود روی
خواب و مرگ شباهتهای بسیاری به هم دارند. از جمله اینکه روح بعد از اینکه به خواب رفت نیازی به خوردن و آشامیدن و رفتارهایی مثل سخن گفتن با دهان و شنیدن با گوش جسمانی خود ندارد. اما در عین حال در عالم خواب قادر است همه اینها را با چشم و گوش و دهان غیرفیزیکی خود داشته باشد. ارواح در جهانهای روحی نیز به همین شکل به زندگی و حیات خود ادامه داده و با قدرت عقل و تفکر خود قادر به خلق بسیاری از چیزها و لوازم و مایحتاج خویش خواهند بود. روح یک شخص زنده در هنگامی که در خواب است دیگر تابع هیچیک از قیدوبندهای زندگی مادی نمی باشد. حتی نسبتهای فامیلی و خونی را از دست می دهد و خواهران و برادران وی در عالم خواب روحی مجرد برای وی به حساب می آیند، زیرا همه ارواح ازجمله خود وی یک روح مجرد بوده و هستند و به طور موقت در هنگام تولد به امر خداوند در یک جنین در خانواده ای که امکان نزدیکی و تجانس روحی بیشتری با آنها داشته، حلول نموده است. این روح پس از مرگ این رشته ها و قیدوبندها از وی سلب گشته و در طبقه روحی که بدانجا منتقل می گردد - بنابر تجانس روحی و بینش و آگاهی و علاقه خویش - می تواند با عشیره روحی جدیدی ممزوج و محشور گردد.
خیلی از ارواح پس از مرگ و طی گذراندن مدتی در جهانهای روحی متوجه می گردند که دیگر تعلقی به دنیایی که پیش از آن در آنجا زندگی می کردند ندارند و بنابراین با زندگی جدید خود در آن دنیای نورانی مانوس گشته و با ارواحی دیگر که با آنها تشکیل یک عشیره روحی داده اند به ادامه زندگی می پردازند. گاهی روح در زمان خواب قادر به ورود به دنیای مطلوب خویش و ارواحی که با آنها ازنظر خلق و خو و عادات و بینش تجانس روحی بیشتر دارد، می شود. به همین خاطر است که انسان معمولا در خواب و مخصوصا خواب های عمیق سعی در فاصله گرفتن از جسم خویش دارد تا بهتر و بیشتر بتواند به مکانها و محیطهایی که احساس راحتی بیشتری دارد در آنجا دارد، گردد.
تفاوت دیگر خواب و مرگ دراین است که در مرگ رشته ها و ریسمانهای پیوند جسم به روح به طور کامل توسط رسولان مرگ و ارواح حامی قطع گشته و دیگر امکان بازگشت روح به جسم وجود ندارد. اما در زمان خوا ب این ریسمانها هنوز برقرار بوده و به علت قابلیت ارتجاعی زیاد آنها، روح در زمان خواب قادر است تا میلیونها و میلیاردها کیلومتر از جسم خوابیده در رختخواب فاصله بگیرد و حتی با گذشتن از فواصل کهکشانها به جهانهای روحی نیز سفر نماید.
همانطور که گفتیم انسان در زمان خواب تابع قوانین جهان روح می گردد و دیگر قوانین دنیایی بر وی صادق نمی باشد. مثلا در هر یک از جهانهای غیرمادی که روح در هنگام خواب خود را در آنجا می بیند، ممکن است خود را در شرایط جدیدی ببیند که موجب تعجب و شگفتی وی شود زیرا آن شرایط و قوانین ممکن است صدوهشتاد درجه و شاید هم بیشتر با شرایطی که وی در دنیای خودش دارد فرق کند. و یا ممکن است که نسبتهای فامیلی که انسان در دنیا با محارم خویش دارد دیگر در جهانهای روحی برایش صادق نباشد و همسر وی در آن دنیا دیگر از آن وی نباشد و نوعی احساس دوری و تفرق میان آنها برقرار باشد و این موضوع بازمیگردد به بحث تجانس روحی و عدم تجانس روحی بین دو شخص که در مبحثهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
چون که نسبتها قراری بود و پس
نقض می گردد پس از قطع نفس.